جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • آموزش روی خط
    • فیلم‌سازی
    • فیلم‌نامه‌نویسی
    • نویسندگی
    • عکاسی
  • آموزش آنلاین
    • فن تدریس
    • آموزش راهبردی
    • عضویت الماسی
  • آموزش رایگان
    • هنر انتخاب
    • کتاب‌های ما
    • عکاسی و فیلم‌سازی با موبایل
    • سینمای جوان، از دیروز تا فردا
  • بلاگ
    • دمو
    • الماسی
    • تی وی توس
    • شرح احوال
    • مقاله – یادداشت
    • کانون تحلیل‌گران سینما
  • خوبه بدونید
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • مدیر مسئول
    • مجید سیف‌العلمایی
    • مدرسان
    • قوانین و مقررات
    • سیاست حریم خصوصی
"مجید سیف‌العلمایی" هستم، “مربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازی” از “سیف‌دات‌آی‌آر”. ماموریتم کمک به مشتاقان و فعالان سینمایی است تا بتوانند بهتر فیلم‌نامه بنویسند و اصولی فیلم بسازند، به روش کاملاً کاربردی و نتیجه محور.
  • 05135420705
  • sayfdotir@gmail.com
SAYF.IR
  • خانه
  • آموزش روی خط
    • فیلم‌سازی
    • فیلم‌نامه‌نویسی
    • نویسندگی
    • عکاسی
  • آموزش آنلاین
    • فن تدریس
    • آموزش راهبردی
    • عضویت الماسی
  • آموزش رایگان
    • هنر انتخاب
    • کتاب‌های ما
    • عکاسی و فیلم‌سازی با موبایل
    • سینمای جوان، از دیروز تا فردا
  • بلاگ
    • دمو
    • الماسی
    • تی وی توس
    • شرح احوال
    • مقاله – یادداشت
    • کانون تحلیل‌گران سینما
  • خوبه بدونید
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • مدیر مسئول
    • مجید سیف‌العلمایی
    • مدرسان
    • قوانین و مقررات
    • سیاست حریم خصوصی
ورود / عضویت
آخرین اطلاعیه ها
لطفا برای نمایش اطلاعیه ها وارد شوید
0

وبلاگ

SAYF.IR > بلاگ > توسعه، معرفی و تحلیل هنر > شون پن : ایرانیان فرهنگ غنی و کهنی دارند

شون پن : ایرانیان فرهنگ غنی و کهنی دارند

22 آذر 1385
ارسال شده توسط آگاه فیلم
توسعه، معرفی و تحلیل هنر، شرح احوال

شون پن : ایرانیان فرهنگ غنی و کهنی دارند
Sean Penn
Iranians have a rich and ancient culture

گفت‌وگوی زنده تلویزیونی CNN با شون پن Sean Penn


کینگ: عصر بخیر.
باعث خوشحالی است که آقای “شون پن” – که به‌قول خیلی‌ها در حال حاضر بهترین هنرپیشه است- به برنامه‌ی زنده‌ی لری کینگ افتخار داده و پیش ما آمده‌اند. او کسی است که جوایز زیادی کسب کرده، فعالیت‌های اجتماعی قابل تحسینی داشته مثلا دو بار تا به حال به عراق سفر کرده و اکنون در کنار ما حضور دارد.
 فیلم جدید او یعنی “همه‌ی مردان پادشاه” هم در ۲۲ دسامبر نمایش داده شد. البته من نسخه‌ی اصلی آن را توسط برودریک کرافورد یادم هست که برنده‌ی جایزه‌ی دانشگاه شد و واقعا مهیج بود. این فیلم هم فوق‌العاده است و به‌نظر من جایزه خواهد برد. راجع به آن در طول برنامه صحبت خواهیم کرد.
پن: بله درسته.

کینگ: البته چیزهای زیادی راجع به شما وجود دارد که می‌شود راجع به آن صحبت کرد، سال‌های پربار و فیلم‌های فوق‌العاده. اما فعلا فکر کنم شما مایلید راجع به تراژدی فامیلی‌تان صحبت کنیم.

پن: بله.

کینگ: خوب بگویید چه‌طور بود؟ چه‌طور درگیرش شدید؟ حتما خیلی به هم نزدیک بودید.

پن: بله خیلی با هم صمیمی بودیم. شاید احساس‌ام را در یک جمله این‌چنین بشود گفت: شخصیت جالبی که با تمام وجود دوستش داشتم و دوست داشتم وقت بیشتری را با او بگذرانم. آن‌قدر به او نزدیک بودم که حتی بعد از آن اتفاق او را در لابی هتل می‌دیدم، با هم قدم می‌زدیم.

