افشین پویان:
ال‌سید و شاهنامه

کانون تحلیل‌گران سینما

سلام عرض می‌کنم خدمت دوستان گرامی.

ما مسلما با تماشای فیلم “ال‌سید” با یک فیلم حماسی و یا اپیک سروکار داریم، اما اگر دقت کنید می‌بینید که این فیلم را به همین سهولت که می‌توان حماسی تلقی کرد، به همین سهولت هم می‌توان یک فیلم عاشقانه و اپیک تلقی کرد.

چون خط رمانس این‌جا آن‌قدر پر رنگ است که به‌راحتی می‌تواند خط حماسی را تحت‌الشعاع قرار دهد.

این بسته به این است که از چه زاویه‌ای به فیلم نگاه کنیم.
خصوصیاتی که باعث می‌شود فیلم از هر دوی این ‍ژانرها بهره‌مند شود را من به‌طور خلاصه خدمت‌تان عرض می‌کنم. ما در سینما نوع، گونه یا ژانر اپیک داریم، نه اسطوره‌ای، ممکن است یک فیلم حماسی، اسطوره‌ای یا تاریخی باشد و طبیعی است که تاریخی سندیت دارد، اما اسطوره‌ای به داستان‌های اسطوره‌ای مربوط می‌شود. ما ایرانی‌ها با داستان‌های شاهنامه آشنا هستیم و شما می‌دانید که شاهنامه سه قسمت مشخص دارد یک قسمت آن اسطوره‌ای است و یک قسمت آن تاریخی و یک قسمت آن نیمه اسطوره و تاریخی است. بنابراین من این‌را در پرانتز عرض کردم که ما داریم در مورد نوع و یا ژانر حماسی صحبت می‌کنیم که قصه‌ی آن یک قصه‌ی ترکیبی است یعنی تاریخی و اسطوره‌ای. چون از طرفی زمان وقوع داستان به زمان ما و به زمان وقوع داستان‌های اپیک نزدیک است که نمی‌تواند اسطوره‌ی خالص باشد. گفته می‌شود بعد از قرن دهم در قرن یازدهم میلادی است. و از طرفی در کنار سندیت‌های تاریخی که دارد، یک سری وجوه اسطوره‌ای هم دارد. یعنی “ال‌سید” در واقع یک شخصیت اسطوره‌ای است که در زمینه و حوادث تاریخی واقعی تصویر می‌شود. این وجوه اسطوره‌ای “ال‌سید” را همان ابتدای فیلم می‌بینید که پدر روحانی در صحنه‌ی آتش‌سوزی در کنار صلیب به “ال‌سید” می‌گوید: “تو را خدا برای نجات ما آفریده است”. و دقیقا قهرمان اسطوره‌ای به شکل خاصی وارد قصه می‌شود.
در ادامه‌ی فیلم، در نبردهایی پیروز می‌شود و می‌گوید: “اراده‌ی خداوند بود که من پیروز شوم”. در واقع نیروی خودش را از همین می‌گیرد، از همین اعتقادی که به اراده‌ی خداوند در بازوها و پیکر خودش دارد و همین‌طور این‌که در راه حق و حقیقت کار می‌کند. و اما حقیقت، مثلا وقتی‌که به‌خاطر آبرو و حیثیت وارد نبرد می‌شود، به حقیقت آبرو و حیثیت اشاره می‌کند، حقیقت آبرو و حیثیت چیست؟ شرافت. و در واقع به کسی که قرار است پدر همسرش باشد می‌گوید: “تو شرافت پدر من را لکه‌دار کردی” یعنی در واقع وقتی‌که صحبت از آبرو و حیثیت است، حقیقت حیثیت است یعنی همان شرافت را در نظر می‌گیرد. مورد دیگری که برای حقیقت می‌جنگد وقتی است که فرزند کوچک امپراطور را دستگیر کرده‌اند و می‌خواهند بیندازند داخل سیاه چال، او وارد می‌شود و می‌گوید: “آزادش کنید”. آن‌ها می‌گویند: “که ما سیزده نفریم و تو یک نفری”، می‌گوید: “اگر سیزده‌تا سیزده‌تا بودید باز هم حریف من نمی‌شدید. من تنها نبودم، چون کار شما برخلاف عدالت و انصاف است”. می‌بینید که باز برای خودش از روی حقانیت قدرت قائل می‌شود و بر دشمن چیره می‌شود.
خوب این‌ها وضوح اسطوره‌ای این آدم‌هاست. در مورد وجوه تاریخی کافی است که دوستان به تاریخ اسپانیا مراجعه کنند و ببینند که در این تاریخ سه دسته و گروه در اسپانیا بودند، مسیحیان دو دسته شده بودند. این شخصیت اسطوره‌ای در یک زمینه‌ی تاریخی و در یک فیلم اپیک و حماسی، یک رابطه‌ی عاشقانه‌ی بسیار زیبا و به دقت طراحی شده دارد.

