افشین پویان: “داستان عامیانه” لایهای در پس لایهای دیگر
افشین پویان: لایهای در پس لایهای دیگر
داستانهای عامیانه
اگر از منظر اخلاقی به فیلم نگاه کنید، ممکن است احکام زیادی راجع به آن صادر کنید. اما یادمان باشد که هیچ فیلمی مربوط به کرهی زمین نیست، بلکه مربوط به کرهی سینما است و همهی فیلمها از سیارهی سینما آمدهاند. تصور کنید سوار یک سفینه شدهاید و به سرزمینی رفتهاید که در آن موجودات ذیشعوری مثل ما زندگی میکنند. وقتی پای تلویزیون مینشینید و یا وارد سالن سینما میشوید در واقع با این دنیا روبرو میشوید. شما زندگی ما را معیار قرار ندهید، اگر پلیسی در کار نیست، چون نباید باشد.
ما در فیلم “داستانهای عامیانه” پلیس فاسد داریم که در واقع تنها پلیس فیلم است. یک کلانتر که در نهایت فساد است. این فیلم طوری ساخته شده است که باعث میشود بیننده احساس کند یک سری لایههای اضافی، پیش از اینکه شما به لایهی اصلی برسید، وجود دارد. درست است که هر فیلمی دارای چند لایه است، اما اینجا یک سری لایههای کاذب پیش از هر چیزی گذاشته شده است.
مثلا نوع خاص فصلبندیها را ببینید، حالا غیر از اینکه فصلها همه عنوان دارند، خود همین باعث میشود شما فکر کنید دارید فیلمهای متفاوتی را میبینید، درحالیکه اینها اپیزودهای متفاوت نیستند. اینها یک فیلماند با همین عنوانبندی ساده. جابهجا کردن فصلی که در انتها بوده و آنرا آوردهاند ابتدای فیلم. این در فن داستانگویی یک تکنیک قدیمی است. شما فصل اول فیلم را انتهای آن یا میانهی آن بگذارید. این نباید شما را گول بزند که نتوانید اصل قضیه را ببینید. این فیلم اصلا معنا را گذاشته در طبقی و گذاشته جلوی شما. انجیل میخوانند، در فیلم تصادفی وجود ندارد و مشیت الهی است. اگر من و شما بخواهیم همهی اتفاقاتی که از صبح تا حالا افتاده را مشیت الهی بدانیم، غیر از این نیست که باید دیدگاه موحدانه داشته باشیم. این دو گانگستری که کنار هم نشستهاند، یکی میگوید شانس است و دیگری میگوید نه، مشیت الهی است. هفت هزار سال است که بشر بر سر جبر و اختیار مشکل دارد. اما اینجا برای شما شاهد و معیار گذاشته شده است. دو نفر با هم، با اسلحه، به جایی حمله میکنند. یکی در توالت نشسته، و دیگری با اسلحه بیرون میآید و کشته نمیشود و دیگری کشته میشود. وقتی “تراولتا” بیرون میآید مواظب است و کشته نمیشود، چون این کار را بلد است. و وقتی آن دو نفر در رستوران حملهشان را شروع میکنند، این در توالت نشسته است. حتی خود این دو نفر وقتی به آن خانه حمله میکنند، یک نفر که گاوکش هم هست در توالت نشسته، مییاید بیرون و تیراندازی میکند. اما نمیتواند اینها را بکشد.
حالا شما شاهد را ببینید و در دنیای فیلم اینها را با هم مقایسه کنید. کدام تقدیر است. آن یکی بلد بود و این یکی بلد نبود. آن یکی تیراندازی هم کرد اما نتوانست. یک شاهد دیگر برایتان میآورم، شاهد سوم خود “تراولتا” است که هفتتیرش را بیرون گذاشته و رفته توالت فکر میکنید که اینها در فیلم تصادفی هستند، نه نمیتواند تصادفی باشد. این فیلم خالقی دارد و آن هم “تارانتینو” است. برای همین است که یک صحنه را خودش بازی میکند. درست در مرکز فیلم این کار را میکند. شما ببینید او همسری دارد که پرستار است، این قسمت گم شدهی کدام پازل است؟ شما یک ساختاری را در نظر بگیرید. یک شکل شبیه خورشید که این سکانس وسط آن است و شعاعهایش هر کدام به طرفی رفته اما به مرکز ارتباط دارد. در ماشین چه اتفاقی میافتد. یک تیر شلیک میشود و غرق خون میشود. و وقتی با “تراولتا” به رستوران میروند، میزی به اینها میدهند که ماشین است و در را باز میکنند و میروند مینشینند و غذایی که سفارش میدهند، میگویند پر خون باشد. اینجا همه تبهکارند و این وسط یک خانوادهی بیتبهکاری وجود دارد و آن هم خانوادهی “تارانتینو” است. ساعتی که اینجا وجود دارد، یادگاری است. درست است که به شکل چندشآوری حفظاش کردهاند، ولی خوب چارهای نداشتند. اما اتفاقا برای این یادگاری که اینطور به دست این آدم رسیده جانفشانی میکند طوری که برمیگردد تا آنرا بردارد و نزدیک است کشته شود که تصادفا کشته نمیشود. خط مشی این بوکسور مانند پدرش است و نگه داشتن این ساعت که میگوید از پدرم به من رسیده و اکنون باید به پسرم برسد. و اکنون هم که دارد در ویتنام میجنگد. اگر یک ورزشکار به قول خودش گاوبندی کند و مسابقه را تعمدا ببازد، میگوید من این کار را نمیکنم، من آدم اخلاقی هستم، اما اخلاق کجاست؟ اخلاقی بودنش این است که خودش در مسابقه شرطبندی کرده و اصلا بدون گاوبندی و بدون اینکه کسی به ورزشکاری پول بدهد که برو بباز، توی مسابقهای که خود ورزشکار شرطبندی کرده است و ندا داده که گاوبندی شده تا پول بیشتری به او برسد، خود این کار غیراخلاقی است، در واقع این اخلاقیات این آدم است.این دقیقا مجری آن خشونتی است که دوستان اخلاقی ما از آن خائف هستند و ما را هم بیم میدهند. خشونت را همین آدم اعمال میکند. ببینید خشونتهایی که دوستان گفتند مسخره است، چون هفت تیر در رفت و سر او را پریشان کرد و همین تصادفی بودنش آنرا مضحک کرده است. در صورتی که آن خشونتی روی شما اثر میگذارد که شما هم با آن همراه میشوید.
ارسال: ۲۴ مرداد ۱۳۸۷
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.