کینگ: می‌شود گفت همه‌ی ما در مورد مرگ پدر و مادر تجربه داریم یا خواهیم داشت چون طبیعتا پدر و مادر قبل از ما می‌میرند و همین‌طور در مورد مرگ بچه‌ها که می‌شود گفت بدترین نوع تراژدی فامیلی است که البته شما آن را در فیلم “رودخانه‌ی مرموز” به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیدید، فقدان‌های این‌چنینی را شبیه به چه‌ چیزی می‌دانید؟

پن: آن‌ها جزیی از شما هستند. در زمان‌ها و موقعیت‌های مختلف بازوی چپ و راست ما هستند و در شرایط این‌چنینی از دست دادن آن‌‌ها مانند از دست دادن بازوهاست.

کینگ:‌ خیلی طول کشید که به این مشکل غلبه کنید؟

پن: فکر نمی‌کنم بشود به آن غلبه کرد.

کینگ: یعنی بر آن غلبه نکردید؟

پن: در واقع نخواستم که این کار را بکنم.

کینگ: یعنی می‌خواهید آن را در ذهن‌تان نگه دارید؟

پن: بله.

کینگ: البته نمی‌خواهم موضوع را زیاد کش بدهم اما آیا فکر می‌کنید مشکلی برای برادرتان به‌وجود آمده بود؟

پن: خوب، مشکل او وزن زیادش بود. او در بیشتر مواقع به خودش بد می‌کرد اما در انتهای کار این‌چنین نبود. منظورم این است که او بر اثر مرگ طبیعی مرد. زندگی سخت و مرگی که او را به ظهور رساند.

کینگ: می‌توانیم بدانیم علت چه بوده؟

پن: نظر پزشک قانونی مرگ طبیعی بود اما موضوع پشت پرده قلب بزرگ و حساسی بود که او داشت.

کینگ: بازیگر خوبی بود؟

پن: درون او و روحی که داشت مثال‌ زدنی نیست. اگر یک دفعه به اسم آیرونیکالی “تشیع جنازه” که برادرم در آن شرکت داشت دقت کنید می‌فهمید چه می‌گویم. این قطعه از کار همیشه و در هر زمان در روح من نفوذ می‌کند. او همیشه نظرات مخصوص به خودش را داشت عقاید بی‌خود در او اثرگذار نبود و همان‌طور زندگی می‌کرد که خودش تصمیم گرفته بود و می‌توانم بگویم شخصیتی با استعداد نظیر او را در هیچ شخصیت دیگری نمی‌توانم ببینم.

کینگ: درست است که شما با او کار می‌کردید؟

پن: بله

کینگ: در فیلم “در فاصله‌ی نزدیک”؟

پن: بله.

کینگ: چه‌طور بود؟

پن: واقعا خوب بود. یکی از خاطرات جالب من است و برادرم در آن خیلی خوب ظاهر شد و صحنه‌های خوبی را در کنار هم داشتیم، اما متاسفانه نتوانستم زیاد با برادرم کار کنم.

کینگ: آیا شما تکنیک‌های شبیه به‌هم داشتید؟

پن: نه، هیچ وجه تشابه تکنیکی بین من و برادرم وجود نداشت.

کینگ: چگونه خودتان را تعریف می‌کنید؟ به قول گفتنی آیا شما می‌توانید “آنتونی کویین” باشید که می‌گوید: “من نقش را بازی نمی‌کنم بلکه آن را زنده می‌کنم و مانند گوشتی که در آبلیمو و نمک مزه‌دار می‌کنند در می‌آورم” آیا شما هم همین‌ کار را می‌کنید؟

پن: به نظر من این در فیلم‌ها و همین‌طور در نقش‌های مختلف فرق می‌کند. وقتی در موضوع‌های متفاوت وارد بحث می‌شویم در نهایت این نظر کارگردان است که مهم است. اوست که محیط را می‌سازد و هر کارگردانی استعدادها و طبیعت خاص خودش را دارد و همان شرایطی را که خودش می‌خواهد در اطراف به‌وجود می‌آورد و شما در واقع راهرو این رهبر هستید و البته باید سعی کنید هنر خودت را به‌نحوی مسیریابی کنی و به عرصه‌ی ظهور برسانی که با تمام شرایط موجود جور در بیاید.

کینگ:‌ آیا شما این کار را کرده‌اید؟

پن:‌ بستگی به‌نظر کارگردان دارد.

کینگ: وقتی‌که مخالف با شرایط باشید چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا می‌شود گفت که شما برنده می‌شوید چون شما “شون پن” هستید؟

پن:‌ شما شاید بتوانید در یک دعوا برنده شوید اما در یک جنگ برنده‌ی فردی وجود ندارد. و این میل و رغبت کارگردان نیست که شما را برنده می‌کند. اگر شما سعی کنید، در انتهای روز او تصمیم می‌گیرد فیلم را در اتاق تدوین مرور کند و محدودیت‌ها و هر نکته‌ی ریز را در ذهنش بررسی کند. اما جایی‌که نظری مخالف نظر او دارید چه خوب باشد و چه بد شما هر چه به زحمت دست و پا بزنید و او نفهمد تجسم‌ها با هم جور در نمی‌آید.

