محمدرضا فرزین : یک تکه نان ، فیلم “کمال تبریزی” نبود
“یک تکه نان” فیلم “کمال تبریزی” نبود .
۱- نقد واژهای است که به جرات میتوان گفت هیچکس را خوش نمیآید، هرچند که همه ادعا داریم نقد پذیریم و از نقد استقبال می کنیم .”نقد” مرغی است که هم درعزا سر آن را بریده میشود و هم در عروسی و همیشه منتقدین با واژگان لطیفی مثل عقدهای، حسود و … مورد نوازش قرار میگیرند و گاهی نیز از واژه میگذرد و به نوازش با ابزار دیگری میرسد. با تمام این تفاسیر، برآنم نگاهی به آن جه به عنوان فیلم در این چند روز جشنواره ارائه می شود، داشته باشم ، نقدی منصفانه، هرچند که نقد شوندگان آن را ظالمانه بپندارند.
۲- “سینمای معناگرا” هم از آن واژههاست. گویا در این مملکت و بطور خاص در این ایام و بطور خاص تر در عرصه سینما و فیلم، هرچند سال، ما باید با یک واژه سروکار داشته باشیم. بالاخره باید یک جوری سرما هم بند شود و چیزی پیدا کنیم که پیرامون آن سخن بگوییم. زمانی واژه “سینمای دینی” مد شد و بعد از چند سال گویا این واژه دیگر دمده شده و اکنون “سینمای معناگرا”. براستی مگر سینمای بدون معنا هم داریم؟ چه وقت سینمای این مرز و بوم از این واژه پرانیها نجات پیدا کند؟!
۳- شاید در باره “یک تکه نان” بهتر باشد به جای نقد فیلم، خود فیلمساز را نقد کرد. پس ابتدا اجازه بدهید جملاتی را که درباره سازنده سال گذشته “مارمولک” و سازنده امسال “یک تکه نان” درسالن سینما صحرا شنیدم بازگو نموده تا بعد به حرفهای خود برسم:
– طفکی مجبورش کردن این فیلمو بسازه، وگرنه کمال اهل این حرفا نیست.
– این فیلم توبه نامه است. گفته که من …
– کفگیرش به ته دیگ خورده ، اگه نه، کسی که در یک ژانر (کمدی) موفق بوده، از این حرفها نمیزنه.
– واقعا شروع خوبی برای نمایش سینمای رسانه ها نبود! چی می گی؟ سنیمای معناگرا یعنی همین دیگه و …
همه کمال تبریزی را با فیلم زیبای “لیلی بامن است” و فیلم پر سرو صدای “مارمولک” میشناسند. لذا وقتی کار تازه او را میبیند نمیتوانند باور کنند که این، اثر همان سازنده فیلمهای یاد شده باشد. برای همین واکنشهای بیان شده را از خود بروز می دهند. براستی گویا کمال تبریزی در این فیلم خودش نیست. آیا او هم باور کرده است که با “مارمولک” زخمی زده است و حالا با این فیلم خواسته است مرهمی بر آن زخم بگذرد. یا این که ما با فردی طرف هستیم که دارای استعدادهای متعدد و گوناگونی است که هر دم او را به سویی می کشاند. گاهی به عرفان ، گاهی به اجتماع ، گاهی به نقد کاستیها و گاهی در همراهی با اعتقاد مردم و شاید با خرافات. بگذارید با فیلم همراه شویم شاید بهتر و روشن تر به قضاوت بنشنیم.
