سر آلفرد جوزف هیچکاک
به مناسب یکصد و دهمین سال تولد
سر آلفرد جوزف هیچکاک
Sir Alfred Joseph Hitchcock
سر آلفرد جوزف هیچکاک کارگردانی بریتانیایی که فعالیت عمدهاش در ایالات متحده آمریکا بوده است. هیچکاک بیشتر در زمینه فیلمهای معمایی و دلهرهآور فعالیت داشت.
تاریخ تولد: ۱۳ اوت (آگوست) ۱۸۹۹، – یکشنبه , ۲۲ مرداد ۱۲۷۸ (۱۲۷۸/۵/۲۲) – لیتونستون، لندن، بریتانیا
تاریخ مرگ: ۲۹ آوریل ۱۹۸۰، – سه شنبه , ۹ اردیبهشت ۱۳۵۹ (۱۳۵۹/۲/۹) – بل ایر، لسآنجلس، لسآنجلس، کالیفرنیا، آمریکا
همسر: الما لوسی رویل (ازدواج ۱۹۲۶–۱۹۸۰)
جوایز: AFI Life Achievement Award، بیشتر
کودکان: پاتریشا هیچکاک
آلفرد هیچکاک Alfred Hitchcock، در هنگامه ای که بازیگران سینما بیش از فیلم سازان شهرت و محبوبیت داشتند، یکی از معدود کارگردان ها – و به جرات می توان گفت تنها کارگردانی بود که شهرت و اعتباری بیش از بازیگران سینما داشت.
هیچکاک در ۱۳ ماه آگوست سال ۱۸۹۹ در لندن متولد شد. او فعالیت های سینمایی اش را از سال ۱۹۲۰ و در انگلستان ، به عنوان نقاش و طراح صحنه آغاز کرد ، سپس نویسنده ، دستیار کارگردان و سرانجام کارگردان شد. با وجود آنکه هیچکاک سبکی منحصر به فرد داشت اما از تاثیر پذیری او از سینمای سایر کشورها نمی توان چشم پوشید ، خصوصا: مکتب مونتاژ شوروی و به ویژه آثار سرگئی آیزنشتاین ، سینمای اکسپرسیونیستی آلمان و به ویژه آثار مورنائو و فریتس لانگ و نیز فیلم ساز آمریکایی دیوید وارک گریفیث به ویژه در دو اثر مهمش ، تولد یک ملت و تعصب. این تاثیر پذیری نه تنها در گفته های خود هیچکاک بلکه در نمونه ای ترین آثارش نیز مشهود است.
با شروع به کارگردانی، نام هیچکاک به سرعت مترادف با فیلم ساز ماهر ، حرفه ای و نیز هیجان شد، فیلم سازی که در هر اثرش امضایش را نیز به جا میگذاشت. حتی در فیلم اولیه ای چون مستاجر که در آن هیچکاک ویژگی های مختلف را با هم ترکیب کرد : آرایش تصویری نور و سایه ، حرکات دوربین پیچیده ای که یاد آور سینمای صامت آلمان بودند ، تدوین استعاری مونتاژ شوروی با برش موازی رایج در سینمای آمریکا. در واقع هیچکاک در مستاجر اولین اثرمشخصا هیچکاکی اش را خلق کرد. فیلمی که مورخین سینما آن را یکی از چند فیلم برجسته و با اهمیت انگلستان در دهه بیست و نیز سینمای صامت انگلستان به شمار میآورند.
کار در سینمای صامت در رشد خلاقه هیچکاک به عنوان یک فیلم ساز بسیار موثر و با اهمیت بود. او ضمن کار با فیلم صامت به اهمیت و ارزش تصاویر پی برد و دریافت که صدا تنها می تواند نقشی فرعی در ساختن فیلم ایفا کند. او خود در این زمینه گفته است:
«در اغلب فیلمهایی که این روزها ساخته می شود ، کمتر می توان سینما یافت. اغلب این فیلم ها را من تصاویر مردمی که با یکدیگر صحبت می کنند می خوانم. وقتی که داستانی به وسیله سینما بازگویی می شود ، فقط زمانی باید به گفتگو توسل جست که با تصاویر نتوان آن را بیان کرد. من همیشه ابتدا می کوشم تا داستان را به طریق سینمایی و به وسیله یک سلسله تصاویر بیان کنم…»
اما دلبستگی هیچکاک به سینمای صامت مانع از این نشد که او نتواند با ورود صدا به سینما کنار بیاید (بر خلاف بسیاری)، بلکه او به خوبی توانست به کاربرد و اهمیت صدا ، موسیقی و سکوت پی ببرد و اولین فیلم ناطق او یعنی حق السکوت ( ۱۹۲۹) نیز به خوبی نشان داد که هیچکاک قابلیت دراماتیک تکنولوژی جدید را درک می کند.