کینگ: حالا می‌خواهم راجع به این دو مسئله صحبت کنم یکی “کاترینا” و دیگری فیلم بی‌نظیرتان “همه‌ی مردان پادشاه”. ابتدا بگویید نظرتان راجع به “مل گیبسون” چیست؟
پن: خیلی کم او را می‌شناسم. اگر شهرتش را کنار بگذاریم فکر نمی‌کنم بیشتر از یک فرد معمولی ضرورتا چیزی برای شنیدن وجود داشته باشد.

کینگ: وقتی شما چیزهایی از این قبیل می‌شنوید که: “شون پن” بهترین هنرپیشه است و او مورد علاقه‌ی همه‌ی منتقدان است یا از این قبیل شما چه فکر می‌کنید؟

پن: اصلا اعتقاد ندارم چیزی به‌عنوان بهترین هنرپیشه وجود داشته باشد. چون گاهی اوقات به‌طور ناگهانی به مرتبه‌ای می‌رسی که بسیار پست می‌شوی. همیشه فکر می‌کنم باید به یک آرامش نسبی برسم و از تماشای “دانیل دی‌لوئیس” در فیلم “اشعار افسانه‌ای جک رز” به این آرامش می‌رسم.

کینگ: تا حالا شده راجع به چیزی بگویید: خدایا آیا از انجام آن خشنود خواهم شد؟

پن: نه به آن معنی.

کینگ: نه؟

پن: نه را به‌خاطر این می‌گویم که این شرایطی است که در تمام مراحل کاری برای من پیش می‌آید. در واقع درست قبل از شروع تمام کار‌های من، نوعی ترس به سراغ من می‌آید و هر چه جلو می‌روم بیشتر می‌شود این فکر که آیا انرژی مالی یا بدنی لازم را برای انجام کارم دارم. ممکن است گاهی اوقات به عقب برگردم و بگویم: آیا از انجام کارمان راضی هستیم بچه‌ها.

کینگ: حالا می‌رویم سراغ “کاترینا”، “نیورلند” و فیلم‌تان. راجع به “تام‌کروز” چه می‌توانید بگویید؟ یک آدم مذهبی که همه‌چیز را در لفافه قرار می‌دهد؟ به‌خاطر همین توجه همه را به خودش جلب می‌کند.

پن: فکر نمی‌کنم به خاطر این باشد. “تام کروز” ستاره‌ی سینما است و قصد دارد تا آخر باقی بماند. او شخصیت پیچیده‌ای دارد. یک موقع خیلی به او علاقه داشتم و او را بیشتر می‌شناختم.

کینگ: هنرمند سخت‌کوشی است.

پن: بله. بسیار سخت‌کوش است. این را طی تجارب کاری‌ای که با او داشتم فهمیدم. او علاوه بر این‌که هنرپیشه‌ی خوبی است، جوان فوق‌العاده‌ای است. به‌هر‌حال این مسایل برای او مهم نیست که بقیه از او تعریف کنند یا نه، او کار خودش را می‌کند.

کینگ: خوب زندگی چه‌طور می‌گذرد؟

پن: خیلی خوب، متشکرم.

کینگ: همه‌چیز خوب است؟

پن: خوب، بله.

کینگ: شنیدم شما همسر خیلی خوبی دارید، درسته؟

پن: بله همسر خوب و همین‌طور بچه‌های خوب.

کینگ: هنوز در سانفرانسیسکو زندگی می‌کنید؟

پن: بله.

کینگ: چرا؟

پن: آن‌جا نسبت به این‌جا آرام‌تر است. لوس‌آنجلس یا نیویورک، همین‌طور برای بچه‌هایم. جایی که من زندگی می‌کنم به طور معمول مردمش به نوعی به علاقه‌ی مبتذل هالیوودی وابستگی کمتری نشان می‌دهند. آن‌ها قادرند فیلم را در هر شرایطی دوست داشته باشند.

کینگ: یعنی آن‌ها فیلم‌ها را ابلهانه نگاه نمی‌کنند؟ راستی مطبوعاتی‌های سمج شما را تعقیب نمی‌کنند؟

پن: نه.

کینگ: خوبه، نه؟

پن: بله، خیلی خوب.

کینگ:‌ خوب،‌ نیورلند.

پن: آها…

کینگ: “کاترینا” و فیلم‌تان همزمان بودند؟

پن: نه.

کینگ: فیلم را تمام کرده بودید؟

پن: بله. دو ماه بعد از تمام شدن فیلم، “کاترینا” اتفاق افتاد.

