محمدرضا لطفی: خداشناسی با لنز «ماکرو»!
گفتگو با محمدرضا لطفی؛ عکاس تصویر مشهور «شمسالشموس» که بیش از ۳۰هزار عکس از حرم رضوی دارد؛ خداشناسی با لنز «ماکرو»!
درباره میهمان
اگر موافقید گفتگو را با معرفی خودتان شروع کنیم.
من متولد ۱۳۳۲ هستم. محل تولدم تربتحیدریه است، ولی از هفتسالگی در مشهد بودم. از نوزدهسالگی هم افتخار خدمت در دربار ولایتمدار رضوی را پیدا کردم و تا کنون نزدیک به ۴۱سال است که افتخار این نوکری را دارم.
بهعنوان خادم؟
بهعنوان کارمند رسمی آستانقدس ۳۳ سال خدمت کردم. بعد هم حدود یازده سال است که بهعنوان لبادهپوش امامرضا(ع) در کفشداری حضرت(ع) انجام وظیفه میکنم. انشاا… که تا آخر عمر هم ادامه داشته باشد.
چرا آمدید مشهد؟
بهدلیل کار پدرم. ایشان نظامی بودند و بهعنوان فرمانده یکی از قسمتهای ارتش به مشهد منتقل شدند. من همینجا تحصیلاتم را تا دیپلم طبیعی یا همان تجربی ادامه دادم. با دیپلم هم استخدام شدم. بعد شاید ده سال از تحصیلاتم گذشته بود که مجددا شروع کردم به ادامه تحصیل. کاردانیام (فوقدیپلم) را گرفتم. باز هفتهشت سالی بینش فاصله افتاد، تا اینکه کارشناسیام (لیسانس) را در رشته عمران گرفتم.
سراغ مقاطع بالاتر نرفتید؟
نه . البته من درجه یک هنری را هم دارم که معادل دکتری است.
تلاشم
معرفی معماری اسلامی است
چه شد که بهسمت عکاسی رفتید؟
من از نوجوانی به این کار علاقهمند بودم. یعنی قبل از اینکه در آستانقدس استخدام شوم، شاگرد عکاسی آقای صفرعلی تیرانداز بودم. مشارکتی کار میکردیم. همزمان در دانشکده پزشکی که در محل بیمارستان قائم بود، در عملهای جراحی با دکترها همکاری میکردم. درباره بیشتر عملهای جراحی را اسلاید تهیه میکردم که برای دانشجوهای پزشکی تدریس کنند. کاری هم که انجام میدادیم کاری زیربنایی و مهم بود.
یعنی شما در عملهای جراحی عکاسی میکردید؟
بله. قبلش هم درست مثل پزشکها لباس مخصوص میپوشیدیم و داخل اتاق عمل میرفتیم. یادم نمیرود اولین جراحی که من رفتم، جراحی معده بود. من که عمل را شروع کردند و محل معده بیمار را شکافتند، من حالم بههم خورد. البته یواشیواش عادت کردم.
کار آستانقدس را بعد از این شروع کردید؟
همزمان با همین فعالیتهای من، آستانقدس نیاز به نیرو داشت برای افتتاح مرکز «فیلم و تِک» کتابخانه مرکزی. قرار بود یک هفته بروم و بعد برگردم سر کارم، ولی شرایطی فراهم شد که باتوجهبه علاقهمندی خودم بهعنوان متصدی «فیلم و تِک» کتابخانه مرکزی استخدام شدم. یکی از کارهای زیربنایی و مهمی هم که ما آن زمان انجام دادیم و هنوز هم قابل استفاده است، تهیه میکروفیلم و میکروفیش بود. میکروفیلم صنعت نویی بود در سطح ایران. فقط هم دانشگاه تهران، دانشگاه جندیشاپور اهواز داشت و آستانقدس رضوی.
