هجوم سینمای میانه
- دکتر محمدرضا صباغ
“هجوم سینمای میانه”
اعلام اسامی نامزدهای جایزه اسکار امسال، دقیقاً در یکی از روزهای میانی برگزاری جشنواره فیلم ساندانس (Sundance Film Festival) میباشد. این تطابق اتفاقی، فرصتی است تا اهداف مشترک این دو جشنواره را مورد بررسی قرار دهیم.
از اوایل قرن بیستم تا حدود سال های ۱۹۸۰-۱۹۷۹، فستیوال اسکار، مراسمی سالانه و رسمی بود که هالیوود و دستاندرکاران آن، برای بزرگداشت و ستایش از خود تشکیل داده بودند.
از اوایل سال ۱۹۸۰، زمانی که فستیوال فیلم ساندانس S.F.F ، فروتنانه کار خود را آغاز نمود، به عنوان آلترناتیو رسمی هالیوود جا افتاد و جشنواره سالانهای را به نام ” جشنواره فیلم های مستقل ” بنیان نهاد.
تضاد و رقابت این جشنواره ها با یکدیگر همیشه اندکی اغراق آمیز بوده است. برچسب “سینمای مستقل”، چون برچسبهای “باچربی کم” و “از مواد کاملاً طبیعی” روی بسته بندی های مواد غذایی می باشد و هرگز مقرراتی سخت و دست و پاگیر بر آن حاکم نبوده است. بودجه ی کم و فیلم هایی با دیدگاه های خاص، باعث روی گرداندن سینما روها از این جریان و در عوض، اجازه ورود به تعدادی فیلم ساز به آن بود. این واقعیت حدود پانزده سال پابرجا باقی ماند. اما اخیراً نشانههایی از سنتزی جدید، دیده می شود.
سینمای “فیلم های مستقل” شاید همان گونه که بعضی از طرفداران آن دائماً اعلام میکنند، مرده باشد اما در اینصورت نیز روح او در جسم دیگری حلول کرده که غمبارتر، تأسف برانگیزتر و بیشتر سزاوار سوگواری است و همیشه سینما قربانی بدفهمی و کجفهمی آن شده است: ” استودیوها ” !
اگر ده فیلم برگزیده منتقدان را کند و کاو کنید و یا وبسایتهایی را که به فیلمها جایزه اهدا میکنند جست و جو نمایید و یا انبوه آگهیهای روزنامههایی را که جوایز فصلی را برای آنها تدارک میبینند بخوانید، برتری گونه خاصی ـ نه ژانری خاص ـ از سینما بارز خواهد بود.
” خا نه پشـــه های پرنده ” ،House Of Flying Daggers ، ” نامـــزدی طولانــی مــدت ” ،A very long lugagement ، ” سراشیب ” ،Sideway ، ” راننده موتورسیکلت ” و ” هتل رواندا ” ، مثالهای برجستهای هستند که اشتراکی در قصه و فرم سینمایی ندارند، اما منشأ همه آنها محدودهای است که زمانی ” بخش ویژه ” کمپانیهای عظیم سینمایی نامیده میشدند. نامی نامناسب که اشاره به شرکتهای زیرمجموعه کوچکتری دارند. شرکت فیلمهای کلاسیک سونی، کلاسیکهای پارامونت، شرکت مستقل وارنر و فوکوس که کارشان تولید و توزیع روزافزون فیلمهایی است که توصیفی نیز به همان اندازه خام و نامناسب دارند: فیلم هنری؟ پروژههای کارگردان خبره؟ تولیدات با پرستیژ؟ تلههای جایزه اسکار؟ فیلمهای جدی برای مخا طبان بزرگسال؟ …
همه ی نمونه های فوق، حداقل بعضی از اوقات، صدق می کند؟
اما به نظر بهتر این است که تولیدات این کارخانههای فیلم سازی را به عنوان فیلم های ” میانه ” و یا ” متوسط ” بدانیم.
در سال ۱۹۶۸ ” رناتاآدلر ” ،Renata Adle r در دوران تصدی کوتاه مدتش به عنوان مدیر بخش نقد فیلم روزنامه نیویورک تایمز، اقدام به چاپ مقالهای با نام ” تحمل تحول سینما به فیلمهای حقیر! ” نمود. در آن مقاله گفته بود: ” تا چندی دیگر فیلمهای بزرگ سینما تقریباً از بین خواهد رفت. ” و حدس زده بود که علاقه مندان، آنها را در ” بسته بندی های کوچک! ” پیدا خواهند کرد. طبیعی است که این مقاله وحی منزل نبود. در آن دهه، فیلمهای ” قصه عشق، پدرخوانده، آرواره، جنگ ستارگان و … ساخته شدند. اما خانم آدلر دورهای را پیشبینی کرد که در آن بر صنعت سینما و ذائقه مردم، حکومت خواهد شد.
امروزه استودیوهای عظیم، اغلبشان محل تجمع سازمان های چند رسانه ای شده اند و به شدت و سرعت در حال سرمایه گذاری برای ساخت فیلم های سرگرم کننده هستند. این فیلمها در پنج قاره زمین، درآمدهای کلانی را به دست می آورند. فیلم هایی که عرضه آنها، صدها میلیون دلار برگشت سود داشته و تقاضا را نیز برای آن ها بههمین مقدار شکل میدهد.