کینگ: از آن‌جا خوش‌تان آمده بود؟

پن: بله. خیلی وابسته شده بودم. معمولا راننده را به مرخصی می‌فرستادم و خودم مانند موش‌های صحرایی در فضاهای باز کنار جاده و روستا‌های اطراف رانندگی می‌کردم. رانندگی در خارج از شهر تنها بهانه‌ی من برای بیشتر ماندن در این شهر بود.

کینگ: در زمان طوفان “کاترینا” شما همه‌چیز را دیدید و فیلم هم گرفتید، درست است؟، آن را چه‌طور توجیه می‌کنید؟

پن: خوب شما می‌دانید که آن اتفاق افتاد همان‌طور که همه می‌دانستند اتفاق می‌افتد. در تمام سال‌هایی که من به نیورلند سفر می‌کردم روزی نبود که راجع به یک حقیقت یا یک خطر که در زیر لایه‌های زیرین دریا نهفته است و روزی منجر به یک طوفان بزرگ خواهد شد صحبت نشود که دست آخر هم مشکل‌ساز شد.

کینگ: پس عجیب است که نتوانستیم سازمان‌دهی‌اش کنیم.

پن: و عجیب‌تر این‌که هیچ جواب‌گویی برای آن وجود ندارد حالا چه نیورلند یا هر مکان دیگری. می‌خواهم بگویم نوعی سهل‌انگاری که تا به حال شنیده نشده است. به هر حال بسیار بد بود خیلی واقعی و باور نکردنی، آن‌قدر سریع که مردم فرصتی برای چاره‌اندیشی پیدا نکرده بودند و معلوم نیست در آن شرایط خالی از امید به زندگی چه تصوری در ذهن آن‌ها بوده است. آه خدای من! چه بلایی به سر مردم فرنچ کوارتر(French Quarter)  }یکی از محله‌های بسیار قدیمی و مشهور مربوط به ۱۷۱۸ در نیورلند. م} آمده، آب مانند گیوتین خانه‌ها را از جا کنده بود.

کینگ: شما رفتید آن‌جا؟

پن: بله.

کینگ: چه مدت بعد؟

پن: روز چهارم بود که به محل اصلی حادثه رسیدیم.

کینگ: به امید کمک؟

پن: بله. همه‌چیز خیلی بی‌نظم و شلوغ‌ پلوغ بود. اما چیز ساده‌ای که به‌نظر می‌رسید این‌که همه کمک می‌خواستند اما کمک‌ها کافی نبود. تنها کاری که در آن لحظه می‌توانستیم انجام دهیم این بود که یک قایق بگیریم برویم داخل آب و مردم را نجات دهیم و برگردیم و دوباره همین کار را تکرار کنیم. حسی که در این میان به من دست داده بود حاکی از نوعی شرمساری بود چون برای بازماندگان پشتیبانی بیشتری لازم بود.

کینگ: دیدن مردم در چنین شرایطی چه‌طور بود؟ اصلا تا حالا چنین چیزی دیده بودید؟

پن: نه.

کینگ: خوب، فکر می‌کنم در آن لحظه همه شوکه بودند. اکثر مردم در آب و تاریکی بودند. زمانی که ما رسیدیم نصف شب بود، منظورم این است که هیچ نوری دیده نمی‌شد و برق‌ها همه قطع بود به هر طرف که می‌چرخیدی به آب، گل یا درخت‌های واژگون برخورد می‌کردیم به‌طوری که نمی‌توانستی رد بشوی و پیدا کردن جایی برای این‌که شب را بگذرانیم بسیار مشکل بود. در طول آن شب که ما در خانه‌ای در “گاردن ایستر” بودیم، آن بیرون خیلی‌ها در سیاه‌آب‌ها و در چاله‌ها گیر افتاده بودند. صبح زود که رفتیم بیرون اصلا قابل توصیف نیست. موقعیت پیچیده‌ای بود بعضی‌ها حتی تمایل به کمک هم نداشتند.


کینگ: گروهی از مردم می‌گویند که شما این کار را به‌خاطر شهرتش انجام دادید، شهرتی که به مسایل سینمایی شما مربوط می‌شود. این‌طور مواقع چه سیاستی دارید؟

پن: هر کسی ممکن است بگوید. همین‌طور که شما الان دارید می‌گویید ولی اصلا مهم نیست من با کاردانی و سیاست خودم همه‌ی این افکار را رد می‌کنم.

کینگ: یعنی آن را نادیده می‌گیرید؟
پن: بله.

کینگ: شما همیشه قادر هستید این کار را انجام دهید؟
پن: خوب، من ظاهرا این کار را انجام می‌دهم اما از درون شاید نتوانم. هر چه باشد من یک انسان هستم و با دیدن این مسایل به من ضربه وارد می‌شود و در آن شرایط چون می‌دانستیم که می‌توانیم به مردم کمک کنیم، پس این کار را کردیم.

