خوانشی از جلسه نقد فیلم
انتشار 20 مهر 1404
بروزرسانی 27 مهر 1404
سینما آموختنی است!
خوانشی از جلسه نقد فیلم
این برنامه برای افراد مصمم و با اراده طراحی شده است!
بیستویکمین نشست پاتوق فیلم کوتاه سینمای جوان مشهد
با حضور «سیفالعلمایی» برگزار شد
بیستویکمین جلسه اکران و بررسی فیلم کوتاه سال ۱۴۰۴ انجمن سینمای جوانان ایران-دفتر مشهد، روز شنبه ۱۹ مهرماه، با استقبال چشمگیر هنرمندان و علاقهمندان در پردیس سینمایی مهر کوهسنگی برگزار شد.
این نشست تخصصی که به روال هفتگی این انجمن برپا میشود، به بررسی و نقد آثار جدید سینمای کوتاه پرداخت.
نقد و بررسی فیلم کوتاه انجمن سینمای جوانان
این منبع، رونوشتی از یک جلسه نقد فیلم کوتاه است که در آن تعدادی از سینماگران، فیلمسازان، و مدرسان حضور دارند. در این جلسه، شرکتکنندگان به بررسی و نقد سه فیلم کوتاه با عناوین «دَدَ چوپان»، «تیر خلاص»، و «ناظر» میپردازند. بحثها شامل تجزیه و تحلیل عناصر فیلمنامه، شخصیتپردازی، و مسائل فنی و اجرایی هر فیلم است؛ بهویژه، نقد مفصلی بر فیلم اول ارائه میشود که شامل ابهاماتی درباره منطق داستانی و تصمیمات کارگردانی است. همچنین، شرکتکنندگان در مورد وضعیت کلی سینمای جوان ایران و نحوه حمایت مالی از این آثار تبادل نظر میکنند و بر اهمیت ایجاد معنا، باورپذیری شخصیتها، و انسجام روایی در ساخت فیلم تأکید میشود.
تحلیل انتقادی فیلمهای کوتاه:
خوانشی از جلسه نقد انجمن
1
مقدمه:
چارچوب نقد و بررسی
این سند، تحلیلی مدون از مباحث مطرحشده در جلسه نقد و بررسی فیلمهای کوتاه انجمن است که در بستری از دغدغهمندی نسبت به افت کیفیت آثار «سینمای جوان» و لزوم بازنگری در معیارهای فیلمسازی کوتاه صورت گرفت. هدف این نوشتار، تدوین و ارائه نظاممند دیدگاههای انتقادی کارشناسان، بهویژه استاد مجید سیفالعلمایی (فیلمساز، فیلمنامهنویس و مدرس سینما) است تا چارچوبی برای ارزیابی عمیقتر آثار بهدست دهد. در این جلسه، آثار از منظر داستانپردازی، شخصیتپردازی و انسجام روایی مورد واکاوی قرار گرفتند.
در ابتدای جلسه، استاد سیفالعلمایی چارچوبی شخصی برای ارزیابی اثر داستانی ارائه دادند که بر چهار اصل کلیدی استوار است و بهعنوان شالوده نظری این تحلیل نیز بهکار گرفته میشود.
این اصول عبارتند از:
قابل درک بودن (فهم داستان): آیا مخاطب میتواند خط اصلی داستان و وقایع را به روشنی دنبال کند؟
باورپذیری: آیا شخصیتها، انگیزهها و کنشهایشان در جهان فیلم، منطقی و قابلقبول بهنظر میرسند؟
محتمل بودن: آیا رویدادهای داستان، حتی اگر خارقالعاده باشند، در چارچوب قوانین وضعشده توسط خود فیلم، امکانپذیر هستند؟
برقراری پیوند عاطفی با مخاطب: آیا فیلم قادر است حسی از همذاتپنداری، تأثر یا هرگونه درگیری عاطفی را در تماشاگر ایجاد کند؟
در ادامه، دو فیلم «دَدَ چوپان» و «تیر خلاص» که محور اصلی بحثهای جلسه بودند، بر اساس چارچوب فوق به تفصیل مورد بررسی قرار خواهند گرفت. تحلیل با فیلم «دَدَ چوپان» آغاز میشود که بیشترین حجم نقدها را به خود اختصاص داد.
2
تحلیل فیلم «دَدَ چوپان»:
آسیبشناسی شخصیت و فیلمنامه
فیلم «دَدَ چوپان» به کارگردانی سهیلا پورمحمدی، به دلیل تمرکز ویژه منتقدان بر جزئیات فیلمنامه و شخصیتپردازی آن، بهعنوان یک مطالعه موردی اصلی برای بررسی ضعفهای رایج در فیلم کوتاه داستانی انتخاب شد. حجم بالای نقدهای وارد شده به این اثر، آن را به بستری مناسب برای کالبدشکافی چالشهای روایت در سینمای کوتاه بدل کرد.