چه کاربردی داشت؟
محققانی بودند که نیاز به نسخههای خطی داشتند. ما هم بهسبب ارزشش نمیتوانستیم اصل کتاب را در اختیار آنها قرار بدهیم. برای همین، میکروفیلم کتابها را تهیه میکردیم و محققان آنها را در دستگاه فیلمخوان نگاه میکردند. من این افتخار را داشتم که همان موقع میکروفیلم بیشتر نسخههای خطی کتابخانه مرکزی را تهیه کنم. همان موقع بود که علاقهمند به کار تحقیق در مسائل اجتماعی شدم و بهدلیل برخورد با استادان دانشگاهها، تحصیلم را ادامه دادم. بعد از این هم، زمان افتتاح روزنامه قدس مدتی بهعنوان مسئول واحد عکس به این روزنامه رفتم. آقای فیاضی آن موقع مسئول روزنامه بود. شاید کل روزنامه هم چهاردهپانزده نفر بیشتر نیرو نداشت. ما هر روز ساعت دو بعدازظهر، دونفری با آقای فیاضی جلسهای را خدمت آیتا… واعظ طبسی میرفتیم، مصاحبه میکردیم برای چاپ روز بعد.
این مصاحبهها درباره چه موضوعاتی بود؟
بیشتر مسائل روز اجتماعی و سیاسی و تغییراتی که در ساختوسازهای حرم مطهر انجام میشد. خاطرات بسیار خوبی هم بود.
بعد از آن دوره هم مدتی بهعنوان رئیس دبیرخانه حوزه طرح و برنامه کار میکردم. بعد هم حدود دوازده سال تا زمان بازنشستگی بهعنوان رئیس دبیرخانه و رئیسدفتر شورای عالی فرهنگی آستانقدس خدمتم را ادامه دادم. البته ناگفته نماند من در تمام این مدت هیچوقت از کار عکاسی کناره نگرفتم و در خیلی از جشنواره بهعنوان دبیر، داور و شرکتکننده حضور داشتم. جوایز متعددی هم از جشنوارههای داخلی و خارجی گرفتهام.
چیزی که شما را از سایر عکاسان متمایز میکند، مجموعه بینظیری است که از حرم مطهر دارید. ایده عکاسی حرم از کجا آمد؟
این مسئله بهدلیل عِرق مذهبی من بود. البته به بیشتر مکانهای مذهبی بهویژه بناهای دارای ارزش معماری اسلامی هم توجه کردم. الان در تصاویر من از حرم مطهر حضرت رضا(ع)، از زمانی که ولیان شروع به تخریب بافت و بازارهای اطراف کرد، عکس وجود دارد. توی این عکسها تصاویری متعددی از تیمچهها، سراها و بقیه بازارهای اطراف وجود دارد که الان اثری از آنها نیست. این عکسهای من همچنان با تغییرات حرم و بافت پیرامون آن ادامه پیدا کرد. آخرین عکسم را هم همین یک ماه پیش گرفتهام. در تمام این سالها هم تلاشم این بوده که معماری اصیل اسلامی را به دنیا ارائه کنیم.
…………………………
معروف این است که عکس انگلیسها از گنبد توپبندیشده حرم، اولین عکسی است که از این حرم مطهر بهثبت رسیده است. انگلیسها تلاش کردند تا پایان آوریل ۱۹۱۲، این عکس را با هدف انتقام از رقیب دیرینهشان، روسها، در تمام جهان منتشر کنند؛ البته بهدلیل تقارن این واقعه با غرقشدن کشتی تایتانیک تحتتاثیر سروصداهای رسانهای واقعه دوم به نتیجهای نرسیدند. اما بعد از آن، بارها در دورههای مختلف، تصویر حرم مطهر توسط دوربینهای عکاسان فراوانی ثبت و ضبط شد؛ عکاسانی که هر کدام به فراخور نوع نگاه و سلیقهای که داشتند، تصاویر متفاوتی را ثبت میکردند.
محمدرضا لطفی هم یکی ازمشهورترین این عکاسان است. عکاسی که شاید بدون اغراق بتوان گفت بیشترین عکسها را از این محیط معنوی ثبت کرده و شهرت خود را نیز مدیون همین فعالیت پیگیرانه است. گفتوگوی صفحه مردم با وی نیز درباره تجربه ۴۱ سال عکاسی در حرم مطهر است.
