سلمک
سَلمَک
یک گوشهای هست بهنام سَلمَک…
یک جایی بین پردهی چهارم و پنجم دستگاه شور.
وقتی میخواهی از شوربیفتی تویِ دشتی.
آنجا؛
درست همان لحظه،
یک مکث میکنی؛
یک توقف چند ثانیهای بین دو پرده.
یک لحظه آواز را به جای آنکه رها کنی توی هوا،
نگه میداری توی گلو.
میپیچانی،
مکث میکنی،
خسیس میشوی توی خرج کردنش.
چرا؟
ایست بازرسی
داستان کوتاه
“ایست بازرسی”
سایبان سمت راننده را تنظیم کردم تا غروب آفتاب کویر بیشتر از این کلافه ام نکند.
آفتاب از بینی به پایین را می سوزاند.
یخه ام را چفت کرده بودم تا گردنم آفتاب سوز نشود.
سرباز ایست بازرسی مهریز با تابلو دستی قرمز رنگِ “ایست” متوقفم کرد.
سلام کردم، جواب نداد.
مثل فوق تخصص قلب و کارشناس ارشد جرم شناسی دست روی قلبم گذاشت.
پرسید: “چرا ترسیدی؟”
بیسواد کیست؟
در زمانی نه چندان دور، “بیسواد” کسی بود که خواندن و نوشتن نمیدانست.
این تعریف، قرنها و هزاره های متوالی معتبر بود تا آن که به هزاره سوم رسیدیم.
از ابتدای قرن ۲۱ ، این تعریف از بیسواد رواج بسیار یافت:
بی سواد کسی است که عکاسی نمیداند و با رایانه و زبان انگلیسی آشنا نباشد، حتی اگر سواد خواندن و نوشتن داشته باشد.
تئاتر مشهد بی صابری هرگز!
امروز برای کاری به مجتمع امام رضا رفته بودم
رضا صابری را دیدم
یکی – دو ساعتی با هم بودیم
یک گپ دوستانه داشتیم که ضبط شد
تعدادی عکس هم برداشته شد
عکس ها به انضمام گفتگوی بیست و پنج دقیقه ای به زودی در سایت رادیو توس قابل دسترس خواهد بود.