کینگ: بله درست است شما برای تبلیغ آن‌جا نرفته بودید.

پن: بله.

پن: در این حادثه و در عکس‌العمل‌های ماموران و مردم، مشکلی که وجود داشت مسئله‌ی نژاد‌پرستی بود. البته این حقیقتی است که در تمام جهان وجود دارد. اکثر آسیب‌دیدگان، سیاه‌پوست بودند و این روزها خطرناک است که راجع به مسایلی که هنوز به روشنی نقد نشده‌اند صحبت کرد. فاصله‌ی عمومی‌ای که نژادها احساس می‌کنند بین یکدیگر دارند باعث می‌شود احساس همدردی کمتری نسبت به هم داشته باشند.

کینگ:‌ می‌توانیم به داستان سیاسی “لویزیانا” که در فیلم “همه‌ی مردان پادشاه” به تصویر کشیده شده است برگردیم؟
پن: بله، البته شما درست می‌گویید؛ نمی‌شود گفت یک فیلم سیاسی نیست. به‌خاطر جو خاصی که دارد و راجع به سرزمین “لویزیانا” است. و از بسیاری از افراد سیاسی در این فیلم کمک گرفته شده از جمله: “جیمز کارویل”، “مایک مداوو”، “امی پاسکال” که همگی افکار سیاسی قوی‌ای دارند.

کینگ: بله اما نقشی که شما بازی کردید: “ویلی استارک” که شرح همان “هیوی لانگ” فرماندار مشهور و سابق لویزیانا است، شخصیتی که تحت تاثیر قدرت نامشروع قرار گرفت و سپس این قدرت استبدادی او را از بین می‌برد. درست است؟ آیا می‌شود آن را به بعضی از اشکال سیاسی امروز تعبیر کرد؟

پن: خوب، بله. “هیوی لانگ” به عنوان شهردار و عضو هیات سنا تا زمان مرگش یعنی در سال ۱۹۳۵ خدمت کرد. در واقع “ویلی استارک” هم مانند او پسر یک روستایی بی‌سواد بود که به دلیل استعدادش به قدرت سیاسی بالایی دست یافت و برای کمک به رعیت‌های فقیر، قوانین مالیاتی برای ثرونمندان وضع کرد. اما به‌تدریج دشمنانش او را احاطه کردند و از پشت به او ضربه زدند و در آخر هم از بین رفت. “هیوی لانگ” در سال ۱۹۳۲ حرف بسیار جالبی زد،‌ او گفت: “فاشیسم دوباره به آمریکا برخواهد گشت البته تحت عنوان نامی دیگر شاید ضدفاشیسمAntifascism)” ).

کینگ: در فیلم چه‌طور توانستید روی لهجه کار کنید؟ به نظر کار سختی می‌آید.

پن: به هر حال وقتی تصمیم گرفتیم این کار را انجام بدهیم راجع به لهجه‌ی دوران “هیوی لانگ” هم تحقیق کردیم. باید صحنه، طبق رمان “رابرت پن وارن” (نویسنده‌ی رمان “همه‌ی مردان پادشاه”) و با جزییات لهجه‌ی آن زمان در “لویزیانا” طراحی می‌شد.

خوب، در این مواقع شما می‌روید به آن مناطقی که آن لهجه را دارند. برخلاف “نیواورلئان” که لهجه‌ی جالبی دارد و لهجه‌ی آن شبیه به “بروکلین” است اما آن‌جا در آن پایین لهجه بسیار گیج‌کننده است و به‌نظر می‌رسد که درهم ‌برهم است. اما در “لویزیانا” ما مسایل زیادی کشف کردیم. در سخنرانی‌های آن زمان تاثیرات پروتستانی دیده می‌شود. من وقت زیادی گذاشتم و نوارهای زیادی را گوش کردم همین‌طور با تیم مونیچ که استاد گویش محلی، مخصوصا گویش آن زمان است، کار کردم.

کینگ: راجع به اجرای “جود لاو” که نقش “جک بردن” را بازی می‌کرد چه نظری دارید؟

پن: خوب جالب بود. او یکی از کاراکترهای مرد پرجذبه است. در بازی او نوعی احساس سلامت و آرامش وجدان تداعی می‌شود و محتوای عمیقی را به اثر می‌بخشد. کار با او را خیلی دوست دارم.                                

کینگ:‌ در مورد کار با “آنتونی هاپکینز” چه نظری دارید؟ تا حالا با او کار کرده بودید؟

پن: چند دفعه قرار بود، اما نشد. او واقعا قابل تقدیر است،‌ یک بازیگر کاملا ویژه.

کینگ: وقتی دارید با او کار می‌کنید انگار دارید یک کار سطح بالا انجام می‌دهید.

