سلمک
سَلمَک
یک گوشهای هست بهنام سَلمَک…
یک جایی بین پردهی چهارم و پنجم دستگاه شور.
وقتی میخواهی از شوربیفتی تویِ دشتی.
آنجا؛
درست همان لحظه،
یک مکث میکنی؛
یک توقف چند ثانیهای بین دو پرده.
یک لحظه آواز را به جای آنکه رها کنی توی هوا،
نگه میداری توی گلو.
میپیچانی،
مکث میکنی،
خسیس میشوی توی خرج کردنش.
چرا؟