برندگان اسکار ۲۰۰۷

خانم کوچولو آفتاب
کارگردان: جاناتان دایتون، والری فاریس
فیلم‌نامه‌نویس: مایکل آرنت
مدیر فیلم‌برداری: تیم سارستد
تدوین: پاملا مارتین
موسیقی: مایکل دانا
محصول: ۲۰۰۶ آمریکا
مدت نمایش: ۱۰۱ دقیقه
ژانر: کمدی، درام
بازیگران: ابیگیل برسلین (الیو)، ژرژ کینو (ریچارد)، تونی کالت (شلی)، استیو کارل (فرانک)، پل دانو (دایان)، آلن آرکین (پدربزرگ) و … .

خلاصه داستان فیلم: “الیو” دختر کوچکی است که آرزوهای بزرگی در سرش دارد. او آرزو دارد در مسابقه “خانم کوچولو آفتاب” برنده شود. همین‌طور خانواده‌اش نیز دوست دارند رویاهایش به حقیقت بپیوندد، اما مشکلات و نگرانی‌هایی در زندگی آن‌ها وجود دارد که آزارشان می‌دهد. پدر “الیو”، “ریچارد” یک انسان شکست خورده است، یک گوینده که قرار است در مسابقه برای برنده‌ها و بازنده‌ها سخنرانی کند و مادرش، “شلی” یک زن خانه‌دار معتاد به سیگار است. دایی “الیو” محقق است و در مورد سبک پروست [نویسنده ی معروف فرانسوی] تحقیق می‌کند و به تازگی اقدام به خودکشی کرده است. برادر “الیو”، “دایان”، پیرو سرسخت “نیچه” [فیلسوف آلمانی] است که تصمیم گرفته برای مدتی سکوت اختیار کند و همین باعث شده از خانواده‌اش فاصله بگیرد و پدربزرگش هم یک پیرمرد معتاد به مواد مخدر است که در نهایت کمک‌ها و راهنمایی‌های زیادی به “الیو” می‌کند تا در مسابقه برنده شود. خانواده‌ تصمیم می‌گیرند برای شرکت کردن “الیو” در مسابقه به کالیفرنیا سفر کنند. آن‌ها سفر خود را با یک فولکس درب و داغان آغاز می‌کنند. در حین سفر رویاهای “الیو” برآورده می‌شود. هم‌چنین اعضای خانواده در سفر یاد می‌گیرند که چگونه به یکدیگر اطمینان کنند و در مشکلات کنار هم باشند.

بابل
کارگردان: آلخاندرو گونزالس ایناریتو
فیلم‌نامه‌نویس: گیلرمو آریاگا بر اساس ایده‌ای از گونزالس ایناریتو
مدیر فیلم‌برداری: رودریگو پرتیو
موسیقی: گوستاو سانتااولاو
طراح صحنه: بریجیت بروخ
تدوین: داگلاس کریس، استفان میریونه
محصول: ۲۰۰۶ فرانسه، آمریکا، مکزیک.
مدت نمایش: ۱۴۲ دقیقه.
ژانر: درام، وحشت.
بازیگران: برد پیت (ریچارد)، کیت بلانشت (سوزان)، گائل گارسیا برنال، کوجی یاکوشو و …
خلاصه داستان فیلم: “ریچارد” و “سوزان” (برد پیت و کیت بلانشت) زوج جوانی هستند اهل “سان‌دیه‌گو”ی “کالیفرنیا” که برای تعطیلات به مراکش رفته‌اند و دو فرزندشان در خانه با خدمتکارشان “املیا” (آدریانا بارازا) که اهل مکزیک است به سر می‌برند. در میان راه دو پسر یک چوپان محلی در حین بازی با اسلحه‌ی پدرشان به طرف اتوبوس حاوی گردشگران شلیک می‌کنند، گلوله به “سوزان” اصابت می‌کند و کتف او به شدت مجروح می‌شود. “ریچارد” که اکنون بسیار پریشان‌خاطر است با خانه تماس می‌گیرد تا “امیلیا” را در جریان بگذارد. اما “املیا” به همراه بچه‌ها به مکزیک رفته تا در عروسی پسرش حضور داشته باشد. از آن به بعد بدبختی‌های آنان چند برابر می‌شود چون در مراکش به آن‌ها نسبت تروریست می‌دهند و به دنبال آن در رسانه‌ها هم به چاپ می‌رسد. در این میان “املیا” در راه برگشت به “سان‌دیه‌گو” در مرز مکزیک به خاطر عبور غیر قانونی بچه‌ها از مرز دچار مشکل می‌شود. یک مرد اهل ژاپن هم که در راستای تحقیقات در مورد آن اسلحه تحت تعقیب پلیس است به ماجرای داستان می‌پیوندد. او که یک دختر ناشنوا دارد در برقراری ارتباط با دخترش دچار مشکل است و از طرفی دائما خاطرات همسرش را که اخیرا فوت کرده است را یادآوری می‌کند. در طول داستان زندگی این چند نفر به گونه‌ای با هم گره می‌خورد.

ملکه
کارگردان: استیون فریز
فیلم‌نامه‌نویس: پیتر مورگان
مدیر فیلم‌برداری: افنزو بتو
موسیقی: الکساندر دسپلت
تدوین: لوسیا زوچتی
محصول: ۲۰۰۶ UK ، فرانسه، ایتالیا
مدت نمایش: ۹۷ دقیقه
ژانر: درام، تاریخی
بازیگران: هلن میرن (ملکه الیزابت)، مایکل شین (تونی‌ بلر)، جیمز کرامول (پرنس فیلیپ)، سیلویا سیمز (ملکه‌ی مادر)، الکی جنینگ (پرنس چارلز) و … .

