جواد اسحاقیان: بادبادک باز tragedy and struggle تراژدی و مبارزه
بادبادک باز
The Kite Runner
در سن دوازده سالگی به آدمی تبدیل شدم که حالا هستم، در روزی دلگیر و سرد در زمستان ۱۹۷۵٫ آن لحظه خوب یادم هست که پشت دیواری سست و گلی کز کرده بودم و دزدکی به کوچه کنار مسیل یخ بسته نگاه می کردم. از آن روز زمان زیادی می گذرد، اما حالا متوجه شده ام این که می گویند گذشته فراموش می شود، چندان درست نیست. چون گذشته راه خود را با چنگ و دندان باز می کند. حالا که به گذشته بر می گردم، می بینم بیست و شش سال آزگار است که دارم به آن کوچه متروک نگاه می کنم.
…………
فقط یک گناه وجود دارد، فقط یکی. آن هم دزدی است. هر گناه دیگری صورتِ دیگرِ دزدی است.
وقتی مردی را بکشی، زندگی را از او دزدیده ای. حق زنش را برای داشتن شوهر دزدیده ای، همین طور حق بچه هایش را به داشتن پدر. وقتی دروغ بگویی، حق طرف را برای دانستن راست دزدیده ای. وقتی کسی را فریب بدهی، حق انصاف و عدالت را دزدیده ای.
چیزی زشت تر از دزدی نیست. مردی که چیزی را بگیرد که حقش نیست، چه زندگی باشد و چه یک قرص نان.
بادبادک باز
خالد حسینی
جواد اسحاقیان:
تراژدی و مبارزه
ارسال: ۲۳ تیر ۱۳۸۷
منبع: سایت آگاه فیلم
“بادبادکباز”؛ تراژدی و مبارزهی پسر با پدرسالاری و استبداد است. یکی از بن مایههای جالب فیلم، پدرسالاری است که بهصورت تراژدی رستم و سهراب عرضه میشود. “امیر” در یک صحنه به “حسن” میگوید: “من در این داستان فاجعهی خاص و تازهای نمیبینم. در ذهن هر پدری کشتن پسر همیشه بوده است.” اشارهی او به صحنههایی برمیگردد که “امیر” میگوید میخواهد نویسنده شود اما پدر تاجر و سوداگر دوست دارد پسرش مثل خودش تاجر فرش شود و همین خود یکی از زمینههای حرکت فیلم را تشکیل میدهد. بعدها وقتی “امیر” به کالیفرنیا میرود کتابی از “امیر” چاپ میکند که اسمش “پدر- پسر” است و به پدرسالاری و حاکمیت پدر نسبت به پسر اعتراض شده اما مقصود از پدرسالاری، نظامی سیاسی و استبدادی است که خود را بهعنوان پدر دلسوز خانواده معرفی میکند اما فرزندان خود را قربانی میکند. گذشته از این “حسن” در کشاکشی با نیروهای طالبان بههنگام دفاع از همسرش “فرزانه” کشته میشود. او قبلا در دوران کودکی مورد تجاوز جنسی “آصف” قرار گرفته که حضور “هزاره”ایها را مایهی آلودگی محیط افغانستان میداند که پشتون و اهل تسنن هستند. بعدها پسر “حسن” بهنام “سهراب”- که باز مورد سوءاستفادهی جنسی “آصف” قرار گرفته- با همان فلاخن پدر، “آصف” یکی از رهبران نیروهای طالبان را کور کرده و به اتفاق “امیر” به کالیفرنیا برمیگردد و فرزندخواندهی او میشود و فیلم با انتقامجویی و پیروزی پسر بر ضد پدرسالاری نظام استبدادی به پایان میرسد.
قسمتی از فیلم بادبادک باز
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.