جدایی نادر از سیمین
مترجم: بی نظیر محمد علیزاده
A Separation
جدایی نادر از سیمین
جدایی فیلمی است که در آن شخصیتهای اصلی فیلم میکوشند با وجود محدودیتهای دینی، زندگی خوبی برای خود دست و پا کنند، و همین محدودیتهای دینی آنها را به تضاد و به نزد قاضی و صحنهی قضاوت میکشاند، چرا که احساسات بشری همانند مذهب، قانون مدونی ندارد. این فیلم مخاطبانش را بهطور غیر معمولی درگیر میکند، یعنی با وجود منطقی بودن تصمیم افراد، احساسات ما بهعنوان بیننده چیز دیگری را میگوید.
داستان فیلم در ایران امروزی اتفاق می افتد، ملتی مدرن که در عین حال ،تحت قوانین اسلامی زندگی میکنند. داستان فیلم سرستیز با اسلام و مذهب ندارد، ولی نشان میدهد که به کارگیری غیر منعطف و قانون محض میتواند با روح قانون در تعارض باشد. این قاعده در خصوص هر ملت و هر قانون و مذهبی صادق است. قوانین باشند. این جاست که اگر قوانین با اصول جایگزین می شدند شاید با ماهیت انسانی سازگارتر میبودند.
این موقعیت را تصور کنید: نادر و سیمین (پیمان معادی و لیلا حاتمی) یک زوج خوشبخت از طبقه متوسط در تهران، دختر ۱۱ ساله ای به نام ترمه دارند (با بازی سارینا فرهادی)، پدر سالخورده نادر نیز با آنها زندگی می کند. نادر و سیمین به امید آینده ای بهتر برای دخترشان ترمه، با هم توافق کرده اند که به خارج کشور مهاجرت کنند. سیمین اکنون آماده است که کشور را ترک کند ولی نادر به خاطر پدرش نمی تواند به خارج مهاجرت کند.
سیمین به نادر می گوید: «پدرت تو را نمی شناسد» و نادر جواب می دهد: «نه نمیشناسد ولی من که او را می شناسم،من که می دانم او پدر من است» هر دو درست می گویند. در اینجا با معضل جهان شمول آلزایمر روبرو هستیم. در این شرایط، سیمین به خانه مادرش نقل مکان می کند و به ناچار درخواست طلاق می نماید، گر چه هر دو می خواهند که با هم بمانند. نادر در نبود سیمین پرستاری برای پدرش استخدام می کند. او راضیه است (ساره بیات) و ماهیت شغلش را از همسرش حجت (شهاب حسینی) مخفی کرده است چرا که شوهرش به عنوان یک مسلمان معتقد، هیچ گاه به راضیه اجازه نخواهد داد که در خانه مردی که همسرش حضور ندارد و مجرد است کار کند.
یک روز نادر به خانه می آید و می بیند که پدرش به تختخواب بسته شده و راضیه در خانه نیست. راضیه دلیل موجهی برای این کارش دارد، ولی هم نادر و هم بیننده این را نمی دانند. نادر او را اخراج می کند و راضیه هم نادر را متهم می کند که او را به پائین پله ها هل داده و باعث شده جنین ۴ ماهه ی او سقط شود. شوهر راضیه از نادر تحت عنوان «قتل نفس» شکایت می کند. یکی از شهود، معلم سرخانه ترمه، یعنی خانم قرایی (مریلا زارعی) است که در عین داشتن صداقت در دادگاه خودش هم چندان در مورد اصل ماجرا مطمئن نیست.(نمی داند که ایا زمانیکه با راضیه حرف می زده ،نادر که در اشپزخانه بوده ، حرف های انان در مورد بارداری راضیه را شنیده یا نه ولی چون میداند که نادر مرد درستی است بنا را بر نشنیدن او می گذارد.)
اینها مواردی است که باید در مورد طرح کلی داستان بدانید. این ماجرا به دفتر یک بازپرس رسمی قضایی (با بازی بابک کریمی) منتهی می شود. وظیفه ی او شنیدن شهادت شاهدان و بررسی صحت گفته های انهاست. او مردی منصف و روشن فکر است. تمامی شهود تا جایی که می توانند صادقا نه شهادت می دهند، ولی هیچکدام تمام واقعیت را در اختیار ندارند و یافته ها هم باید با قوانین مذهبی مطابقت داشته باشند. نادر و سیمین افراد مذهبی نیستند ولی راضیه( پرستار پدر نادر) بسیار مذهبی است بهطوریکه در خصوص اینکه آیا میتواند لباسهای زیر یک مرد پیر و بیمار را عوض کند از مراجع سوال میکند و آنچه راضیه را وادر به این کار میکند، فقر و اوضاع بد زندگی اش است.
اصغر فرهادی، نویسنده و کارگردان این فیلم، داستان را بهصورت بیطرفانه و یکدست بیان میکند. بهنظر میرسد تنها دستور کار فرهادی، همراهی و همدلی کردن است. گرچه ممکن است رای قاضی با احساس ما در تضاد باشد (جایی که احساس می کنیم باید نادر را محکوم کند ولی راضیه هم به دلیل بستن پدر نادر به تخت محکوم می کند)ولی ما می دانیم که چرا او چنین کاری می کند و شاید قضاوت درست هم همین باشد. فیلمی با چنین حس همدلی مرهون توانایی بازیگران آن فیلم است.
چنانکه گاهی اوقات اتفاق می افتد، بازیگران معجزاتی را خلق می کنند که به فیلم چنین قدرت اقناع کنندگی می بخشد. معادی و حاتمی به عنوان زن و شوهر، در قبولاندن نقش هایشان به مخاطب موفق اند، آنها یکدیگر را دوست دارند و بهترین ها را برای خانوادیشان می خواهند ولی بر سر چگونگی عملکردشان با یکدیگر تفاوت دارند. (نادر نمی خواهد محکوم شود به خاطر دخترش ترمه و سیمین سعی می کند مشکل را با پول حل کند بهخاطر دخترش ترمه) این موقعیت آنها را به سمت اتفاقات ناخوشایندی می کشاند، نه اینکه قاضی علاقه مند به مجازات آنها باشد.
جدایی ایران امروز را به خوبی به تصویر می کشد. برخی از نطق های آتشین سیاستمداران آمریکایی، ایران را به صورت ملتی سرکش و مشتاق آغاز جنگ اتمی به تصویر می کشد. از آن خوف دارم که بسیاری از آمریکایی ها، ایرانیان را حرمسرا دارانی شترسوار تصور کنند، ولی این فیلم ملتی ظریف را به تصویر می کشد؛و شخصیت های نجیب آن سعی می کنند درستکار باشند. حل معمای درست و غلط در این داستان جالب یک چالش اخلاقی است. بسیار مشتاق بودم این فیلم را همراه قضات خردمند دادگاه های خانواده در آمریکا نگاه کنم و داوری های آنها را نیز بشنوم. گاهی اوقات برای برخورد با عواطف انسانی قانون کفایت نمی کند.
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.