مردگان The Departed / مارتین اسکورسیزی
مردگان
The Departed
جدا افتاده
نبردی بین خیر و شر
Battle between good and evil
کارگردان : Martin Scorsese
نویسنده : William Monahan
بازیگران: Leonardo DiCaprio, Matt Damon ,Jack Nicholson
جوایز :
برنده اسکار:
بهترین فیلم، بهترین کارگردان “مارتین اسکورسیزی“،
بهترین فیلمنامۀ اقتباسی “ویلیام ماناهان“،
بهترین تدوین “تلما شون میکر“،
نامزد اسکار:
بهترین بازیگر مکمل مرد “مارک والبرگ”
خلاصه داستان :
یکی از ماموران اداره پلیس شهر بوستون به اسم بیلی کاستیگان از سوی دو تن از فرماندهانش یعنی کاپیتان کوئینان و سرجوخه دیگنام ماموریت پیدا می کند تا بصورت ناشناس در تشکیلات یک باند گانگستری بسیار مهم و خطرناک که رهبری آن برعهده فردی به اسم فرانک کاستلو است نفوذ نماید تا خبرهای آنجا را به اداره پلیس منتقل کند. از سوی دیگر یکی از افراد مهم و وفادار به کاستلو به اسم کالین سالیوان بعنوان یک پلیس به اداره پلیس شهر می پیوندد تا برای کاستلو خبرچینی کند. پس از گذشت مدتی از این اتفاقات بیلی پی می برد که گانگسترها یک جاسوس در اداره پلیس دارند و کالین نیز از سوی دیگر متوجه می شود فردی در تشکیلات آنها برای اداره پلیس جاسوسی می کند. با این وجود کالین و بیلی از ماموریت و هویت واقعی همدیگر اطلاعی ندارند و هر کدام در تلاشند تا هر چه زودتر فرد جاسوس را بدام بیندازند..
جایی در فیلم “مردگان”، “فرانک کاستلو”، رئیس گروه تبهکاران در شمال بستون، میگوید: “هنگامی که همسن تو بودم همه میگفتند: تو یا یک پلیس خوب خواهی شد یا یک تبهکار خوب. اما حرف من این است وقتی که تو در مقابل یک اسلحهی پر قرار گرفتهای چه فرقی میکند تبهکار باشی یا پلیس.” در مقابل یک اسلحهی پر خوی حیوانی تو برانگیخته میشود.
تفاوت چیست؟ این در واقع همان سوالی است که داستان فیلم، ما را در معرض آن قرار میدهد. اما در نهایت به این نتیجه میرسیم که تفاوت بسیار مهمی وجود دارد.
این فیلم بر اساس فیلمی هونگکونگی به نام “دوزخی” ساخته شده که دربارهی دو درجهدار جوان و تازهنفس نظامی است. یکی “کالین سالیوان” که “کاستلو” در واقع برای او حکم پدر را دارد، و او را با رهنمونها و عقاید خودش برای نفوذ به نیروهای پلیس آماده میکند. و از آن طرف هم مردی از نیروهای پلیس از طرف “کوینن” که نقش آن را “مارتین شین” بازی میکند، برای نفوذ به داخل گروه گانگسترها انتخاب میشود و این دو نفر در نهایت در مقابل یکدیگر قرار میگیرند.
بهگونهای میشود گفت که هر دو مرد آینهی تصاویر یکدیگر هستند. منتها تفاوتهایی دارند؛ یکی محترم و دیگری شیطانی، یکی سعی بر خوبی دارد و دیگری بر بدی، یکی انسان شرافتمندی است و دیگری شرور و جنایتکار. اما شباهتهایشان این است که هر دوی آنها در دنیایی که به دروغ ساخته شده است زندگی میکنند. هرکدامشان کاری که دارند انجام میدهند را فقط بهعنوان جنگیدن میبینند و اینکه باید از دوستشان محافظت کنند و هر دوی آنان خود واقعیشان را فراموش کردهاند و فقط این را میدانند که باید در خدمت دیگری باشند. همینطور آنها قربانی آرزوهای کسانی دیگر هستند، کسانی که از آنها برای امیال و اهداف خودشان استفاده میکنند.