یعنی رابطه‌ای که بین او و معشوق‌اش “شیمن” هست، از وجوه مختلف بسیار عالی کار شده. من یکی دو تا مثال می‌زنم. اولا مسئله‌ی در هم فرو رفتن عشق و نفرت.

این مسئله دقیقا بین این‌ها وجود دارد. شما می‌بینید در صحنه‌ای که “شیمن” شاهد مبارزه‌ی او و شوالیه‌ی دیگر است، ما از “شیمن” دو عکس‌العمل می‌بینیم. هم می‌خواهد “ال‌سید” کشته شود و انتقام پدرش گرفته شود و هم بی‌نهایت ناراحت است و از هر ضربه‌ای که به “ال‌سید” اصابت می‌کند دگرگون می‌شود.
سینما اگر ماندگار است به‌خاطر این است که سینماست. ببینید که چگونه در فیلم “ال‌سید” از رنگ استفاده شده است. “شیمن” چون عزادار است سیاه پوشیده و لباس رسمی دشمن، سیاه و یشمی است و گویی “شیمن” لباس آن‌ها را پوشیده و با این‌ها نیست و طرف آن‌هاست، شما اگر این صحنه را دوباره ببینید می‌بینید که با یک عده سرخپوست نشسته است و رنگ لباسش کاملا یادآورد جناح مقابل است. پارچه‌ی سیاهی به آن شوالیه می‌دهد و می‌گوید: “این نماد من باشد پیش تو تا پیروز شوی و انتقام پدر من را از قاتل پدرم بگیری”. این پارچه در جریان نبرد خون‌آلود می‌شود و به رنگ جناح مقابل. یعنی سیاه بود و حالا قرمز می‌شود. این همین نکته‌ای است که “ال‌سید” به او می‌گوید: که این قرمز است و دیگر سیاه نیست” و البته او قبول نمی‌کند و می‌گوید: “تا انتقام پدرم گرفته نشود من رنگ سیاه را ترک نمی‌کنم. این رابطه‌ی عشق و نفرت را شما این‌جا داشته باشید. یا وضعیتی که “شیمن” دارد. چه‌طور او رمانس و خط عشقی را پیش می‌برد. او می‌گوید از طرف پدرش به او واگذار شده که انتقام بگیرد، ولی این انتقام را او نمی‌تواند به تنهایی بگیرد و می‌گوید: “کاش پسر بودم و می‌توانستم این کار را خودم انجام بدهم”. و به دفعات مردانی را برمی‌انگیزد. و انگار این جنگ برای انتقام نمی‌تواند ادامه پیدا کند و از همین‌جاست که با وضعیت خاصی که “ال‌سید” دارد که دشمن را می‌بخشد و انتقام نمی‌گیرد و می‌گوید دیگر نباید کشت و باید جلوی خونریزی را بگیریم. و خود “ال‌سید” هم پسر یک قهرمان امپراطوری و سلحشور و دست به شمشیر بوده و عده ای را کشته بوده است و حالا “ال‌سید” جای او را گرفته بود و حالا اگر این دور تسلسل نیزه به دست بخواهد شکسته شود باید چه می‌شد. باید دیگر پسری نباشد و می‌بینیم که “ال‌سید” دو دختر دارد و پسری ندارد که باز کارهای او را ادامه دهد. چون به هر حال وقتی پسر شد ولو در مقام حق و عدالت هم که باشد، می‌افتد در این مجرایی که باید این کارها را بکند منتهی از دیدگاه حق و عدالت این کارها را می‌کند و شما می‌بینید همین که “شیمن” شخصا نمی‌تواند دخالت کند، نشان می‌دهد که این آدم اگر دختردار شود چه وضعیتی پیدا می‌کند.
وضعیت دوگانه‌ی ملیت و قومیت و سرزمین در برابر عشق و عاشقی و روابط عاشقانه و خانوادگی قرار گرفته شده. در این فیلم به‌خوبی نشان می‌دهد که پیش بردن هر دوی این خط ها در داستان کار بسیار مشکلی است. در واقع ما در زبان فارسی هم می‌گوییم که “عشق و آزادگی را گر بهای جان بود، شور دلدادگی را هم بهای آن بود”. برای همین است که “ال‌سید” در واقع شوالیه است، اما شوالیه‌ی عشق هم هست یعنی هم شوالیه است و هم عاشق شوریده حال است. نه این‌که فقط یکی از این دو. چون می‌بینید که رقیبش می‌گوید: “حاضرم آبرو و حیثیتم برود اما فقط عشق تو را داشته باشم” و یک عده بر عکس می‌خواهند فقط سلحشور باشند.
در مورد “آنتونی مان” صحبت بسیار است. “آنتونی مان” در این فیلم موفق می‌شود، چرا؟ موفقیت او در استفاده‌ی به‌جا از امکانات سینماست. یعنی اگر به‌جای ابزار سینما و بیان بصری و سینمایی از بیانات شعاری و دیالوگ‌های شعری استفاده می‌کرد. مثلا بحث ترجیح پیدا کردن قومیت و ملیت و عشق سرزمینی بر هر چیز دیگری. در این اثر، یک عده افرادی هستند در کشور اسپانیا که مسیحی‌اند و در کنارشان یک عده مسلمان وجود دارند (مور معنی مسلمان نمی‌دهد، مور به اهالی کشور موراکو گفته می‌شود که همان مراکش است و این‌ها فاصله‌شان با اسپانیا یک تنگه‌ی جبل‌الطارق است) این طرف تنگه و در اسپانیا هم مسلمان داریم و هم مسیحی که به‌تدریج اتحاد بین این‌ها صورت می‌گیرد علیه دشمن خارجی، یعنی این‌که این دشمن که آن‌سوی تنگه‌ی جبل‌الطارق مسلمان است باعث نمی‌شود که مسلمان‌های این طرف با او متحد شوند، بلکه این‌ها سرزمین خودشان را پاس می‌دارند و توقع دارند که آن طرف تنگه هم در سرزمین خودشان باشند. همان‌طور که اسپانیا در طول تاریخ محل همزیستی مسلمانان و مسیحیان بوده است. حالا این را در سینما عنوان کردن خیلی مشکل است. معمول‌اش این است که خیلی شعاری می‌شود، یعنی رهبری مثل “ال‌سید” شروع کند به شعار دادن، در حالی‌که “انتونی مان” با سینما اتحاد این‌ها را نشان می‌دهد.