2.1. ارزیابی شخصیتپردازی و میزان باورپذیری
به عقیده منتقد، باورپذیری شخصیتها به دلیل مجموعهای از انتخابهای نادرست در طراحی کاراکتر و کنشهای نمادین متناقض، به شدت آسیب دیده بود:
تضاد ظاهر با محیط: ظاهر دختر نوجوان، بهخصوص مدل موی چتری و آرایشکرده او، در تضاد کامل با محیط سخت و روستایی داستان قرار داشت. این جزئیات، به گفته استاد سیفالعلمایی، از همان ابتدا مانعی برای برقراری ارتباط مخاطب با شخصیت ایجاد کرده و حس تصنعی بودن را القا میکرد.
فقدان منطق روانشناختی پدر: شخصیت پدر بهعنوان کاراکتری توصیف شد که کنشهایش چنان فاقد منطق روانشناختی است که به تعبیر کارشناس، بهنظر میرسد «باید دارو مصرف کند». اقدامات او، از جمله مسبب فوت همسر و به اسیری گرفتن دختر، اغراقآمیز و بیانگیزه بود. جزئیات رفتاری او نیز، مانند درآوردن جوراب سر سفره، بهجای شخصیتپردازی، بر بیگانگی مخاطب با او میافزود.
«تحول کارگردانی» و غیرارگانیک: فرایند تحول شخصیت دختر و عصیان نهایی او، از منظر منتقد ریشه در ذات شخصیت نداشت. این تغییر، یک «تحول کارگردانی» و تحمیلی از سوی فیلمنامه تلقی شد که صرفاً برای پیشبرد داستان طراحی شده بود، نه آنکه نتیجه طبیعی فشارهای روانی و سیر درونی کاراکتر باشد.
نمادگرایی متناقض: عمل «پوشیدن کفش مادر» توسط دختر، تفاسیر چندلایهای را برانگیخت. از یک سو، این کنش از منظر روانشناختی، تلاشی برای حفظ پیوند با مادر از دست رفته و ناشی از «وابستگی عمیق» به او تحلیل شد. از سوی دیگر، بهعنوان تلاشی برای پذیرش نقش مادر و تسلیم شدن به سرنوشت او تفسیر گردید. با این حال، عصیان نهایی او (آزاد کردن گوسفندان) با این پذیرش اولیه در تضاد کامل قرار میگرفت و انسجام کنشهای نمادین شخصیت را زیر سؤال میبرد.
2.2. آسیبشناسی ساختار فیلمنامه و روایت
ساختار فیلمنامه نیز از دیگر محورهای نقد بود. منتقد به چند نقطه ضعف اساسی در این زمینه اشاره کردند:
شخصیت ابزاری: کاراکتر «خاله» به عنوان نمونه بارز یک شخصیت ابزاری و فاقد کارکرد دراماتیک معرفی شد. حضور او صرفاً برای ارائه اطلاعات (اکسپوزیشن) درباره گذشته مادر و وضعیت خانواده بود و هیچ نقشی در پیشبرد کشمکش اصلی داستان ایفا نمیکرد.
ریتم کُند و کِشدار: یکی از حضار به ریتم کُند فیلم بهعنوان یکی از ایرادات اصلی اشاره کرد که باعث میشد ضعفهای فیلمنامه بیشتر به چشم بیاید و فیلم برای مخاطب خستهکننده شود.
در نهایت، استاد سیفالعلمایی علت اصلی تمام این مشکلات را در یک جمله کلیدی خلاصه کرد که هسته مرکزی نقد فیلمنامه را تشکیل میدهد:
عمده اشکال این است که وقتی سناریو را مینویسد، آدمها را نمیشناسد و خروجی این میشود.
این دیدگاه بر این نکته تأکید دارد که ضعف در شناخت پیشینه، روانشناسی و جزئیات زندگی شخصیتها، لاجرم به روایتی غیرقابل باور و ساختاری سست منجر خواهد شد.
2.3. تحلیل جنبههای فنی و بصری
جنبههای فنی فیلم نیز از دید منتقد و حضار دور نماند و بحثهای قابل تأملی را بهوجود آورد:
قاب تصویر مربعی (نسبت ۴ به ۳): انتخاب این نسبت تصویر، دو تفسیر متفاوت را به همراه داشت:
تفسیر اول (تعمدی): برخی این انتخاب را هوشمندانه و در خدمت محتوا دانستند؛ ابزاری برای القای حس خفقان، محدودیت و در تنگنا بودن شخصیتها در آن دره.
تفسیر دوم (اجباری): دیدگاه مخالف این بود که این انتخاب، یک محدودیت فنی بوده و فیلمساز به دلیل ناتوانی در پوشش دادن فضای گسترده کوهستان، مجبور به استفاده از نماهای بستهتر و قاب مربعی شده است و تعمد هنری در کار نبوده است.
