عکس یک غریبه
از خراسون، دانشنامه خراسان بزرگ
محتویات
- ۱ کتاب:
- ۱.۱ شناسنامه کتاب:
- ۱.۲ خلاصه داستان:
- ۲ فیلم:
- ۲٫۱ درباره فیلم:
- ۲٫۲ عوامل سازنده فیلم:
- ۳ توضیحات:
- ۴ سایر:
کتاب:
شناسنامه کتاب:
فیلمنامهی عکس یک غریبه منتشر شد
نویسنده: مجید سیف العلمایی
ناشر: انتشارت محقق
طرح روی جلد: حمید مقدم
چاپ اول: بهار ۱۳۸۳
شمارگان: ۲۰۰۰ جلد
شابک: ۲-۸۵-۶۶۰۰-۹۶۴
خلاصه داستان:
در کتابی که پیش رو دارید متن یک فیلم نامه به طبع رسیده است.
خلاصه داستان فیلم نامه از این قراراست که :
یک روز هنرجویان عکاسی سینمای جوان برای کار عملی به اردوی خارج از شهر میروند. یکی از هنرجویان تصمیم دارد ضمن کار عکاسی در آن روستا عکسی را که قبلا از یک دختر روستایی در کنار گله گوسفندانش گرفته است را طبق قولی که به او داده به دختر برساند. هنرجو در روستا واطراف آن دنبال دختر میگردد ولی هیچ نشانی از او نمی یابد …
فیلم:
درباره فیلم:
عوامل سازنده فیلم:
نویسنده و کارگردان، طراح لباس و صحنه: مجید سیف العلمایی
تصویربردار و نورپرداز: مهدی بمانی
صدابرداران: علی اسکندرزاده، فرید اسماعیلپور
عنوانبندی: امیرحجت صفرلی
تدوین: اشکان ضیایی، مهدی بمانی
موسیقی: جلیل شریعتمدار
مدیر تولید و برنامه ریز: ابوالفضل عطار
تهیه کننده: حمیدرضا گیلانی فر
توضیحات:
هُوَالْحَقّ
پیش درآمدی بر این متن:
ای که میان جان من تلقین شعرم میکنی
گر تن زنم، خامش کنم، ترسم که فرمان بشکنم[۱]
من دوش بخواب در بدیدم قمری / دریا صفتی، عجایبی، سیمبری
امروز بگرد هر دری می گردم / کز یارک دوشینه کی دارد خبری[۲]
«جوان» که به اتفاق هنرجویان، برای کار عملی عکاسی، به روستایی راهی است، تصمیم دارد؛ ضمن عکسبرداری، عکسی را که به همراه دارد، و چندی پیش، زمانی که با خانواده اش به این روستا آمده بودند، و از دختری کنار رمه گرفته است را، به «دختر» برساند. «هنرجوی جوان»، در پی یافتن «دختر»، روستا و اطراف آن را می گردد. هیچ کس «دختر» را نمی شناسد. عاقبت جوینده، پس از تقلای فراوان، «دختر» را در کنار رمه مییابد.[۳]
خلاصه ى داستان:
«هنرجویانِ عکاسی سینمای جوان»، برای کار عملی، به اردوی خارج از شهر می روند. آنان به پیشنهاد «سرگروه» به روستایی به نام «ازغد» عازم هستند.
یکی از هنرجویان («هنرجو»)، تصمیم دارد ضمن کار عکاسی در «ازغد»، عکسی را که به همراه دارد، و چندی پیش؛ زمانی که «او» به اتقاقِ خانواده اش به این روستا آمده بودند؛ و از «دختر»ی کنار رمه گرفته است را، طبق قولش، بالاخره، به «دختر» برساند.
«هنرجو»، ابتدا ساده و سَرْسَری، و حداکثر از روی رفع تکلیف، زمانی کوتاه در پی «دختر» می گردد، و سپس در فرصتی «عکس» را به چند روستایی نشان می دهد، و وقتی آنان می گویند که «دختر» را نمی شناسند، رفتهْ رفته «هنرجو»، تحریک و کنجکاو می شود، و سعی میکند هر طور شده «دختر» را بیابد.
«هنرجو» در روستا و اطراف روستا[۴] در پی «دختر» می گردد. ولی هیچ نشانی از «او» نمی یابد. اِلاّ یک مرتبه که دچار تَوَهُّم می شود، و نیز چند بار که از دور «دختر» را می بیند. ولی به «او» نمی رسد.
سرانجام در حمام، با نشانه ای که «طاهر»، به «هنرجو» می دهد، «او» سَر از مسجد در می آورد. از پنجره ى مسجد می بیند که «دختر» با چادرِ گُلْ گُلی اش در حال عبور است.
«هنرجو» به دنبال «او» می دود. دو دفعه کسانی را به جای «دختر» عوضی می گیرد. و در انتها «دختر» را در کنار رمه می یابد، و عکس را به «او» می دهد، و همراهِ گروه، با مینی بوسی که آمده، برمی گردد.[۵]
[۱] دیوانِ کبیر: ج ۳ ص ۱۷۰ ب ۱۴۵۴۹
[۲] دیوانِ کبیر: ج ۸ رباعی۱۷۸۳
[۳] در متون دینی و عرفانی، تأکید شده است که جست و جوگر در نتیجه ى تکاپوی خود، سرانجام به وصال خواهد رسید. در مثنوی کبیرِ مولانا جلال الدّین محمّد در چندین جا به این مهم اشاره شده است. از جمله:
۱:۱۴۱۵ جُست او را، تاش چون بنده بود لاجرم جوینده یابنده بود
۳:۹۷۸ گر گِران و، گر شتابنده بود آن که جویندست یابنده بود
۳:۴۷۸۰ سایه ى حق بر سَرِ بنده بود عاقبت جوینده یابنده بود
۳:۴۷۸۱ گفت پیغامبر که چون کوبی دری عاقبت زان دَر برون آید سری
۳:۴۷۸۲ چون نشینی بر سَرِ کوی کسی عاقبت بینی تو هم روی کسی
۳:۴۷۸۳ چون ز چاهی میکنی هر روز خاک عاقبت اندر رسی در آب پاک
۶:۵۹۵ عاقبت جوینده یابنده بود که فرج از صبر زاینده بود
. عاقبت جوینده یابنده بود چون که در خدمت شتابنده بود
. هر که جویا شد بیابد عاقبت مایه ى درد است اصل مرحمت
. عاقبت ظاهر سوی باطن رود ظاهرش گیر ار چه ظاهر کژ بود
[۴] کوه، دشت، باغ ها، مدرسه و …
[۵] فراموش نکنیم؛ «هنرجو»، رفتهْ رفته شکل و شمایل پیدا می کند. یعنی در صحنه های آغازین معمولی است – و مثل همه – و کمْکم دچار تغییر می شود، و تحوّل درونی در وضعیت بیرونی نمایان می شود.
سایر:
درباره کتاب
فیلم نامه
عکس یک غریبه
نویسنده: مجید سیفالعلمایی
ناشر: انتشارت محقق
طرح روی جلد: حمید مقدم
چاپ اول: بهار ۱۳۸۳
شمارگان: ۲۰۰۰ جلد
شابک: ۲-۸۵-۶۶۰۰-۹۶۴
قیمت: ۷۵۰۰ تومان
بازدیدها: ۲
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.