سرانجام هیچکاک نیز پس از درخشش در سینمای انگلستان راهی هالیوود شد. هیچکاک در سال ۱۹۳۹ برای ساخت فیلم ربکا به پیشنهاد دیوید.ا. سلزنیک (David O. Selznick )، تهیه کننده فیلم ، به آمریکا رفت. با وجود اینکه هیچکاک با کار برای شاخه انگلیسی کمپانی پارامونت (Paramont Picture ) تا حدودی با نظام استودیویی هالیوود آشنا شده بود ولی کار در آمریکا آغازگر رابطه ای بغرنج با نظام استودیویی بود. هیچکاک به سازمان یافتگی استودیوها متکی بود ، ولی در مقابل از مداخله تهیه کننده ها بر می آشفت. در این میان سلزنیک از همه بدتر بود زیرا او خود را شخصا مالک تمام محصولاتش می دانست. هیچکاک هم تلاش میکرد به نوعی دست او را از سر فیلم هایش کوتاه کند. مثلا در فیلمبرداری تنها صحنه های لازم را فیلم برداری می کرد و در نتیجه نمی شد فیلم را به شیوه ای غیر از شیوه مورد نظر او تدوین کرد.
هیچکاک به طور گسترده به ساخت فیلم برای کمپانیهای مختلف آمریکایی پرداخت.از جمله مهمترین فیلم هایی که در این دوران ساخت می توان خرابکار (۱۹۴۲) و سایه یک شک (۱۹۴۳)، هر دو برای کمپانی یونیورسال ( Universal Pictures )، طلسم شده (۱۹۴۵) برای کمپانی سلزنیک اینترنشنال ( Selznick International ) و بدنام (۱۹۴۶) محصول کمپانی آر.ک.او ( R.K.O ) اشاره کرد.
اما در این میان هیچکاک سعی داشت که خودش را از قید و بندهای نظام استودیویی خلاص کند و به سینمایی مستقل که باب میلش بود بپردازد ، او می خواست شیوههای مختلف را تجربه کند و به بررسی کارکرد و اهمیت بخش های مختلف تولید در فیلم سازی بپردازد، بههمین خاطر در سال ۱۹۴۸ دست به تجربه ای نا متعارف و بلند پروازانه زد و فیلم طناب را با چند برداشت بسیار بلند و بدون تدوین ساخت. او سعی کرد در دو فیلم بعدی اش یعنی در برج جدی (۱۹۴۹) و وحشت صحنه ( ۱۹۵۰ ) نیزتجربه های مشابهی را آزمایش کند ، اما شکست این فیلم ها سر انجام به او آموخت که:
«فیلم باید تدوین شود. به عنوان یک تجربه طناب را می توان بخشید ، اما بی تردید وقتی که من در به کار بردن چنین تکنیکی در در برج جدی اصرار ورزیدم ، کاری اشتباه بود.»
هیچکاک با فیلم موفق و نسبتا پر فروش بیگانگان در ترن (۱۹۵۱) ، بر اساس رمانی به همین نام اثر پاتریشیا های اسمیت وارد دهه ۱۹۵۰ شد. عمده فیلم هایی که هیچکاک در این دهه ساخت فیلم های خوب و موفقی بودند. از جمله این فیلم ها دستگیری یک دزد ( ۱۹۵۴ ) ، بازسازی مردی که زیاد می دانست (۱۹۵۵) و سه فیلم که شاید روشن ترین تجسم جهان هیچکاک باشند: پنجره عقبی (۱۹۵۴) ، سرگیجه ( ۱۹۵۸ ) و شمال از شمال غربی (۱۹۵۹).
هیچکاک در پنجره عقبی ( پنجره رو به حیاط ) به موضوع دید زدن و چشم چرانی پرداخت ، کاری که معتقد بود خودش به عنوان یک فیلم ساز انجام می دهد ، یعنی کنکاش زندگی آدم ها و احساسات ، عواطف ، ترس ها و بدجنسی ها و گناه هایشان و … . هیچکاک در پاسخ به ایرادی که از نظر اخلاقی به فیلم پنجره عقبی گرفتند گفت :
« هیچ چیز نمی توانست مرا از ساختن این فیلم باز دارد، چون که عشق من به سینما از هر ملاحظه ای قویتر است.».