در یک سوم ابتدایی فیلم برخوردی است بین مسلمانی که هم پیمان “ال‌سید” است و می‌گوید: “در کشور من به افرادی مثل تو می‌گویند “ال‌سید”. که در واقع به عربی می‌شود “السید” و به انگلیسی “جنتلمن” و به فارسی بشود “آقامنش و بزرگوار”. چون واقعا آقامنشانه رفتار می‌کند و هر جا که “ال‌سید” در نبردی به کمک نیاز پیدا می‌کند، آن‌ها وارد صحنه می‌شوند یعنی دوستان مسلمان‌اش و برعکس او به مسلمان‌ها کمک می‌کند. “آنتونی مان” چه مسیحی باشد و چه نباشد، با این قضیه به‌خوبی بی‌طرفانه برخورد می‌کند. من به یکی دو شباهت (میان شاهنامه و فیلم) که “مان” با اطلاع در داستان گذاشته است اشاره می‌کنم که البته “مان” از شاهنامه هم بااطلاع بوده و در مورد آن اظهار نظر هم کرده است. ما در شاهنامه داریم که آرش تیر را کشید و در اثر این تیراندازی شگرف، مرد. یعنی همه‌ی نیرویش را در تیرش گذاشت که مرز ایران هر چه بزرگتر شود و تیر دورتر برود. این‌جا هم می‌بینید که تیر به قلب “ال‌سید” می‌خورد و با همین یک تیر کشته می‌شود. یعنی کشته شدن در اثر تیر و تیرکمان در این‌جا با هم شباهت دارد. “کوروساوا” فیلمی دارد به‌نام “شبح جنگجو” این یک قصه‌ی قدیمی دارد که فقط ژاپنی نیست، بلکه اروپایی‌ها هم یک قصه‌‌ی مشابه آن‌را دارند، شما می‌بینید که آن اتفاق این‌جا نیز می‌افتد، یعنی احتمالا “کوروساوا” نه تنها آن‌را بلکه فیلم “ال‌سید” را هم در نظر داشته است. و فیلم کلاسیک یعنی همین. در آن فیلم هم شما می‌بینید که برای این‌که روحیه‌ی حریف تضعیف شود سرداری که کشته شده را به طریقی وارد میدان می‌کنند و برای دشمن توهم ایجاد می‌کنند که زنده است. درست مانند”ال‌سید”. اما این “سید” کیست که این‌طور بایستی برای روحیه‌ی همه حفظ شود. شما می‌بینید که همه چیز را رها کرده است و می‌رود با زن و بچه‌اش زندگی کند، اما می‌آیند دنبالش که تو باید با ما باشی و حتی امپراطور جوان را به‌طرف خودش می‌آورد. مگر این آدم چه می‌کند. شما ببینید آدم شمشیرزن سلحشور است اما خون‌ریز نیست. مثلا چه‌قدر سعی می‌کند “کنت اولی” را نکشد و حتی با او مبارزه نمی‌کند و وقتی هم که مبارزه می‌کند، با یک خونریزی مختصر می‌گوید من دیگر انتقامم گرفته شد.
“ال‌سید” آدمی نیست که آمده تا به هر طریقی ببرد این در وجه حماسی‌اش. و در وجه عاشقانه هم شما به‌راحتی شباهت‌هایش را با داستان‌های عاشقانه‌ی تاریخ که مشهور هم هستند می‌بینید،‌ “رومئو و ژولیت” و “شیرین و فرهاد”. و از همه شبیه‌تر به قصه‌های عاشقانه‌ی یونان باستان است مانند “تروی” که آن‌جا هم عشقی است بین “هلن” و “پاریس”. این‌جا به‌خاطر “هلن”، کلی آدم کشته می‌شوند و “هلن” می‌گوید دیگر نمی‌خواهد به‌خاطر او کسی کشته شود. یعنی عشق، ماده‌ی اولیه‌ی خونریزی و جنگ شود. این‌جا هم همین است اما کسی که از وخیم شدنش جلوگیری می‌کند خود “ال‌سید” است که می‌گوید: “دیگر برای این عشق، خونریزی نمی‌خواهم”. یعنی اگر حرکت کنش‌مندانه‌ی “ال‌سید” نباشد، این دور تسلسل ادامه پیدا می‌کند. که البته جاهایی است که اختیار او زیاد کارساز نیست.
یکی از حضار: بعد از این‌که “ال‌سید” تبعید می‌شود چرا “شیمن” به طرف او برمی‌گردد.
پویان: به این دلیل است که شجاعت بی‌حد “ال‌سید” مشخص می‌شود و می‌فهمد “ال‌سید” این نبوده که شجاعتش را فقط برای پدر خودش به کار بگیرد و شجاعتش را جایی‌که باید باشد به‌کار می‌گیرد و هیچ کوتاهی نمی‌کند و این‌جا باعث می‌شودکه او را به شکلی ببخشد که توی گفتارش می‌بینید که آن‌چه در دلش هست را می‌گوید و وقتی‌که آن جمعیت آمدند و “ال‌سید” را با خودشان ببرند، می‌گوید شما چه توقعی دارید،‌ او دیگر دین‌ اش را ادا کرده است.