فیلم با تیتراژی کودکانه آغاز میشود. با خطوطی که گویی کودکی آن را نگارش میکند. اسامی با آمدن اسم جدید نمیروند، بلکه بصورت محو و کم رنگ در بکراند میمانند و تخته سیاهی را به نمایش میگذارند که بطور ناشیانه ای پاک شده است و هنوز آثار نوشته ها در آن باقی است. تصویر باز می شود. به تکهای گوسفند و چوپانی و برفراز تپهای. سربازی پشت به تصویر که در لحظاتی چوپان به او نزدیک شده و بعد ما شاهدیم که پوتین های او را تصاحب نموده است در پایین تپه تعدادی جوان برای استخدام در نیروی انتظامی جمع شده اند. مسابقه گذر از کوهی است و فقط دونفر از برندگان میتوانند استخدام شوند. از دیگر سوی گفته شده است که زنی در امامزاده روستا بصورت معجزه آمیزی حافظ قرآن شده است. او بیسواد بوده است. حال مردم بیسواد دهات و شهرکهای اطراف که از امراض مختلفی رنج میبرند همه بدان سوی میروند تا شاید او بتواند معجزه نموده آنان را از آن بلایه برهاند.
پاسگاه نیروی انتظامی براساس وظایف محوله بر آن است که زن را بازداشت نموده و یا این که با همراهی یکی از اهالی که کربلایی و حافظ قرآن است، او را امتحان کنند که آیا طرف راست میگوید یا دروغ. در این میان سوادگران نیز بهره برداری خود را میکنند. سرگروهبان بهرامی، کربلایی و همان سرباز پوتین به چوپان داد را با خود همراه میکند تا آن زن را بازداشت کند و ادامه فیلم، آنچه براین جمع میگذرد را به تصویر میکشد و کسانی که در سرراه آنان قرار می گیرند. منجمله ۳ پیر روشن ضمیر که نقش هر سه آنان را کیانیان بازی میکند که الحق خوب هم بازی میکند. تمام فیلم سعی دارد با کنار هم چیدن دهها بازیگر و با استفاده ازشعارهای گاه به گاه فقط این جمله را بگوید که همه چیز را با چشم سرنمیتواند دید، بلکه این چشم دل است که ما را به مقصد می رساند.
به اعتقاد من، آن چه فیلم را در رنج دارد، عدم باور خود کارگردان و نویسنده به آنچه میگویند است. چرا که اگر غیر از این بود، فیلم بصورتی دیگر ارایه میشد. دیگر این که مجموعه عوامل نتوانستهاند بصورت یک مجموعه به هم پیوسته درخدمت مفهوم فیلم باشند. ضعف شدید بازی نابازیگران و از آن مهمتر، عدم ارتباط قصهای با هم، چرا که آنها درطول هم و نه در عرض هم وبگونه ای ارایه شده اند که هرگاه فیلم نامه نویس و یا کارگردان از ادامه راه باز می ماندند ظاهر می شوند تا شاید بتوانند فیلم را نجات دهند که باید صادقانه بگویم نتوانسته اند. لذا فیلم با تمامی تلاشی که دست اندرکاران آن داشته اند، درسطح مانده است و دچار لکنت زبان زیادی شده است.
آن چه می توانم به این هنرمند خوش ذوق و توانا بگویم، این کلمات است که عزیز، هر کسی باید سعی کند که خودش را بسازد و به گمان ما این کمال تبریزی نبود، کمال تبریزی لیلی با من است ، کمال تبریزی مارمولک است.
محصولات و تولیدات آموزشی آنلاین و مجازی:
اینجاست شروع آینده شغلی شما:
برچسب تولیدات و محصولات آموزشی:
مشاورۀ رایگان:
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
تحلیل کوتاه: دوازده مرد خشمگین 1 و 2
رتبه: 8 دوازده مرد خشمگین 1957 12 Angry Men امتیاز: 8.9 به روایت مجید سیفالعلمایی
ده فیلم احساسی برتر تاریخ سینما
ده فیلم احساسی برتر تاریخ سینما
قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم احساسی برتر سینما آشنا کنیم که به بهترین شکل ممکن تراژدی و کمدی را با با هم ترکیب کرده اند.
در خانه بمانیم
پیشنهاد، مشاوره و دریافت فیلم را از دست ندهید
فیلمسازان بزرگ
زبان سینما به زبان ساده
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.