قبل از هنرمند بودن باید انسان بود
- مهدی صباغی:
قبل از هنرمند بودن باید انسان بود
- سید جواد اشکذری
- آقای صباغی چه خبر؟
همین الان که شما تماس گرفتید، مشغول بازی در سریال “حس سوم” به نویسندگی و کارگردانی مهدی فخیمزاده هستم.
- در این سریال چه نقشی دارید؟
نقش رئیس کلانتری را بازی میکنم.
- چندی است شما را در اینگونه نقشها زیاد میبینیم.
سعی دارم از این کلیشه بیرون بیایم. الان هم در فیلم ۳ اپیزودی “ستارهها” با گوبشهای مختلف بازی میکنم.
- در برخی دیگر از آثارتان هم با لهجهی مشهدی شاهد هنرنماییتان بودیم؟
بله، چون افتخار میکنم که مشهدی هستم، به هرحال باید اصالت خودمان را حفظ کنیم.
- این روزها بازی شما را در “گل یخ” در سینماهای مشهد شاهد هستیم، ارتباطتان با کیومرث پوراحمد چگونه بود؟
همیشه سعی کردم با هرکسی که کار میکنم، اصل اخلاق را رعایت کنم و ارتباط من سر این کار با ایشان اینقدر خوب بود که مرا برای بازی در فیلم جدیدش “نوک برج” دعوت کرده که البته بهدلیل بازی در فیلم دیگر نتوانستم در خدمت ایشان باشم.
- یک خاطره از گل یخ؟
در صحنهای من با محمدرضا گلزار باید درگیر شوم. پوراحمد تأکید داشت، این صحنه خیلی واقعی و طبیعی از کار درآید. گلزار در آن صحنه، فراموش کرد که سرصحنهی فیلم است و ضربهی شدیدی به من زد و بعد از آن هم مرا بوسید و عذرخواهی کرد. البته من هم ضربهی او را جبران کردم. چون به این مثل اعتقاد دارم، “چه مردی بود که از جوانی کم بود.”
- تیتر خوبی میتواند باشد. اینطور نیست؟
نه شما تیتری بزنید با این محتوا برای سالم زیستن، سختی باید کشید و قبل از هنرمند بودن باید انسان بود.
- شما چهطور؟
برعکس بعضی از هنرمندان، سالم زندگی میکنم و حتی تاکنون سیگار هم نکشیدهام و نمیکشم.
- در فیلمی اگر مجبور شوید، این عمل را انجام میدهید؟
صحنه را بازی میکنم، اما به شکلی که دود را پایین ندهم. بهخاطر دارم سال ۶۸-۶۷، سرصحنهای از فیلم طوبی میبایست سیگار میکشیدم اما یاد نداشتم و بیآنکه فوتی به سیگار بکنم. با مهارت این صحنه را خوب بازی کردم که خسرو ملکان و پروانه معصومی بهشدت تعجب کردند که سیگاری نیستم و از بازیام بسیار تعریف کردند.
- چند سال است به تهران مهاجرت کردید؟
۷ سال.
- چرا؟
چون مرکز فعالیت تهران است و شهرستانها دایرهی کوچکی هستند که امکانات محدودشان صرف حواشی میشود، اما در تهران فعالیت و پروژههای هنری و فرهنگی مختلفی است که هنرمند میتواند نفس بکشد، اما در مشهد بهغیر از تنگنظری چیز دیگری نمیدیدم و اگر قدمی از دوستان جلوتر میزدیم، بهقول مشهدیها، پالنگیات میانداختند. آنها بهجای اینکه از پیشرفت تو خوشحال شوند، ناراحت بودند.
- ارتباط شما در تهران با هنرمندان مشهدی چگونه است؟
ما در اینجا تحت عنوان انجمن خراسانیهای مقیم تهران در پنجشنبههای آخر ماه دور هم جمع میشویم و با هم به گفتوگو مینشینیم و از فعالیتهای هم آگاه میشویم. من حدود ۳ سال پیش طرح این انجمن را به داوود کیانیان دادم که به کمک مهدی یمینی و ناصر علاقبندان توانستیم هنرمندان را در دفتر روزنامه قدس در تهران جمع کنیم و هماکنون هم یک جمع ۴۰۰ نفری هستیم که در روز تولد امام رضا (ع) مراسمی داریم و شله مشهدی میدهیم.
- چند فرزند دارید؟
دو دختر و یک پسر جوان که در مقاطع دانشگاه و پیشدانشگاهی تحصیل میکنند.
- رابطهتان با آنها؟
خیلی خوب است و همیشه به آنها گوشزد میکنم وارد فعالیتهای هنری نشوند.
- آقای صباغی! همه، شما را با لهجهی شیرین مشهدی میشناسند؟
بله، من در رادیو، تیپهای بسیاری مانند پدربزرگ، فلفلی، الن دلون مشهدی، بازی کردم و با این لهجه شعرهای استاد مرحوم اصغر میرخدیوی را میخواندم.
- پس هدیهی ما از این اشعار چه میشود؟
هرکه پور تکبره باد و افاده مفروشه
میگی تو گلوش عصایه، مردهشورش ببره
هرکه بیتربیت و بیادب و بیهنره
حرف خوبش ناسزایه، مردهشورش ببره
- تاریخ ارسال: ۸۴/۰۷/۲۷
- منبع: سایت آگاه فیلم
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.