هیچکاک فیلم سرگیجه را که بدون شک یکی از بهترین فیلم هایش است را بر اساس داستان از میان مردگان نوشته بوالو- نارسژاک ساخت. این فیلم که از اولین نمونه های عالی فیلم های تغییر شخصیت و جنایت های پیچیده و از پیش طرح ریزی شده بود توجه همگان را جلب کرد.
فیلم شمال از شمال غربی نیز فیلمی جالب و سنگین از نوع تریلرهای سیاسی ، جنایی با رگه هایی از طنز خاص هیچکاکی بود که هیچکاک آن را با هزینه ای زیاد برای کمپانی ام . جی. ام ( M.G.M ) ساخت. موفقیت این فیلم موجب شد که هیچکاک با سربلندی وارد دهه ۱۹۶۰ شود.
هیچکاک در سال ۱۹۶۰ ، با وام گیری از برنامهریزی تولید ، فیلم برداری سیاه و سفید و داستانی هولناک فیلم روح ( روانی ) را ساخت.
روح با ترکیب مونتاژدرخشان ، حرکات طولانی دوربین و نیز تغییر دراماتیک همذات پنداری تماشاگر ، ضمنا نشانگر تکنیک های پخته هیچکاک نیز بود. هیچکاک خود درباره این فیلم گفته است :
« رضایت اصلی من در این است که فیلم تاثیری روی تماشاگران گذاشت ، و من این تاثیر را خیلی مهم تلقی می کنم. من به موضوع توجهی ندارم ، به بازی نیز اهمیتی نمی دهم ، اما برای تکه های فیلم ، فیلم برداری ، نوار صدا و همه اجزاء تکنیکی که باعث شد تا تماشاگران از ترس فریاد بر آورند ، ارزش قائلم. احساس می کنم که خیلی رضایت بخش است چنانچه بتوانیم هنر سینما را برای به دست آوردن چیزی از عاطفه توده مردم به کار ببریم و با روح بی تردید ، به چنین توفیقی نائل شدیم. نه پیامی در این فیلم بود تا تماشاگران را برانگیزد ، نه بازی با اهمیتی یا لذت از داستان ، بلکه همه با فیلم خالص برانگیخته شدند. »
این نقل قول ، دلایل هیچکاک را نسبت به ساختن فیلم هایی در این زمینه نشان می دهد. از نظر او فیلم یک کل است که هر جزء آن و هر برش آن ، ضروری است تا آن کل تحقق یابد. به همین دلیل است که فیلم های هیچکاک چفت و بستی محکم دارند. صحنه استحمام در فیلم روح و برش سریع نماها نه تنها در باز گفتن ماجرا موثر واقع می شود ، بلکه در عین حال التهاب و فشار عظیمی به وجود می آورد که با تماشاگر تا آخرین لحظه فیلم به جا می ماند. در فیلم دلهره آور ، هر صحنه باید چیزی بیش از بازگفتن داستان ارائه کند ، به همین جهت است که در فیلم های هیچکاک هر صحنه و هر جزء آن از پیش به دقت ادراک و طرح ریزی می شود و هیچ چیز به دست تصادف یا بداهه پردازی به هنگام فیلم برداری سپرده نمی گردد. از طرفی به نظر هیچکاک : دلهره ، تعجب یا غافل گیری نیست. از نظر او در یک فیلم دلهره آور ، تماشاگر در جریان آنچه که به وقوع خواهد پیوست قرار دارد ، یعنی فاجعه ای که در انتظار قهرمان فیلم است برای تماشاگر مشهود و معلوم است بنابراین می تواند در حادثه شرکت بجوید ، با قهرمان همذات پنداری کند و التهابی فزاینده را تجربه کند. اما با تعجب و غافل گیری ، التهابی وجود ندارد جز بعد از روشن شدن حقیقت. تماشاگر ممکن است وقتی که هیولایی ناگهان از میان تاریکی ظاهر می گردد ، از جای خود بپرد ، ولی بعدا بی درنگ آرام می شود ، اما با دلهره دقایقی را که تماشاگر به انتظار می گذراند تا حادثه اجتناب ناپذیر سر انجام روی دهد ، روی تماشاگر تاثیر دقیق تر و عمیق تری بر جا می گذارد و زمانی طولانی تر نیز دوام می یابد.