پن: بله، خوب راجع به هنرپیشه‌ها این آسان است که قضاوت کنیم، اما در شغل ما نوعی رابطه و احترام متقابل وجود دارد و هر عملی که رخ می‌دهد، در تقابل با عملی دیگر است. تهیه‌کنندگان‌ به کاری که می‌کنند اعتقاد دارند و تمام افراد استودیو هم همین‌طور، و در این فیلم “استیو زیلان” (Steve Zaillian)  که هم تهیه‌کننده بود و هم نویسنده و هم کارگردان. در واقع او ستاره‌ی فیلم است همان‌طور که هرکدام از ما هنرپیشه‌ها، هستیم. او این کار را با غرور و اعتماد به‌نفس شروع کرد و هنگامی‌که می‌نویسد صحنه‌ها را در ذهنش تجسم می‌کند که هر بازیگر چه حرکتی انجام دهد و در واقع با آن زندگی می‌کند. او جوانی است بسیار مودب و با آبرو و همین‌طور بقیه که همگی با هم در این مجموعه زحمت کشیده‌اند.

کینگ: او فیلم “لیست اسچینلر” که یک درام جنگی و تاریخی است، را هم نوشته، درست است؟

پن: بله.

کینگ: و ما نباید “جیمز گاندولفینی” را از قلم بینداریم.
پن:‌ اوه، بله “جیمز”، او هم بازیگر جالبی است.

کینگ: او هم لهجه را خوب فرا گرفته بود.

پن: بله، البته همه‌ی بازیگران هم خوب اجرا می‌کردند.

کینگ:‌ خوب حالا برویم سراغ عراق. شرایط جنگی آن‌جا کمی آرام‌تر شده است.

پن: نه، آرام‌تر نیست فقط توجیهش کمی ساده است. “دان رامزفل” ( (Don Rumsfeld شاید برای هر چیزی نگران باشد به جز برای بدبختی‌های بیشماری که او برای نوع بشر به‌وجود آورده است. با توجیهاتی ساده و مسخره. آن‌ها طبل‌هایشان را هر چه بلندتر می‌نوازند تا کسی صدای‌ آهسته‌ی خودشان را نفهمد. مانند آن‌چه که در ۲۰۰۲ به همراه “اینرون” (Enron) (وزیر خارجه‌ی اسبق انگلیس) انجام دادند. و اکنون شرایط به نوع دیگری است، حقیقتی که اتفاق می‌افتد با صدای بوم بوم … .

عراقی‌ها و آمریکایی‌های بی‌گناه در این جنگ خواهند مرد بدون این‌که خودشان بخواهند و این همان چیزی است که نیکسون زمانی که از ویتنام بیرون آمد آن را صلح با عزت نامید. فکر می‌کنم که این وضعیت مردم را هم بر آن می‌سازد که فکر کنند این وسط نوعی نامردی وجود دارد. حالا موقع این است که نیروهای‌مان را به طرف خودمان بکشیم، وقت آن است که نظام‌مان را عوض کنیم چون دنیای بدی برای خود ساخته‌ایم و برای همه مبرهن شده که ما تروریست‌های تندرو هستیم. بنابراین چیزی که اتفاق افتاده در واقع نوعی جنگ داخلی است.

کینگ: اما وقتی که رئیس‌جمهور می‌گوید ما باید دموکراسی نوظهور را پشتیبانی کنیم چون برای مردم جهان بهتر است، منظورش چیست؟

پن: درواقع او دارد دموکراسی ما را هم خراب می‌کند. هنگامی‌که با مردم هستی به‌عنوان یکی از آن‌ها نه به‌عنوان یک دموکرات یا جمهوری‌خواه،‌ بعد می‌فهمی که چرا این‌قدر هواداران کم هستند. چون مردم خیلی چیزها را می‌فهمند آن‌ها عقل سلیم دارند. می‌آیند در رای‌گیری شرکت می‌کنند و بعد می‌گویند که آیا ما با این انتخاب باز هم خون مردم را خواهیم مکید؟ آیا ما باز هم پیروان متعصب سیاست و چیزهای کثیفی از این قبیل خواهیم بود. به هر حال هیچ دموکراتی در صحنه‌ی رای دادن وجود ندارد که نقشه‌ای برای خارج کردن نیروهای امریکایی از عراق نداشته باشد،‌ حداقل برای گفتنش جرات دارند. ترس من از این است که ما هیچ‌وقت انتخاب خوبی نداشته باشیم. 

کینگ: چه مدت در عراق بودید؟

پن: ۲۰ یا ۲۱ روز.

کینگ: اولین بار بود که می‌رفتید؟

پن: نه، دومین بار چون قبل از آن فیلم “شیپور خاموشی” را با تیم هاتون در آن‌جا داشتم.

