همراهی مناسب با مخاطب
- مهدی آب بر:
“تردید”، همراهی مناسب با مخاطب
گاه در تاریخ علم و صنعت و هنر اتفاق افتاده است که شاگرد از استاد پیشی میگیرد. یکی از این نمونهها “واروژ کریم مسیحی” است که اگر اشتباه نکنم ایشان دستیار کارگردان خوب سینمای ایران “بهرام بیضایی” بودند. “واروژ کریم مسیحی” با ساخت فیلم “پردهی آخر” نشان داد که فیلمسازی است که در نوعی از ژانر حادثه کار میکند. در این فیلم سراغ فضاهای قدیمی و قاجاری زمان پهلوی رفته بود و در آن ژانر کارش موفق بود با بازیهای بسیار درخشان. و همان جا هم نشان داد که این فیلمساز آدم فهیمی است، ضمن اینکه کیفیت برایش مهم است نه کمیت.
فیلم “تردید” فیلم بسیار خوش ساخت و با تکنیکی است و نسبت به فیلم “وقتی همه خوابیم” از دو نظر بهتر بود. یکی به خاطر خط روایی، که خط روایی بسیار خوبی داشت. یعنی شما از اول که فیلم را میدیدی تا آخر، مخاطب محور بود و مخاطب گیج نمیشد و با کاتهای بیخودی سرگشته نمیشد و میتوانست بهراحتی دنبال موضوع را بگیرد و یکی هم از لحاظ تکنیک، که نسبت به فیلم “بیضایی” واقعا خوش ساختتر بود و حتی فیلمبرداریاش هم از کار “بیضایی” و از فیلمهای جشنواره که تا اینجا دیدیم خیلی بهتر بود. “کریم مسیحی” بسیار حساب شده کار کرده است. البته اینها دلیل نمیشود که بگوییم فیلم خیلی برجسته است، اما نسبت به فیلمهایی که تا اینجا دیدیم چند سروگردن بالاتر بود و احتمالا جزو فیلمهایی است که باید جایزه هم بگیرد. بعضی موارد مثل تصویربرداری و بازی خوب “ترانه علیدوستی”. اما بهطور کلی ـ حداقل در فیلمهایی که من در جشنواره دیدم - ظاهرا سینمای ایران بهطرف ژانرهای وحشت و پلیسی بیشترین رویکرد را دارد، چون در این ژانر، هم تعلیقهای خوبی میشود خلق کرد و هم بعضی وقتها از هنرهای فیلمنامهنویسی استفاده کرد و بیهنریهای بخش ادبی فیلمنامهنویسی را یک جوری پوشش داد. چون این فیلمهای حادثهای که ساخته میشود بخش ادبی ندارد. مثل کارهای “آگاتا کریستی” و “آلفرد هیچکاک” که خودش تبدیل به ادبیات سینما میشود. فیلمهایی که در سینمای ایران ساخته میشود اصولا این نیست، ولی فیلمهای حادثهای مخاطب محوری خیلی خوبی دارد و بیننده را جذب سینما میکند. کمااین که من اولین بار است که میدیدم در سالن سینما افریقا دو سالن بالا و پایین نه تنها اینکه جا نداشتند، بلکه یک عده هم روی سکوها و پلهها نشسته بودند.
“واروژ کریم مسیحی” نسبت به خیلی از کارگردانها شناخته شده نیست. اما استقبال از این فیلم نشان میدهد که کار به شدت خوش ساخت است و مخاطب را جذب میکند. نکتهای که خیلی در این کار جالب بود استفادهی ایشان از “هملت” بود. که هملت را ایرانیزه کرده بود و چهقدر هم مناسب این اقتباس انجام گرفته بود. به طوری که اول متوجه نشدیم که چه اتفاقی افتاده است، اما دفعهی اول که در فیلم بحث “هملت” پیش آمد، فهمیدیم که این یک اقتباس خوب و ادبی است. ولی با تمام این حرفها این مطلقا به این معنا نیست که ایشان یک سینمای حادثهای را خلق کرده که حالا سبقهی ادبی هم دارد، نه. این نیست یعنی آمده یک کار ادبی را خوب اقتباس کرده است، ایرانیزه کرده و به نمایش گذاشته است.
فیلم باورپذیر است. ضمن اینکه نوع اقتباسی که کرده گرتهبرداری است و بهطور مستقیم نیامده این را پیاده کند. “هملت” را در ماجرایی دارد مطرح میکند و خوب هم مطرح میکند. مهم این است که با هوشیاری خیلی بالایی دارد این کار را انجام میدهد و فریب متن سنگین “هملت” را نمیخورد. اصل داستان، پیرنگ را میگیرد و در فیلم خودش خیلی خوب پیاده میکند. این جور اقتباسها اگر با این هوشیاری انجام بگیرد خیلی خوب است. ولی اقتباسهای دیگر هم داشتهایم در خود سینما، فیلم از فیلم. که شما میبینید اصلا کار خوبی از کار در نیامده است. بعضا در آمده است. اما به طور کلی چون نویسنده و کارگردان آن فرهنگ اصلی را نمیشناخته است، طبیعتا آمده این را با یک سری تغییرات جزیی کپی کرده است و نتیجه این است که اصل فیلم به بیننده چسبیده و پرفروش هم بوده، اما کپی آن نه. “واروژ کریم مسیحی” به نظر من شاید یکی از موفقترین کارگردانهای ما در این قضیه باشد. فیلم دیگری که شاید خیلی خوب اقتباس کرده بود “آژانس شیشهای” بود که از روی “بعد از ظهر نحس” یا “بعد از ظهر سگی” اقتباس کرده بود که آن هم خیلی خوب شده بود. که در آنجا “آل پاچینو” و در اینجا “پرویز پرستویی” بازی خیلی خوب و سطح بالایی را ارائه میدهند.
- تاریخ ارسال: ۴ شهریور ۱۳۸۸
- منبع: سایت آگاه فیلم
بازدیدها: ۰