خاطرتان هست اولین عکستان از حرم را در چه سالی گرفتید؟
اولین باری که من در حرم عکس گرفتم، سال ۱۳۵۲ توی صحن موزه، برنامه تشریفات برای حضور رئیسجمهور یکی از کشورهای اسلامی بود؛ ولی اگر منظورتان عکس مذهبی است، عکس سیاه و سفیدی دارم که همان سال برای اولین بار از گنبد مطهر گرفتهام.
از سال ۵۲ تا امروز، در طی این ۴۱سال چند عکس دیگر از حرم گرفتهاید؟
نزدیک به ۳۰هزار قطعه.
یعنی شما ۳۰هزار بار در حرم دکمه دوربین را فشار دادهاید، یا ۳۰هزار عکس متفاوتی از حرم مطهر دارید؟
شاید بیش از صدهزار عکس گرفته باشم که الان ۳۰هزار تا از آنها را گزینش کردهام. این ۳۰هزار عکس طوری است که نمیشود از هیچکدامشان گذشت. یعنی هر عکس چیزی را نشان میدهد که در عکس دیگر نیست. بعضی عکسها هم شاید زیبایی و جذابیت لازم را نداشته باشد، اما بهدلیل تغییراتی که در این ۴۱سال اتفاق افتاده، یک سند تاریخی است.
کسی بیشتر از شما از حرم عکس گرفته باشد؟
خدا میداند. شاید گرفته باشند، ولی فکر نمیکنم کسی این تعداد عکس را نگهداری کرده باشد. خیلی از عکاسهای قدیمی را سراغ دارم که عکسهای خوبی گرفتهاند، اما هیچکدامشان نگهداری نکردهاند. من هم چون به معماری اسلامی خیلی علاقه داشتم، در نگهداری این تصاویر خیلی تلاش کردهام. بیشتر این عکسها هم آنالوگ گرفته شده و بهصورت نگاتیو است.
هیچوقت مشکلی برای عکاسی در حرم نداشتید؟
شاید تنها جایی که عنایت مسئولانش بهطورکامل شامل حال من شده است، حرم مطهر امامرضا(ع) بود. چون من خودم یکی از همکاران این سازمان بودم.
پس طبیعتا این کار خیلی برایتان سخت نبوده است؟
شاید بهتر باشد برای پاسخ به سوالتان یکی از خاطرات را برایتان تعریف کنم. سردر ورودی مسجد گوهرشاد الان پشت کفشداری ۱۰ افتاده و دیده نمیشود. زمان عکاسی از این سردر را هیچوقت یادم نمیرود. جرثقیلی داشت صحن موزه را برای تبدیل به رواق امام(ره) آماده میکرد. سبدی را هم برای حمل مصالح به جرثقیل بسته بودند. من از راننده جرثقیل خواهش کردم که من را سوار سبد کند. گفت: «نمیشه. باید آویزون بشی.» اینقدر بندهخدا این جرثقیل را جابجا کرد که توانستم مرکز ثقل این سردر ۳۵متری را پیدا کنم. الان هم دیگر امکان دیدن این سردر وجود ندارد.
…………………………
«شمسالشموس» تکرار شدنی نیست
خاطرهای هم از تصاویر حرم برایتان به یادگار مانده است؟
پشت بیشتر عکسها خاطره وجود دارد. مثلا عکس شمسالشموس که یکی از عکسهای معروف من است، قصه جالبی دارد. من شنیدم که خورشید هر ۳۰ سال یک بار دقیقا از پشت گنبد طلا(ع) طلوع میکند. دقیقا این اتفاق ۲۷اردیبهشت ۱۴سال پیش رخ داد. من سعی کردم برای اینکه بتوانم این عکس را خوب ثبت کنم، از بازتاب عکس در حوض فلکه آب (میدان بیتالمقدس) استفاده کنم. شما توجه داشتید باشید که از حوض تا گنبد حدود یکونیم کیلومتر فاصله است. بههمیندلیل برای بهترین بازتاب باید حوض را لببهلب آب میکردیم. با شهرداری هماهنگی کردیم که حوض را پر از آب کنند. دور تا دور حوض را هم با گونی بستیم که آب موج برندارد و بتوانیم گنبد مطهر را با وضوح کامل در آب ببینیم. برای گرفتن عکس هم من از ۱۲شب تا هفت صبح در فلکه آب ایستاده بودم و شاید حدود ۵۰فریم عکس گرفتم، ولی عکس شمسالشموس بهترین حالت خورشید نسبت به گنبد است که خورشید درحال طلوع از پشت گنبد است. شما توجه داشته باشید که اگر نور کامل میشد، عکس تبدیل به ضدنور میشد و کار را خراب میکرد.