کینگ: اوه، بله. فیلم بسیار جالبی بود. راجع به مسافرت‌تان بگوئید.

پن: خوب شما می‌دانید که من استراتژی جنگی ندارم اما آن‌جا من را به این چشم نگاه می‌کردند. ما یک سفر اجباری هم به قسمت کرد‌ها داشتیم، کسانی‌که زمانی رابطه‌ی خوبی با آن‌ها داشتند و همین‌طور شیعه‌ها و سنی‌ها را دیدم. سفری هم به ایران داشتم. اما سفرم به ایران خیلی برایم شوک برانگیز بود. ما خیلی نادان هستیم اگر فکر کنیم که می‌توانیم ایرانیان را تحت سلطه‌ی خود درآوریم، من نمی‌دانم چه‌طور می‌شود به این مردم چنین اهریمنی و شیطانی نگاه کرد. من فکر می‌کنم بعضی تصورات برحق برای نگهداری بعضی تجهیزات جنگی برای کرد‌ها در طول یک دوره‌ی تثبیت وجود دارد که اتفاق خواهد افتاد. روزی ممکن است نیروهای خارجی در عراق وجود نداشته باشند اما الان چنان شرایط وحشتناکی داریم که حتی ارتش‌ها هم از پس درست کردن آن بر نمی‌آیند.

کینگ: منظورتان چیست؟

پن: زمان آن است که زندگی و آینده‌ی بچه‌ها را نجات دهیم.

کینگ: منظورتان این است که یک کشور که ممکن است سلاح هسته‌ای داشته باشد را به حال خودش بگذاریم. یا این‌که سازمان ملل متحد باید جواز بدهد.

پن: من کریسمس اخیر را در “هاوانا” بودم و با آقای “فیدل‌کاسترو” یک نشست یک و نیم ساعته داشتم. شاید در مورد سیاست‌هایش نظر خاصی نداشته باشم یا خیلی از نظراتش را رد کنم اما در مورد این آدم احساسات پیچیده‌ای پیدا کردم بیشتر در مورد افکار و عقایدش به‌عنوان یک آدم معتقد و با ایمان. واضح است که او در کوبا مانده به‌خاطر تعهداتش. کشتی‌های فرانسوی و هر کشتی که بخواهد با کوبا وارد معامله بشود، اگر آن‌ها بخواهند در کوبا لنگرگیری کنند نمی‌توانند شش ماه بیشتر به ایالات متحده مسافرت کنند و بیایند به بندر. یعنی به رهبرانشان کمک کردند که از ایالات متحده به‌عنوان یک بلاگردان استفاده کنند.

کینگ: به ایران هم رفته‌اید درسته؟

پن: بله مدتی در ایران بوده‌ام.

کینگ: در مورد ایران بگویید.

پن: اولین چیزی که به ذهن می‌رسد آقای احمدی‌نژاد است. او مانند مردم عادی در خیابان است و نمی‌شود گفت از نظر سیاسی شخصیت پیچیده‌ای دارد. هر بازیگر ستاره‌ی هالیوود می‌تواند برود به ایران و خیلی زود بفهمد که احمدی‌نژاد آن‌قدر که خاتمی خوب بود نیست. نکته‌ای که در مورد خاتمی وجود دارد و مردم را این‌چنین از خود ناامید کرد این است که او اصلا قادر نبود آزادی را آن طور که می‌گفت برای ایرانیان وضع کند او در واقع از طرف رهبران SUPPER LEADER به‌کار گمارده می‌شد.

و اما در مورد مردم ایران،‌ من فکر می‌کنم که آن‌ها فرهنگ بسیار قدیمی و کهنی دارند که البته الان می‌توان غمی را در چهره‌ی همه‌ی آن‌ها یافت و آن از دست دادن جوانان بسیاری در جبهه‌های جنگ ایران و عراق است و این غم و تاسف در همه‌ی آن‌‌ها به یادگار مانده است. این‌همه جوانانی که مردند و این جمعیت غالب مردم که کشته شدند، چه مسلمانان دینداری بودند یا نه، می‌خواستند بگویند که دین از سیاست جدا نیست. و این به انتخاب یک حکومت مردمی کمک می‌کند.

کینگ: مردم عراق را چه‌طور دیدید؟

پن: خیلی گرم و جالب به‌طوری که در ذهنم ماندند. آن‌ها با ایرانی‌ها خیلی متفاوت بودند برخلاف آن چیزی که امریکایی‌ها فکر می‌کنند که ایرانی‌ها از نژاد عرب هستند، اما آن‌ها انسان‌های با فرهنگ نژاد فارس هستند.