استفاده تزئینی از عناصر صحنه: مثال بارز «فانوس روشن در روز» بهعنوان نقدی بر استفاده غیرکاربردی و صرفاً زیباییشناسانه از عناصر صحنه مطرح شد. این انتخاب، اصل بنیادین «تفنگ چخوف» را نقض میکند که طبق آن، هر عنصری در صحنه باید دارای کارکرد دراماتیک باشد. در همین راستا، به نقل قولی از ناصر تقوایی اشاره شد که اگر از یک فیلم، تنها یک پلان زیبا در خاطر بماند و نه حس کلی اثر، آن فیلم فاقد هارمونی است و آن پلان باید حذف شود. فانوس روشن در این فیلم، مصداق همین پلان زیبا اما بیکارکرد بود.
تحلیل «دَدَ چوپان» نشان داد که چگونه ضعف در پایههای فیلمنامه میتواند تمام وجوه یک اثر را تحت تأثیر قرار دهد. در مقابل، فیلم بعدی رویکردی کاملاً متفاوت را در پیش گرفته بود.
3
تحلیل فیلم «تیر خلاص»:
بررسی سینمای نمادگرا و چالشهای آن
فیلم «تیر خلاص»¹ در تضاد کامل با رویکرد کلاسیک «دَدَ چوپان»، تلاش داشت تا از طریق نمادگرایی و ابهام، به خلق معنا بپردازد. این رویکرد متفاوت، طبیعتاً بحثهایی از جنس دیگر را در جلسه نقد برانگیخت و چالشهای سینمای نمادین را برجسته ساخت.
3.1. مفهوم بنیادین: جنگ درونی و مواجهه با خود
ایده اصلی فیلم بر اساس تفاسیر منتقد و حضار، «جنگ بیرونی به مثابه نمادی از یک جنگ درونی» بود. فیلم تلاش داشت این پیام را منتقل کند که در نهایت، دشمن اصلی، خود انسان است و هر شلیکی در میدان نبرد، به نوعی شلیک به بخشی از وجود خود است. مواجهه دو سرباز که در نهایت یکی بهنظر میرسیدند، استعارهای از این نبرد درونی بود.
3.2. استراتژی روایت: ابهامآفرینی و طرح پرسش
فیلمساز بهجای ارائه یک داستان مشخص با پایانی قطعی، استراتژی «طرح سؤال بهجای ارائه پاسخ» را برگزیده بود.
پایانبندی باز: پایانبندی مبهم فیلم، که نشان نمیداد کدام سرباز به دیگری شلیک کرد، عامدانه طراحی شده بود تا فیلم در ذهن مخاطب ادامه یابد و او را به کشف لایههای معنایی اثر وادار کند.
چالش «فصل مشترک معنایی»: در مقابل، این دیدگاه نیز مطرح شد که اگر یک فیلم نمادگرا نتواند مخاطبان خود را به یک «فصل مشترک» در برداشت از معنا برساند، در هدف خود ناکام مانده است. این نقد، ایده «سینمای مدرن» را که بهدنبال خلق دامنهای از معانی ممکن است، به چالش میکشید و بر لزوم وجود یک هسته معنایی قابلفهم برای اکثر مخاطبان تأکید میکرد.
3.3. نقد اصالت و عمق معنایی
اصالت و عمق مفهومی فیلم نیز با انتقادات جدی مواجه شد:
اتهام برداشت از اثری دیگر: یکی از جدیترین نقدهای وارد شده، اتهام «برداشت ناموفق از یک فیلم خارجی» بود که اصالت ایده فیلم را زیر سؤال میبرد.
استفاده از نقل قول افلاطون: استفاده از نقل قولی از افلاطون در ابتدای فیلم، از سوی منتقد بهعنوان تلاشی برای کسب اعتبار و عمقبخشی تصنعی به فیلم تلقی شد. این رویکرد، نوعی تلاش برای کسب امتیاز و اعتبار وامگرفتهشده از بزرگان تلقی شد تا ضعفهای احتمالی اثر را بپوشاند.
کلیشهای بودن مضمون: مضمون مواجهه با خود در میانه جنگ، از دید برخی از حضار، یک ایده «نخنما و کلیشهای» در سینمای جنگ محسوب میشد که پیش از این بارها به اشکال مختلف به آن پرداخته شده است.
3.4. ارزیابی عناصر فرمی و فنی
با وجود نقدهای محتوایی، برخی جنبههای فنی فیلم مورد تحسین قرار گرفت:
نکات مثبت: «برشهای خوب (تدوین)» و «صدای خوب» بهعنوان نقاط قوت فنی فیلم ذکر شد.