ارسال: ۸ آبان ۱۳۸۷
کانون تحلیل‌گران سینما

5/5

مطالب مرتبط:

تی وی توس
شهاب ملت خواه

منو شهاب و طرقبه

منو شهاب و طرقبه منو شهاب و طرقبه1394.02.23 به روایت مجید سیف العلمایی “مربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازی” از “سیف دات آی آر” (دانشنامۀ

ادامه مطلب »
تی وی توس
مجید سیف‌العلمایی

فروش محصولات هنری

فروش محصولات هنری “فروش محصولات هنری“05:09به روایت مجید سیف‌العلماییمربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازیاز سیف دات آی آرمهارت آموزی سینما روی خط(دانشنامۀ آنلاین مطالعات سینمایی)رکورد:

ادامه مطلب »
تی وی توس
مجید سیف‌العلمایی

در انتظار قاسم

در انتظار قاسمگزارشی کوتاه در صبح جمعه 24 شهریور 1402 در گلستان به وقت انتظار استاد قاسم گلمکانی که بیاید تا برای تهیه فیلم مستند

ادامه مطلب »
تی وی توس
مجید سیف‌العلمایی

فعالان هنری، بهترست بدانید!

فعالان هنری، بهترست بدانید! “فعالان هنری، بهترست بدانید!“مدت: 11:59به روایت مجید سیف‌العلماییمربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازیاز سیف دات آی آرمهارت آموزی سینما روی خط(دانشنامۀ

ادامه مطلب »