خلاصه داستان فیلم: داستان این فیلم نگاهی اجمالی است به ماجراهای پشت پرده که در خاندان سلطنتی انگلیس در مورد قتل شاهزاده “دیانا” رخ می‌دهد. وقایع فیلم در پی آن است که مصالحه‌ای بین الیزابت ۲ [ملکه‌ی بریتانیای کبیر و شمال ایرلند.م] و نخست‌وزیر “تونی بلر” در طول تلاششان برای پیدا کردن راز مرگ شاهزاده “دیانا” برقرار کند. در پی این مصالحه، دنیای قدیمی و سنتی ملکه و دنیای مدرن نخست‌وزیر با هم تلاقی پیدا می‌کند و این باعث می‌شود که مبارزه‌ای بین آن‌ها به‌وجود بیاید در این میان موضوع علنی می‌شود و مردم می‌خواهند تراژدی شخصی خانواده‌ی شاه را به نظاره بنشینند.

مردگان
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
فیلم‌نامه‌نویس: ویلیام موناهان
مدیر فیلم‌برداری: مایکل بالهاوس
موسیقی: هاوارد شور
تدوین: تلما شون‌میکر
محصول: ۲۰۰۶ آمریکا
مدت نمایش: ۱۵۲ دقیقه
ژانر: درام، جنایی، هیجان‌انگیز
بازیگران: لئوناردو دی‌کاپریو (بیلی کاستیگان)، مت دیمون (کالین سالیوان)، جک نیکلسون (فرانک کاستلو) و … .

خلاصه داستان فیلم: سال‌ها قبل یک عضو مافیای ایرلندی یکی از جوان‌ترین و باهوش‌ترین مردانش به نام “بیلی کاستیگان”، اهل جنوب بستون را راهنمایی می‌کند تا به‌عنوان دانشجوی دوره‌ی افسری وارد دانشکده‌ی پلیس “ماساچوست” شود. در واقع او هدفش این است که او به مرتبه‌‌ی بالاتری برسد. تا این‌که نهایتا او را به عنوان جاسوس برای فرستادن به داخل تشکیلات یک گروه گنگستر که بزرگ‌ترین گروه تبهکاران در بستون است انتخاب می‌کنند تا با نفوذ به داخل تشکیلات و خبرچینی به قدرت “فرانک کاستلو” سردسته‌ی این گروه پایان دهد. از آن طرف “کاستلو” هم پسرخوانده‌اش که در واقع یکی از بهترین افرادش است به‌نام “کالین سالیوان” را برای نفوذ به داخل نیروهای پلیس به‌کار می‌گمارد. بعد از مدتی زندگی با هویتی دروغین آن‌ها کم کم احساس می‌کنند افراد گروه به آن‌ها شک کرده‌اند و در معرض شناسایی قرار گرفته‌اند و بعضی افراد آن‌ها را می‌پایند. زمانی می‌رسد که آن‌ها باید تشخیص دهند جاسوس طرف مقابل‌شان چه کسی است. آن‌ها می‌دانند برملا شدن هویت‌های دروغین آن‌ها به زندگی‌شان خاتمه خواهد داد؛ همین موضوع در انتها این دو جاسوس را در مقابل یکدیگر قرارمی‌دهد، و نبردی ناخواسته برای زنده ماندن بین آن‌ها اتفاق می‌افتد.

نامه‌هایی از ایوجیما
کارگردان: کلینت ایستوود
فیلم‌نامه‌نویس: آیریس یاماشیتا
مدیر فیلم‌برداری: تام استرن
موسیقی: کیل ایستوود+ میشل استیونس
تدوین: جوئل کاکس، گری پرو
محصول: ۲۰۰۶ آمریکا
مدت نمایش: ۱۴۱ دقیقه
ژانر: درام، تاریخی، جنگی
بازیگران: کن واتانایی (ژنرال تادامیچی)، کازاناری نی‌نو‌میا (سایگو)، تیسویوشی ایهارا (بارون نیشی)، ریو کاز (شیمیزو) و …. .

خلاصه داستان فیلم: داستان این فیلم مربوط به جنگ “ایوجیما” [نام جزیره‌ای آتشفشانی در ژاپن و در فاصله‌ای دور از شمال توکیو که در خلال جنگ جهانی دوم با ایالات متحده‌ی آمریکا وارد جنگ می‌شود.م] است. ارتش ژاپن از حمله‌ی آمریکایی‌ها بیمناک است. به ژنرال “کوریبایاشی” دستور نظامی داده می‌شود که شدت عمل بیشتری روی جزیره داشته باشد و خود را برای جنگی حتمی آماده کند. او به درخواست‌های زیردستانش توجهی ندارد و باعث رنجش بین افرادش می‌شود. وقتی جنگ شروع می‌شود او و سرباز جوانی به نام “سایگو” به توان آن‌سوی تصوّرشان در شجاعت و افتخارآفرینی و هم‌چنین وحشت پی‌ می‌برند. “سایگو” که در زندگی غیرنظامی یک نانوای فقیر بوده است به همراه دوستانش تلاش می‌کند که در آن اوضاع نابسامان ژاپن زنده بماند و در واقع داستان از زبان او و دوستش نقل می‌شود. اما این دو دوست زنده می‌‌مانند و شاهد کشته شدن همه دوستان‌شان هستند.