حالا شما منتظرید ۱۶سال دیگر این عکس را از نمای دیگری ثبت کنید؟
الان دیگر از این سمت نمیشود. چون باوجود ساختوسازهایی که انجام شده، از فلکه آب هم نمیتوانید همه گنبد را ببینید. این جزو عکسهایی است که به تاریخ پیوست.
معمولا برای ثبت تصاویر اینقدر مقدمهچینی میکنید؟
بله. چون این مقدمه بهاندازه ثبت عکس اهمیت دارد. مثلا برای ثبت یکی از عکسهایم که در جشنوارهای در ژاپن هم مقام کسب کرد، خیلی از هتلها و مسافرخانههای خیابان طبرسی را رفتم تا به نقطهای برسم که گنبد مسجد گوهرشاد بر گنبد طلا منطبق شود و آن را دقیقا مثل نگین انگشتری در بر بگیرد. زمان عکس هم خیلی برای من مهم بود. این عکس را هم صبح قبل از طلوع آفتاب گرفتم که رنگمایههای آجر به رنگ واقعی خودش دربیاید.
کدام عکستان را بیشتر از همه دوست دارید؟
این عکسها مثل بچههای من میمانند. هیچکدام برتری ظاهری بر دیگری ندارد، ولی بعضیهایشان برتریهای معنوی دارند. مثل عکس شمسالشموس، یا عکسی که گنبد مسجد گوهرشاد و گنبد طلا روی هم منطبق شدهاند. عکسی هم از فضای دور ضریح دارم که وقتی آن را به محضر رهبر انقلاب ارائه کردیم، ایشان فرمودند: «آدم این عکس را که میبیند، حس میکند تنها با حضرت رضا(ع) در ارتباط است»
تابهحال اتفاق افتاده یکی از کارهای شما را بدون اجازهتان چاپ کنند؟
فراوان اتفاق افتاده. در تهران یک عکسم را به کسی امانت دادم، بعد از چهار ماه دیدم همان عکس را دانهای ۱۰۰۰ تومان سر چهارراهها میفروشند. البته برای کارهای مذهبی خیلی حساسیتی از این نظر ندارم.
…………………………
شرح عکس ها(از راست به چپ)
نقارهخانه حرم حضرت معصومه(س) که سالی یک بار به صدا درمیآید
تصویر پانورامای حرم پیامبر اعظم(ص) و قبرستان بقیع
تصویر «شمسالشموس»؛ یکی از شاخصترین عکسهای لطفی
یکی از تصاویر لطفی که مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفت
…………………………
دوربین دیجیتال، همه را عکاس کرد!
شما طرفدار عکس آنالوگ هستید یا دیجیتال؟
اگر بخواهم فنی اظهارنظر کنم، میگویم اینهمه عکسهایی که من با دوربینهای عالی دیجیتال گرفتهام، هیچکدام نتوانسته خودشان را به عکسهای نگاتیو ۶در۶ برساند که ما با دوربینهای قدیمی کار میکردیم.
شما آنالوگ را بیشتر میپسندید؟
پسند من مطرح نیست، الان زمان ایجاب میکند که همه از دیجیتال استفاده کنند. چون عکس دیجیتال سریع بهدست میآید. ولی دوربین دیجیتال را خیلیها دست میگیرند و از بین ۲۰ عکسشان بالاخره یکی خوب میشود. عکاس خوب کسی است که همان یک فِرِیمی که گرفت، خوب باشد. برای همین ما عکاسی را قبول داریم که با آنالوگ خوب عکس بگیرد. اگر کسی توانست از یک صحنه پنج تا عکس آنالوگ بگیرد و قبل از چاپ بداند چه عکسی گرفته، این آدم، عکاس است.