مانند همیشه “اسکورسیزی” در به تصویر کشیدن پلاتهایی که بنیانهای در هم پیچیده دارند موفق میشود. شرایط در هم تنیدهی این دو نفر در پلات بسیار خوب به تصویر کشیده شده است. بهکارگیری گروه گنگسترها در فیلمهایش منعکس کنندهی این موضوع است که مردم در شرایط مختلف به گونهای متفاوت عمل میکنند. او همیشه میگوید که در طول زندگیش با انسانهای متفاوتی روبهرو شده است؛ یک دسته از آنان افرادی هستند مربوط به گروه اراذل و اوباش جامعه، در حالی که همیشه کلاهشان را برای انسانهای خوب و مذهبی بالا میاندازند (طرفدار و پیرو آنان هم هستند).
بهطور کلی تفاوت بین رفتارهای ظاهری وابسته به محیط و رفتارهایی که منشا در درون و ذات انسانها دارد موضوع بیشتر فیلمهای “اسکوسیزی” است.
نبرد بین خوب و شر در واقع هستهی مرکزی فیلم است. شخصیتها نه هیچکدام کاملا خوباند و نه کاملا بد و بیشتر درگیریها نه اینکه بینشان باشد بلکه در درونشان است. آیا این ممکن است کسی با انجام دادن کار بد به کار خوبی رهنمون شود و آیا با انجام کار بد میشود به کمال رسید؟ اگر چنین است آیا ارزشی حتی برای ارزش گذاشتن به چیزی هم وجود خواهد داشت؟ اگر چنین باشد درگیریهای درونی اغلب روح و افکار ما را دیوانه خواهند کرد؟
به نظر من فیلم یک نقص هم دارد. اگرچه هستهی مرکزی فیلم بسیار خوب از کار درآمده است، اما به ماجراها و شخصیتهای جنبی فیلم زیاد پرداخته نشده است. بقیهی افراد گروه “کاستلو” در گروه گنگسترها و همینطور بقیهی افرادی که در گروه پلیس هستند مانند عروسکهای داخل ویتریناند. در حالیکه به نظر من یکی از این شخصیتهای کناره “اس. جی. دیگنام” شخصیت بسیار جالبی است اما هرگز نمیشود فهمید که چرا در فیلم آنقدر آشفته است و با صدای بلند فحش میدهد. همچنین “مادولین” روانپزشکی که بدون نقشهی قبلی با “کاستیگان” و “سالیوان” مواجه میشود، اما خیلی کم به درگیریهای او با شخصیتها در فیلم پرداخته شده است.
بازیها بسیار عالی بود به خصوص “لئوناردو دکاپریو” که بعد از دو فیلمی که خیلی وقت پیش بازی کرد، یعنی “گیلبرت کراپ چی مصرف میکند” و “خاطرات بازی بسکتبال”، این بهترین بازی او است.
اکنون این سوال ما پاسخ داده میشود که، چه تفاوتی میکند کی باشید، وقتی شما با یک اسلحهی پر مواجه هستید؟ میگوییم تفاوت در این نهفته است که ما درواقع چه کسی هستیم نه این که چه کسی به نظر میآید باشیم.
مترجم: فرزانه قنبری
تاریخ ارسال: ۲ فروردین ۱۳۸۶
محصولات و تولیدات آموزشی آنلاین و مجازی:
اینجاست شروع آینده شغلی شما:
برچسب تولیدات و محصولات آموزشی:
مشاورۀ رایگان:
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
تحلیل کوتاه: دوازده مرد خشمگین 1 و 2
رتبه: 8 دوازده مرد خشمگین 1957 12 Angry Men امتیاز: 8.9 به روایت مجید سیفالعلمایی
ده فیلم احساسی برتر تاریخ سینما
ده فیلم احساسی برتر تاریخ سینما
قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم احساسی برتر سینما آشنا کنیم که به بهترین شکل ممکن تراژدی و کمدی را با با هم ترکیب کرده اند.
در خانه بمانیم
پیشنهاد، مشاوره و دریافت فیلم را از دست ندهید
فیلمسازان بزرگ
زبان سینما به زبان ساده
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.