تمایل و رغبت بخش قابل توجهی از مخاطبان خاص، به نوع دیگری از سینما – و سینمای کشورهای دیگر – علاقه هنرپیشهها و کارگردانهایی که به دنبال رقابت و کارهای هنری راضی کننده تری هستند، همه با هم، باعث پیدایش بخش متوسطی شده است که پرثمر و سودبخش اســت. چیزی که ” بخشهای ویژه ” کمپانی های بزرگ، آن را حق مسلم خود میدانند.
این بخش متوسط قادر است، هم اقتصادی باشد و هم فرهنگی. سرمایهگذاری در تولیدات مورد بحث، نه افراطی میباشد و نه تفریطی و مردمی را که مورد نظر دارند، نه توده های وسیع از مخا طبان معمولی است و نه انجمنهای هنری سینمایی. اما چیزی ایدهآل و سودآور ـمثل کسب جایزه اسکارـ در لابلای این اهداف قرار دارد.
- بازنگری سال ۱۹۸۰
فیلم های “میانه” یا “متوسط”، اما با کیفیت بالا، فنومن جدیدی نیستند، اما آنها از طرف کمپانی های بزرگ ساخته نشده و از بند ناف آنها تغذیه نکرده اند.
تولیدکنندگان فیلم و طرفداران آن که خاطرات سال ۱۹۸۰ را مرور میکنند، ” بخشهای ویژه ” را که در آن سالها در حال توسعه بودند، بهیاد میآورند و درخشش اسکار سال ۱۹۸۰ را به خاطر دارند. در آن سال ” جرالدین پیج ” ،Geraldin Page ، جایزه بهترین هنرپیشه زن را برای فیلم ” سفری به بونتی فول ” ،The trip To Bountiful و ” ویلیام هارت ” ،William Hurt جایزه بهترین هنرپیشه مرد را برای فیلم ” بوسه زن عنکبوتی ” از آن خود کردند. این فیلمها تولید شــرکت ” آیلند پیکچر ” میباشند که سالها متروک مانده بود.
“مارک اورمان” ،Mark Urman که در حال حاضر رئیس پخش ” تینک فیلم ” و توزیعکنندهای مستقل است، میگوید: ” در سال ۱۹۸۲ مسئول قسمت بازاریابی بخش ویژه کمپانی کلمـبیا بودم و به همه شرکت سر میزدم. هر کدام حداقل یک تولید داشتند، اما چند سال بعد هیچکدام چیزی نساخته بودند. آن دوره گذشت اما چیزی در درون من میگوید، دوباره آن را تجربه خواهیم کرد. ” با اطمینان باید گفت، در حال حاضر تقریباً همه کمپانیها یک فیلم برای توزیع دارند. کمپانی برادران وارنر که برچسب ” وارنر مستقل ” را بر خود زده است، اولین فیلمش را به نام ” قبل از غروب آفتاب ” ساخته ” ریچارد لینک لیتر ” ،Richard Link Later تابستان گذشته، توزیع نمود.
شرکتهای نسبتاً جدید و تازه تأسیس مثل “یونیورسال فوکوس” در سال ۲۰۰۲ شکل گرفــت و “چراغ دریایی فاکس” در شکل جدیدش پنج سال است که وجود دارد.
بخش ویژه ” فیلم های کلاسیک سونی ” که در سال ۱۹۹۱ آغاز به کارکرد و زیر نام ” اوریون ” توسعه یافت، از قدیمیترین اینها است و همچنین ” میراماکس ” که تغییر شکل شرکت توزیع کنندهای مستقل در بخش ویژه کمپانی دیسنی بود و بعد برای خود استودیویی بزرگ شد و آینده آن برای بنیانگذارانش بحثهای زیادی ایجادنموده است.
“هاروی” ،Harvey و “باب وینشتین” ،Bob Weinstein ، در حال گفت و گو برای جدا شدن از دیسنی هستند اما هر چه پیش آید، تولیدات جاری، میتواند نشانه این باشد که به دوران ” پس از میراماکس ” قدم گذاشتهایم.
” مارک جیل ” ،Mark Gill رئیس ” وارنر مستقل ” که به عنوان بازاریاب در میراماکس، کار میکرد و برای راهاندازی دفتری در لسآنجلس به آنجا رفت، میگوید: ” میراماکس، روش مایکروسافت را اتخاذ کرده است و بنابراین فیلمهای زیادی ساخته میشود. در آنجا هم جای زیادی برای آنها است و هم تنوع فراوانی. “
این تنوع به اندازه کافی، با نظری اجمالی، به طیف فیلم های این کمپانی روشن میشود و بهطور اجتنابناپذیری نوبت این خواهد رسید که برچسب ” میراماکس بعدی! … برای اولین مرتبه در سال ۲۰۰۴ ” روی آن بخورد. این فیلمها شامل فیلمهایی برپایه ادبیات (کلاسیک های پارامونـــت: ” عشق پایدار ” ،Enduring Love وارنر، ” ما دیگر این جا زندگی نمیکنیم “t Live Here ‘We Don فـوکـوس:anity Fair ، درام های سنتی (سونی: ” جولیا بودن ” و ” خانه پشه های پرنده ” ) و قصه های غیرمرسوم این عصر (فانوس دریایی: ” ناپلئون دینامیت ” وGarden State ) میباشند.
By A.O.SCOTT
Published: January 21, 2005 New York Times
- ارسال ۲ شهریور ۱۳۸۷
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.