به یاد احمد شاملو
به یاد احمد شاملو
- حسین عصاران
- ارسال ۸۰/۰۹/۲۱
محتویات
۱ آغاز
۲ تحصیل
۳ ازدواج اول
۴ آثار
آغاز
احمد شاملو، در ۲۱ آذر ماه سال ۱۳۰۴ هجری شمسی در تهران متولد شد. دوره کودکی را بهخاطر شغل پدرش که افسر ارتش بود و هر چند وقت را در جایی ماموریت می رفت، در شهرهایی چون رشت، سمیرم، اصفهان، آباده و شیراز گذراند.
تحصیل
آموزشهای دبستانی را در شهرهای خاش و زاهدان و مشهد، و بخشی از دورهی دبیرستان را در بیرجند، مشهد و تهران گذراند. در سال ۱۳۳۱ به همراه پدرش، که برای سروسامان دادن تشکیلات از هم پاشیدهی ژاندارمری به گرگان و ترکمن صحرا انتقال یافته بود، به آنجا می رود و همزمان با تحصیل در فعالیتهای سیاسی مناطق شمال شرکت میکند.
وی بهخاطر طرفداری از آلمانها و ضدیت با متفقین، در تهران دستگیر میشود و به زندان شورویها در رشت منتقل میشود. پس از آزادی از زندان به همراه خانواده به رضائیه می رود و کلاس چهارم دبیرستان را در آنجا سپری میکند و پس از بازگشت به تهران، برای همیشه تحصیلات مدرسه را رها میکند.
ازدواج اول
ازدواج اول در سال ۱۳۲۶ صورت گرفت که ثمرهی آن چهار فرزند بهنامهای سیاوش، سیروس، سامان و ساقی است. در همین سال مجموعه اشعار «آهنگهای فراموش شده» از وی منتشر می شود. در سال ۱۳۳۰ شعر بلند ۲۲ و مجموعه اشعار “قطعنامه” و در سال ۱۳۳۲ «آهن و احساس» را منتشر میکند.
در سال ۱۳۳۳ به جرم سیاسی مدت چهارده ماه در زندان موقت شهربانی و زندان قصر محبوس میگردد.
ازدواج دوبارهی او در سال ۱۳۳۶ چهار سال بیشتر دوام نمیآورد و کار به جدایی میکشد، تا اینکه در سال ۱۳۴۱ با “آیدا” آشنا میشود و این آشنایی در سال ۱۳۴۳ به ازدواج با او میانجامد.
آثار
- ۱۳۳۶؛ هوای تازه
- ۱۳۳۹؛ باغ آینه
- ۱۳۴۳؛ آیدا در آینه + لحظهها و همیشه
- ۱۳۴۴؛ آیدا: درخت و خنجر و خاطره
- ۱۳۴۵؛ ققنوس در باران
- ۱۳۴۸؛ مرثیههای خاک
- ۱۳۴۹؛ شکفتن در مه
- ۱۳۵۲؛ ابراهیم در آتش
- ۱۳۵۳؛ از هوا و آینهها
- ۱۳۵۶؛ دشنه در دیس
- ۱۳۵۹؛ ترانههای کوچک غربت
- ۱۳۷۱؛ مدایح بیصله
- ۱۳۷۶؛ در آستانه
شاملو علاوه بر شاعری، در ترجمه نیز تواناست. ترجمههای بسیاری- از شعر و داستان و رمان- از وی به یادگار مانده است. مجموعهی مفصل «کتاب کوچه»، که چند دهه از عمر شاعر صرف گردآوری و تدوین آن شده و تاکنون هفت مجلد آن به چاپ رسیده، از آثار باارزش این شاعر ارجمند است. از جمله فعالیتهای دیگر شاملو سرپرستی و اداره کردن مجلات متعددی است که از آن جمله است: «کتاب هفته»، «خوشه»، «کتاب جمعه» و …. احمد شاملو سرانجام در دوم مرداد ماه سال ۱۳۷۹ چشم از جهان فروبست و طی مراسم باشکوهی در امامزاده طاهرکرج به خاک سپرده شد.
شاملو در نخستین دفتر شعرش “آهنگهای فراموش شده” تحت تاثیر شاعران نوپرداز و تغزل سرای معاصر است. شکل اشعار این مجموعه چهارپاره است و محتوای آن، بیان احساسات سطحی و کم عمق و معمولی. وی پس از این مجموعه از طرفی به نیما و شعر او توجه می کند و از طف دیگر به نوعی تفکر خاص اجتماعی و سیاسی گرایش می یابد و از لحاظ شعری به سوی استقلال می رود. «آهن و احساس» نمودار گرایش وی به نیما و «قطعنامه» و «۲۳» نشان دهنده استقلال شاعری اوست. در مجموعه «هوای تازه» شاعر نشان می دهد که شعر واقعی از نظر او نه در گرو قالب خاص و معینی است نه متکی به وزن یابی وزنی. از همین روست که در هوای تازه بیش از هر چیزی تونع شکل به چشم می خورد و شاعر شعر خود را در هر قالبی ارائه می دهد. هم در قالب مثنوی و چهارپاره و هم در قالب های آزاد نیمایی و غیرنیمایی. موفق ترین نمونه های شعر شاملو، که کارهای او را در معیار شعرهای پیشرو عصر ما دارای ارزش و اعتبار کرده است، غالبا آنهایی است که در قالب منثور سروده شده است. کارهای بعد از ۱۳۴۰ شاملو.
شاملو در این حرکت از آغاز تجربه شعر منثور تا امروز هم چنان در حرکت به سوی کمال بوده است و کارهای اخیرش نشان میدهد که روز به روز بر اسرار کلمه، در زندگی شاملو، دست کم سی سال تجربه شعری را به دنبال دارد. پشتکار شاملو و استعداد برجسته وی سبب شد که او تنها شاعری باشد که شعر منثور را در حدی بسراید که به هنگام خواندن بعضی از شعرهای او انسان هیچ گونه کمبودی احساس نکند و با اطمینان خاطر آن را در برابر موفق ترین نمونه های شعر موزون در ادبیات معاصر ایران قرار دهد.
زبان شعر شاملو هم چون درختی است که ریشه آن در زبان نظم و نثر فارسی دری تا حدود قرن هشتم استوار است، و شاخ و برگ آن در فضای زبان امروز افشان گردیده است. به همین جهت این زبان، شکوه و استواری زبان دیروز و طراوت و تازگی زبان امروز را در خود جمع دارد. بی گمان راز زیبایی و موفقیعت شعرهای سپید شاملو تا حدی زیادی مرهون همین زبان است که نه تنها خلاف عادت نمایی آن، چهره ای شاعرانه به آن می بخشد، بلکه تشدید صفت آهنگینی آن هم، جای وزن عروضی و نیمایی را در شعرها پر می کند.
- مرثیه:
به جستجوی تو بر درگاه کوه می گریم، در آستانه دریا و علف.
به جستجوی تو در معبر بادها می گریم، در چار راه فصول، در چارچوب شکسته پنجره ای که آسمان ابرآلوده را
قابی کهنه می گیرد.
به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی
تا چند
تا چند
ورق خواهد خورد؟
جریان باد را پذیرفتن،
و عشق را
که خواهر مرگ است
و جاودانگی
رازش را
با تو در میان نهاد
پس به هیات گنجی در آمدی
بایسته و آزانگیز
گنجی از آن دست
که تملک خاک را و دیاران را
از این سان
دلپذیر کرده است!
نامت سپیده دمی که بر پیشانی آسمان می گذرد
– متبرک باد نام تو!-
و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را ….
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.