فیلم های بعدی هیچکاک یعنی پرندگان ( ۱۹۶۳ ) و مارنی ( ۱۹۶۴ ) در زمان خود چندان به گرمی استقبال نشدند ( اگر چه در سال های بعد بیشتر مورد توجه قرار گرفتند ، به ویژه آنکه خود هیچکاک نیز در سال های بعد به واسطه منتقدان و بیشتر منتقدان فرانسوی جایگاهی خاص در عرصه سینما برای خود دست و پا کرد ).در واقع کم کم ستاره هیچکاک رو به افول می رفت و محبوبیتش در نزد تماشاگران رو به کاهش بود. هیچکاک آخرین فیلمش ، توطئه خانوادگی ، را در سال ۱۹۷۶ ساخت.
استاد بزرگ تاریخ سینما در ۲۹ آوریل ۱۹۸۰ چشم از جهان فرو بست. در هرحال هیچکاک یکی از مهمترین فیلم سازان کلاسیک است که آثارش همیشه به عنوان نمونه و الگو برای فیلم سازان پس از او بوده. کم نیستند فیلم سازان بزرگی که از هیچکاک به عنوان استادی غائب که فیلم هایش بهترین تدریس سینمایی برایشان بوده نام می برند و هیچکاک و فیلم هیچکاکی نیز چیزی نیست که به آسانی بتوان آن را از سینما جدا کرد.
در انتها گفته فرانسوا تروفو ( فیلم ساز فرانسوی ) درباره شخصیت هیچکاک خالی از لطف نیست:
« زیر ظاهر مردی مطمئن به خویش ، هزل گو و نیشزن ، مردی حساس ، صدمه پذیر و عاطفی نهفته است. مردی که عواطفی را که می خواهد به تماشاگران آثارش منتقل سازد ، خود عمیقا و به شدت احساس می کند.
مردی که در تجسم ترس در سینما نظیر ندارد ، خود موجودی است بسیار ترسان و من تصور می کنم که این جنبه از شخصیتش در توفیق او اثر مستقیم داشته است.»
فیلم های برگزیده
• مستاجر ( ۱۹۲۶- The Lodger )
• حق السکوت ( ۱۹۲۹- Blackmail )
• جنایت ( ۱۹۳۰- Murder )
• مردی که زیاد می دانست ( ۱۹۳۴- The Man Who Knew Too Much)
• ۳۹ پله ( ۱۹۳۵- The Thirty-nine Steps )
• خرابکاری ( ۱۹۳۶- Sabotage )
• خانم ناپدید می شود ( ۱۹۳۸- The Lady Vanishes )
• ربه کا ( ۱۹۴۰- Rebecca )
• سوء ظن ( ۱۹۴۱ – Suspicion )
• سایه یک شک ( ۱۹۴۳- Shadow Of A Doubt )
• قایق نجات ( ۱۹۴۳ – Lifeboat )
• طلسم شده ( ۱۹۴۵ – Spellbound )
• بدنام ( ۱۹۴۶- Notorious )
• طناب ( ۱۹۴۸- Rope )
• بیگانگان در ترن ( ۱۹۵۱- Strangers On A Train )
• پنجره عقبی ( ۱۹۵۴- Rear Window )
• دستگیری دزد ( ۱۹۵۵- To Catch A Thief)
• مردی که زیاد می دانست ( ۱۹۵۵- The Man Who Knew Too Much)
• مرد عوضی ( ۱۹۵۷- The Wrong Man)
• سرگیجه ( ۱۹۵۸- Vertigo)
• شمال از شمال غربی ( ۱۹۵۹- North By Northwest )
• روح (روانی) ( ۱۹۶۰- Psycho )
• پرندگان ( ۱۹۶۳- The Birds)
• مارنی ( ۱۹۶۴- Marnie )
• پرده پاره ( ۱۹۶۶- Torn Curtain )
• جنون ( ۱۹۷۲- Frenzy )
• توطئه خانوادگی ( ۱۹۷۶- Family Plot)
جوایز و افتخارات
• نامزد دریافت جایزه اسکار به عنوان بهترین کارگردان برای فیلم های ربکا در سال۱۹۴۱ ، سوء ظن در سال ۱۹۴۲ ، قایق نجات در سال ۱۹۴۵ ، طلسم شده در سال ۱۹۴۶ ، پنجره عقبی درسال ۱۹۵۵ و روح در سال ۱۹۶۱٫
• نامزد دریافت نخل طلای کن به عنوان بهترین کارگردان برای فیلم های مردی که زیاد می دانست در سال ۱۹۵۶ و بدنام در سال ۱۹۴۶٫
• نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب برای فیلم جنون در سال ۱۹۷۳٫
• نامزد دریافت شیر طلایی از جشنواره ونیز برای فیلم دستگیری دزد در سال ۱۹۵۵٫
و…
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.