ابهام در هویت راوی: استاد سیفالعلمایی با اشاره به صحنهای که «دوربین بالا میرود»، پرسشی بنیادین را درباره هویت راوی مطرح کرد: «این دوربین کیست که روایت میکند؟» این ابهام در نقطه دید، ارتباط مخاطب با جهان داستان را دچار اختلال میکند و این سؤال را بیپاسخ میگذارد که ما داستان را از چشم چه کسی میبینیم.
جدال تفاسیر پیرامون «تیر خلاص» و ناتوانی آن در ایجاد یک «فصل مشترک معنایی»، به بهترین شکل لزوم بازگشت به اصول بنیادین روایت را، که در بخش پایانی جلسه مورد تاکید قرار گرفت، برجسته ساخت.
4
نتیجهگیری:
اصول راهبردی در نقد و ساخت فیلم کوتاه
جلسه نقد، فراتر از بررسی موردی فیلمها، به طرح مفاهیم کلیدی در حوزه فیلمنامهنویسی و کارگردانی پرداخت که میتواند بهعنوان راهنمایی برای فیلمسازان جوان عمل کند. این اصول، جمعبندی نهایی مباحث و عصاره دیدگاههای تخصصی مطرحشده در جلسه است.
مجدداً بر اصول چهارگانه یک روایت موفق که توسط استاد سیفالعلمایی مطرح شد (قابل درک بودن، باورپذیری، محتمل بودن و برقراری پیوند عاطفی) بهعنوان سنگ بنای یک اثر قابل دفاع تأکید گردید.
در کنار این اصول، نظریه کلیدی دیگری نیز مورد بحث قرار گرفت: «ضرورت وجود یک حادثه برهمزننده تعادل شخصیت اصلی در آغاز فیلم». طبق این نظریه، هر فیلمی باید با رویدادی آغاز شود که زندگی عادی شخصیت اصلی را مختل کرده و او را وادار به کُنش برای بازگرداندن تعادل کند. از دید منتقد، این عنصر در فیلم «ناظر» مبهم بود و مشخص نبود که بحران دقیقاً برای کدام شخصیت—دختر بازداشتی یا مادر مفتش—رخ داده و در نتیجه، قهرمان اصلی فیلم تعریفنشده باقی مانده است.
در حاشیه این مباحث، به دغدغههای مهم دیگری نیز اشاره شد؛ از جمله افت کیفیت آثار «سینمای جوان» در مقایسه با گذشته، و بحث پیرامون مرز بین سینمای آماتور و حرفهای، که با مثال استفاده از بازیگر حرفهای (سیما تیرانداز) در یک فیلم کوتاه، این پرسش مطرح شد که آیا سینمای آماتور باید از تمام اجزای آماتور تشکیل شود یا خیر.
در جمعبندی نهایی، میتوان گفت تضاد میان دو فیلم اصلی مورد بحث، به خوبی دو چالش بزرگ فیلمسازان کوتاه را به تصویر کشید. «دَدَ چوپان» با ضعفهای بنیادین در روایت و شخصیتپردازی، اهمیت حیاتی اصول کلاسیک داستانگویی را یادآوری کرد. در مقابل، «تیر خلاص» نشان داد که حرکت به سمت سینمای نمادگرا و مفهومی نیز بدون تسلط بر ابزار روایت و خلق معنای منسجم، میتواند به ابهام و عدم برقراری ارتباط با مخاطب منجر شود. پیام اصلی جلسه نقد این بود که در هر دو رویکرد، «شناخت عمیق شخصیت» و «انسجام داستان»، شروط لازم برای خلق یک اثر موفق و تأثیرگذار هستند.
——————————————————————————–
¹ در جلسه به این نکته اشاره شد که عنوان فیلم با اِعرابگذاری نادرست (فتحه بهجای کسره بر روی حرف «خ») نوشته شده بود.
هنر اگر چه نان نمیشود، اما شراب زندگی است.
سینمای جوان، از دیروز تا فردا تاریخ شفاهی سینما جوان مشهد به روایت مجید سیفالعلمایی
مدن 05:59»A reading from the film review session, آگاهی, ارتباط, اقدام, انسان, پردیس سینمایی مهر کوهسنگی, تجربه, تحلیل, تخیل, تصمیم, تصور, تصویر, تغییر, تم, تمرکز, خلاقیت, دانش, درک, سینمای جوان, سینمای جوانان ایران, فرم, فنی و بصری, فهیم, فیلم, کاربردی, کوهسنگی, متخصصان, مجید سیف العلمایی, محتوا, مدیران, مشهد, موفقیت, موقعیت, نقد, نقد فیلم, نقد فیلم کوتاه, نقش, هدف
پستهای مرتبط
30 آبان 1404
26 آبان 1404
24 آبان 1404
20 آبان 1404
16 آبان 1404
14 آبان 1404
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.