یعنی عکاس باید ویرایش (ادیت) و حذفش را در ذهنش انجام بدهد و بعد دستش را روی دکمه دوربین بگذارد؟
همینطور است. آن زمان یک فیلم ۱۲تایی بود و ما باید ۱۲تا عکس تحویل میدادیم. کسی که دو تا تحویل میداد، از نظر ما عکاس نبود.
…………………………
۴۸۰ قطعه عکس از مشهد قدیم جمع کردهام
گفتید که علاوهبر عکاسی مجموعهای هم از عکسهای قدیمی جمعآوری کردهاید. این مجموعه چند قطعه است؟
۴۸۰قطعه عکس از مشهد قدیم تهیه کردهام که از حدود ۱۳۰سال پیش به این طرف است.
باید مجموعه جالبی باشد. کار کدام عکاسهاست؟
اکثر آنها هم کار عکاسهای انگلیسی است. جالب اینکه در پایین بعضی از این عکسها مثلا به زبان روسی یا انگلیسی کلمه «مِشَد» نوشته شده است. یعنی عکاس همان نامی را نوشته است که از مردم شنیده؛ البته من این کار را فقط برای مشهد انجام ندادهام. من مجموعه تهران قدیم، یزد قدیم، کرمان قدیم، شیراز قدیم و اصفهان قدیم را هم جمع کردهام. شاید من از اصفهان قدیم حدود ۶۰۰ تصویر دارم که تعداد زیادی از آنها مربوط به زمانی است که اصلا عکاسی وجود نداشته و اثر نقاشی توریستها و سیاحانی است که به اصفهان آمدهاند.
به فکر نیفتادید مجموعهای از این تصاویر را در قالب کتاب ارائه کنید؟
هنوز فرصتش فراهم نشده، ولی تابلوهای بزرگی از این تصاویر را در تمام طبقات یکی از هتلهای مشهد نصب کردیم که خیلی بازخورد خوبی داشت.
…………………………
عکس، رسانه محبوب خداوند است
هیچوقت سراغ گونههای دیگر عکاسی نرفتهاید؟ مثلا عکاسی ورزشی.
نه. همیشه عکاسی معماری و طبیعت در اولویت کارهایم بوده است. وقتی هم که میخواهم دانشجوها را با کار عکاسی آشنا کنم، آنها را میبرم به طبیعت که قدرت خدا بیشتر در آن پنهان است. اگر دقت کرده باشید خارهایی که کنار جادهها هست، گلهای سهپر و چهارپر کوچکی دارد که حداکثر اندازهاش پنج میلیمتر است. من همیشه اولین کاری که انجام میدهم این است که دانشجوها را ترغیب کنم که با لنز ماکرو عظمت خداوند را حتی در همین آفریده کوچک ببینند. من این را بارها روی دانشجوها آزمایش کردهام. وقتی دانشجو به قدرت الهی پی میبرد و میفهمد درون همین گل کوچک چه دنیایی از رنگمایهها و زیباییها وجود دارد، یاد میگیرد چطور از دوربین و لنزش نهایت استفاده را بکند و درونمایه گل را طوری عرضه کند که بیننده بفهمد چه عظمتی در همین گل کوچک وجود دارد. برای همین من اعتقاد دارم که عکس همان رسانه اصلی است که خدواند میخواهد.
یعنی شما معتقدید که عکس مهمترین رسانه است؟
بله. چون عکس واقعیتگراست. حالا نمیخواهم بگویم عکس دیجیتال باارزش نیست، ولی در گذشته اگر یک عکس آنالوگ را در اختیار دادگاه قرار میدادید، خیلی راحت آن را بهعنوان سند قبول میکنند. درباره عکس دیجیتال اینطور نیست.
…………………………
عکاسی زیر غیظ و غضب شرطهها!
