علی باقرلی: “تجارت بزرگ”، زدی ضربتی، ضربتی نوش کن
“تجارت بزرگ”
علی باقرلی:
زدی ضربتی، ضربتی نوش کن
تاریخ ارسال: هشتم تیر ماه ۱۳۸۷
منبع: سایت آگاه فیلم
تجارت بزرگ را یکی از کارگردانان برجستهی سینمای کمدی ساخته است به نام “جیمز هور” که یک فیلم شاهکار کوتاه و یک فیلم شاهکار بلند دارد به نام به طرف غرب یا غرب عقب مانده و جزو کارگردانهای موفق بوده است.
این فیلم بسیار تحسین شده و بین شاهکارهای کمدی کوتاه قرار گرفته است. در رایگیری که در دههی ۶۰ بین منتقدان انجام شد، ۱۴ فیلم کوتاه از “لورل” و “هاردی” جزو شاهکارها معرفی شدند که اولیناش همان تجارت بزرگ بود که امروز به اتفاق هم دیدیم. و مفهوم آن در رابطه با همان مصراع “زدی ضربتی، ضربتی نوش کن” یا تلافی متقابل و یا تقابل ردوبدل سادیسم است که این جا به اوج رسیده و به نهلیست ختم میشود.
در این فیلم چند نکتهی جذاب بود. یکی تاثیری است که میاننویسها در فیلمهای صامت کمدی داشتند و در این فیلم هم بود. میاننویس اولی که میآید، میگوید این حکایت مردی است که ضربهای به یک طرف صورتش وارد شده است و بعد آن طرف صورتش را میآورد و مشت دیگری به دماغاش میخورد. میدانید مسیح همیشه وقتی ضربهای میخورد، بعد آن طرف صورتش را میآورد، مثل اینکه میخواهد طرف از رو برود و ضربهی دیگر را نزند. ولی اینجا دیدید که وقتی آنطرف صورت را آورد ضربهی محکم دیگری خورد. انگار با همین میاننویس کوتاه، میخواهد جان مایهی فیلم را به ما بگوید که ما قرار است با چه فیلمی روبهرو شویم. و نکتهی دیگر در مورد تضادهای موقعیتی است، “لورل” و “هاردی” همیشه کارهایی انجام میدهند که از ریشه و اساس اشتباه است. مثلا در تابستان درخت کریسمس میفروشند یا در سویس تله موش میفروشند، چون فکر میکنند که آنجا پنیر زیاد است، پس موش هم زیاد است. انتخابها همیشه انتخابهای احمقانهای است. هوای کالیفرنیا هوایی بسیار صاف و آفتابی است و هیچ نشانی از کریسمس وجود ندارد اما چون شغل آنها این است رفتند و پالتو پوشیدند. و بعد میرسند به نقطهی اوج، مثلا از خانم رهگذر میپرسند، شما درخت میخواهید، میگوید نه، و دوباره میگوید از شوهرتان بپرسید که درخت میخواهد، میگوید من هنوز ازدواج نکردم و “لورل” میگوید: “اگر ازدواج کنید درخت میگیرید”؟ یک دیالوگ دو وجهی احمقانه توسط “لورل” گفته میشود که باعث عصبانیت خانم رهگذر میشود و میرود. در فیلم به نشانهها و نمادها خیلی خوب پرداخته شده است. مثلا وقتی که میخواهند با “جیمز پنلسون” وارد درگیری شوند، وقتی میروند به سمت در، شلنگ آب باز میشود و یکی از آنها را خیس میکند و این نشان میدهد که این اول دردسر آنها است.
نکتهی دیگر اینکه اگر شما بخواهید ۵ دقیقه اول فیلم را ببینید، به هیچ وجه تصور نخواهید کرد که به اوج تخریب میرسد، یک انرژی و پتانسیل نهفتهای در باطن فیلم است که آرام آرام آزاد میشود و به یک اوج غیرمنتظره میرسد.
نکته جالبی که وجود دارد این است که اینها ابتدا درگیریشان شخصی است و بعد کمکم به این نتیجه میرسند که به خانهی “پنلسون” صدمه بزنند و بعد “جیمز پنلسون” به کاسبی آنها صدمه میزند، حالا این درگیری فردی برای آنها کفاف نمیدهد. نکتهی دیگری که وجود دارد، تقارن ساختاری شوخیها است، یعنی هر شوخی که توسط “جیمز پنلسون” با “لورل” و “هاردی” انجام میشود، دقیقا شوخی دیگری در جواب، از همان جنس و ساختار بر علیه “پنلسون” انجام میشود. بهعنوان مثال، “پنلسون” ساعت “هاردی” را خراب میکند و ساعت هم زنگ می زند، پس او هم زنگ در خانهی او را خراب میکند. او در ماشین را میکند و آنها هم در خانه را میکنند. این تقارن شوخیها خیلی جالب است و با یک مونتاژ و تدوین خوبی هم انجام میشود. با همان انرژی که آنها تیشه به درخت “پنلسون” میزنند، او هم با همان انرژی شاخههای درخت کریسمس آنها را میشکند و این خیلی جالب است. یک سری شوخیهای دیگری که “لورل” و “هاردی” دارند، شوخیهای غافلگیرکننده است. مثلا در جایی که آنها به ظاهر باهم آشتی کردند و لورل میخواست دوستیاش را ابراز کند، یک سیگار به “پنلیسون” داد و ما فکر میکنیم که این سیگار را از روی دوستی به او داده است، اما بعد که سیگار را روشن میکند میبینیم که سیگار منفجر شد. این کنش و واکنشی است که با فاصله به وجود می آید و در ساختار شوخی آنها زیاد دیده میشود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.