کانون ۱۲۵٫ فارگو
فارگو
Fargo
کارگردان: جوئل کوئن
فیلمنامهنویس: اتان و جوئل کوئن
فیلمبردار: راجر دکینز
موسیقی: کارتر برول
بازیگران: فرانسس مکدورمند، استیو بوشمی، پیتر استور مار، جان کارول لینچ
محصول ۱۹۹۶ امریکا
ژانر: درام- جنایی
مدت نمایش: ۹۷ دقیقه
خلاصه داستان فیلم:
فارگو، داکوتای شمالی. “مارج گاندرسن”، پلیس محلی، زن بارداری است که تحمل، سادگی و رفتار مهربانش، ذکاوتش را پنهان کرده است. وقتی جسد دو سرنشین اتومبیلی در نزدیکی جسد یک پلیس کشف میشود، مارج این اتفاق را با پروندهی دو خلافکار بهنامهای “کارل” و “گیار” کنار هم میگذارد …
درباره فیلم:
بازگشت به شکل و قالب فیلمهای اولیه که نشاندهندهی تسلط و توانایی کوئنها در آمیزش ترس و طنز و رسیدن به گروتسکی شخصی است. انتخاب مکدورمند برای ایفای نقش زنی باردار که عملا از انجام هرگونه کنش فیزیکی ناتوان است. برای تشدید این حس غیرنمایشی فیلم بوده است.
آگاه فیلم: افشین پویان، علی باقرلی
افشین پویان: استفاده از طنز در فیلمهای برادران کوئن
فارگو
کمی مشکل است بتوانیم بگوییم فیلم “فارگو” از نظر طبقهبندی ژانر در کدام ژانر قرار دارد از جهتی نوآر است و اما از نوع کارآگاهی و معمایی نیست. از همان ابتدا برای تماشاگر همه چیز مشخص است و از این جهت نوآر معمایی نیست. پیرنگ اصلی فیلم قرارداد جنایت است.
دوست سرخپوست “جری” (تعمیر کار) میگوید من فقط جوئل را تضمین کردم و کالر را نمیشناسم!
یعنی شخصیتی که دیوانهتر است را تضمین کرده!!! و این همان طنز سیاه فیلم است. در سینمای نوآر باران زیاد میبارد ولی برف زیاد وجود ندارد.
نورپردازی در فیلم “فارگو” کاملا در جهت بیان است نه برای روشن کردن صحنه (نورهای قرمز ماشینها در برف. لباس مرد که با اتومبیل در حال فرار است) و از این جهت در ژانر نوآر قرار میگیرد. از یک جهت کاملا هیجانات و تعلیق را دربر دارد. اما تقدیرگرایی از رفتار این دو نفر نشات میگیرد با اتومبیل بدون کارت ماشین و با فرد دزدیده شده متخلف هستند و نباید کار به پلیس برسد باید نمره ماشین درست باشد.
این تقدیرگرایی را خودشان با پیشبینی نکردنشان بهوجود میآورند. چون مشکل است در کدام ژانر بگذاریم در نوآر قرار میگیرد. اما از نظر نورپردازی و مضمونی خصوصیات نوآر را دارد. ژانر فیلم نئونوآر است.
کارآگاه فیلم، نه تنها کارآگاه مرد نیست بلکه زن است و باردار هم هست. و به موقع قدرت دارد که شلیک کند و مجرم را مضروب و دستگیر کند. (کاراگاه زن) دائم در حال خوردن است که نشان دهندهی مهم بودن زندگی نسل آینده و یک جور رسیدن به جنین است. زندگی او سیاه نیست (فیلم نئونوآر است و نوآر نیست).
“زندگی از پول باارزشتر است” این جمله که در آخر فیلم توسط کارآگاه گفته میشود با شخصیت او مطابقت دارد او عملگرا است چون این زن با وجود حاملگی کارش را انجام میدهد و حواسش به نگهداری از نسل آینده هم هست.
سخنرانی نمیکند و در واقع نشان میدهد که زندگی را دوست دارد. یک نفر شفقت دیگری برایش مهم است (همکلاسی کارآگاه که دروغ میگوید) این در ژانر نئو نوآر وجود دارد و یا وجود مجسمه هیولا مانند که ورودی شهر است و نوشتهی خوشآمدگویی در کنار آن دیده میشود که این تضاد باز هم طنز است.
یکی از مختصات اصلی فیلمهای برادران “کوئن” استفاده از طنز است. اتفاقاتی که در فیلم “فارگو” میافتد، ظاهرا تراژدی و ترسناک است اما منطق و پایه طنز دارد و طنز تلخ را در شخصیت افراد میبینیم.
مثلا “جری” اساسا یک آدم ابله است که چنین نقشهای میریزد جاییکه خانم کارآگاه میآید در مقابل او هنک میکند و به ته تپه میافتد این خودش یک رفتار طنزآمیز است.
دو خلافکار کنتراست شخصیتی دارند یکی مدام حرف میزند و تمهید تصویری عالی که وجود دارد در پدر زن دزدیده شده تیر را به فک او شلیک میکند و دهانی که بیخودی باز و بسته میشود.
طنزهای دیگر: در سکانس دزدیدن زن، دزدها از در میتوانند وارد شوند اما از پنجره میآیند.
زن خودش را دور پرده میپیچد از پلهها میافتد و آماده برای دزدیده شدن است! در حالیکه دزد در حال پیدا کردن چسب زخم برای دستش است! و صحنهای که “مارجی” (کاراگاه) پیش همسرش میآید، کرم شکار ماهی برایش آورده و مرد در حال خوردن همبرگر است.
تصویر کرمها را نشان میدهد و دیالوگ این است: “باید خوشمزه باشه”. تصویر کرمها روی این دیالوگ باز طنزی دیگر است.
زندگی دو خانواده با دو نوع طرز تفکر با دو نوع سرانجام دیده میشود. با بدترین شکل، زندگی “جری” از هم میپاشد و زندگی مقابلش “مارج” و همسرش است که از چیزهای ساده زندگی از خوردن لذت میبرند.
ماشین سی ال او طلایی فرم فیلم را تعیین میکند. فیلم با آن شروع میشود. نمای آغازین فیلم، یک ماشین رو به دوربین میآید.
ماشین توسط “جری” از پارکینک نمایشگاه اتومبیل پدر زنش دزدیده میشود و به دزدها میدهد برای دستمزدشان. همین ماشین عامل جنایتها میشود.
ماشین باعث گرفتاری دزدها میشود از ابتدا و در آخر پلیس با پیدا کردن ماشین، آنها را به دام میاندازد. درگیری نهایی آنها بر سرسی ال او طلایی است .
کیف پر پول ذر زیر برفها. برف آب خواهد شد و ماجرایی دیگر و احتمالا جنایاتی دیگر رخ خواهد داد.
ارسال: ۹ اردیبهشت ۱۳۸۸
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.