شما غیر از مشهد در چه شهرهایی عکاسی کردهاید؟
من حدود چهارهزار عکس از حرم مطهر حضرت معصومه (س) و حدود ۸۰۰ عکس هم از حرم حضرت شاهچراغ(ع) گرفتهام. علاوهبر این، از امامزادههای کشور هم برای اوقاف در قالب یک مجموعه کامل عکاسی کردهام. اماکن مذهبی و دیدنی کشورهای ترکیه و سوریه، عتبات عالیات عراق و حتی مکانهای دیدنی شهرهای مختلف ایران هم از کارهای من است. حدود پنجهزار عکس هم از کاشیهای مختلف معماری اسلامی دارم.
من این سعادت را هم داشتهام که پنج بار به مکه و مدینه سفر کنم. در این سفرها هم از حرمها و همه مساجد شاخص عربستان عکاسی کردهام؛ آنهم با تمام مشکلاتی که در این کار در کشور عربستان وجود دارد.
طبیعتا عکاسی در عربستان خیلی کار سختی بود؛ درست است؟
بله. چون بههیچوجه همکاری نمیکنند. یک خاطره هم از برخورد سعودیها دارم. روزی گوشه قبرستان بقیع بین همسرم و خانمهای دیگر ایستاده بودم و در پناه چادر آنها از گنبد پیامبر(ص) عکس میگرفتم. ولی یکهو یکی از شرطهها چنان من را زمین زد که هم دوربینم خرد شد و هم خودم آسیب دیدم. از این خاطرات در عربستان زیاد دارم؛ البته عکاس بالاخره راه خودش را پیدا میکند و عکسش را میگیرد. یکی از خاطراتم این است که در یکی از سفرهایی که داشتم، برای چند ساعتی حرم نبوی را برای یکی از وابستههای فحد قُرُق کردند. تیرماه بود. هنوز هم که این خاطره را تعریف میکنم، کف پاهایم میسوزد. آمدم دیدم غیر از چند شرطه، هیچکس توی حرم نیست. فکر کردم چهکار کنم که عکسی در این شرایط بگیرم؟ دیدم بهترین کار این است که کفشهایم را بدهم به همسرم و بهجای آن دوربین را بگذارم توی کیسه کفش. پای لخت روی سنگهایی راه میرفتم که حدود ۵۰درجه گرما داشت. وقتی هم که شرطهها می دیدند من با پای لخت روی زمین راه میروم، میگفتند: «ایرانی مخ مافی!» نمیدانستند چه فکری توی سرم است. من هر چند دقیقه یک بار، به هوای خنککردن پاهایم روی زمین مینشستم و از بین سوراخی که کنار کیسهکفش درست کرده بودم، عکس میگرفتم. آنهم بدون اینکه دوربین را ببینم! خوشبختانه توانستم تصاویری از حرم بگیرم که هیچکس توی آن نیست. البته برای اینکه زاویههای مختلفی را هم بگیرم، هر ۵۰۰متر مینشستم و باوجود غیظ و غضب شرطهها عکاسی میکردم. عکسهایی را آن روز تهیه کردم که هیچکس مشابهش را ندارد.
برای عکسهایی که مجبور بودید از روی ارتفاع بگیرید، چهکار میکردید؟
در آخرین سفرم که حج تمتع سال گذشته بود، توانستم عکسهای فوقالعادهای از حرم نبوی در تمام ساعتهای روز گرفتم. قضیه آن عکسها هم این بود که یک آمریکایی تصویری را از این حرم گرفته بود که من همیشه پیگیر بودم محل گرفتهشدن عکس را پیدا کنم. هر وقت میرفتیم مدینه، هتلهای مختلف را بررسی میکردم، ولی نمیفهمیدم محل عکس کجاست. سال قبل برحسب اتفاق متوجه شدم پشتبام همان هتلی که ما در آن اقامت داریم، محل موردنظر من است. هتل هم ده متر تا حرم فاصله داشت و برای همین بالای پشتبام آن پر بود از دوربینهای امنیتی. من هم برای اینکه مشکلی پیش نیاید، از لای درز ملحفههای بالای پشتبام عکسهایم را گرفتم.
نبی دوست- وحیدی
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.