عراقی‌ها هم به‌طور باور نکردنی خونگرم و صمیمی بودند و همین‌طور بسیار بامزه. و موضوع مورد توجه دیگر مسئله‌ی جنگ در عراق بود، چیزی که مردم به سختی راجع به آن صحبت می‌کردند. حال اگر ما در کشور خودمان مورد حمله واقع شویم چه پیش می‌آید،‌ همان‌طور که تابی کیث ((Toby keith در آوازهایش می‌خواند، دنبال چه استراتژی خواهیم رفت؟                              

تا این‌که در ۱۱ سپتامبر مورد حمله واقع شدیم، بعد دنبال دلیل گشتیم و یک‌راست رفتیم سراغ افغانستان و آن هم مورد استثمار قرار گرفت سپس همه‌جا چنین وانمود شد که ما افرادی خشک، بی‌منطق و بی‌احساس هستیم. اما افرادی که می‌خواهند افکاری این‌چنینی داشته باشند بهتر است اول تحقیق کنند ببینند جنگ چیست؟ جنگ همان چیزی است که من عواقبش را در عراق دیدم؛ یک دختر ۱۹ ساله که از ناحیه‌ی فک و زبان صدمه دیده بود و من با برادر و مادرش دوست شده بودم، او در حمله‌ی امریکایی‌ها به بغداد مجروح شده بود. و من فکر می‌کنم که مردم مجبورند این صحنه‌ها را هر روز ببینند. ما قبل از این‌که جنگ را شروع کنیم باید خط سیر گلوله‌ها را دنبال کنیم ببینیم به چه چیزی می‌رسیم و زمانی که اجازه دادید آن اتفاق بیفتد به سراغ ارتشی که رهسپار است برویم و بپرسیم: آیا شما مطمئن هستید که آن‌ها سلاح هسته‌ای دارند، اصلا چرا دارید می‌روید آن‌جا؟ و اگر جواب این سوال را نمی‌دانید حتی آن انسان خشک و بی‌فکر هم نخواهید بود بلکه مانند گوسفندی خواهید بود و احمق‌تر کسانی هستند که شما را به این جنگ واداشته‌اند.

کینگ: آیا شما می‌گویید که دولت اشتباه می‌کند یا بی‌راهه می‌رود؟

پن: هم اشتباه و هم بی‌راهه. و اما افراد رده‌ی بالای دولتی که این کار را می‌کنند در واقع دارند ما را اغفال می‌کنند. ما را گول می‌زنند تا نگرش ما را خیانت‌آمیز کنند. اما این خیانت هیچ‌‌گاه در امریکا اتفاق نمی‌افتد همان‌طور که “ویدال” (Gole Vidal) می‌گوید و شما باید به این فکر رضایت دهید که دارید برای آینده‌ی بچه‌هایتان قربانی می‌دهید.

کینگ: بله، شما چه فلسفه‌ی قوی دارید. آیا شما می‌توانید نقش یک آدم متعصب جناح راست را بازی کنید؟

پن: بله البته.

کینگ: الان دارید چکار می‌کنید؟
پن: در حال کارگردانی یک فیلم هستم. از کتاب “جان کرگور”، “به سوی دیوانگی”

کینگ: کی در آن بازی می‌کند؟

پن:‌ “امیل هارش” نقش اصلی است.

کینگ: کارگردانی را دوست دارید؟

پن: بله، خیلی زیاد.

کینگ: قبلا هم این کار را کردید؟

پن:‌ بله، چندتایی فیلم تا حالا ساخته‌ام. مثلا فیلم “بیعانه” The Pledge)) ،” Crossing Guard “، “به سوی دیوانگی” و “دونده‌ی هندی” (The Indian Runne)r .                         

کینگ: در فیلم “رودخانه‌ی مرموز” با “کلینت ایستوود” کار کردید. کار با او چه‌طور بود؟

پن: هر چه که فکر کنید جالب.

کینگ: چرا؟

پن: “ایستوود” آدم ساده‌ای است و همیشه همان چیزی را می‌گوید که هست. موضوع جالب راجع به او قدرت آرامشی است که دارد. مثلا اگر در حین کار دوربین مدار بسته‌ای جلوی شما باشد،‌ هیچ‌گاه متوجه نخواهید شد که “ایستوود” کدام است،‌ حتی اگر او را بشناسید نخواهید دانست که کارگردان است یا سمت دیگری دارد. دوربین می‌رود و او کارش را می‌کند و ممکن است که به‌نظر برسد که او در کارش زیاد تلاش نمی‌کند اما او آن‌قدر باهوش و زرنگ است که کارش را به همین نحو انجام می‌دهد

کینگ:‌ او به واسطه‌ی همین فیلم معروف “رودخانه‌ی مرموز” و بازیگران خوب این فیلم شهرت زیادی به دست آورد.

پن: بله.

کینگ:‌ صحنه‌ی معروف مرگ دخترتان را در این فیلم که از بالا هم فیلم‌برداری شده بود را چطور آن‌قدر خوب بازی کردید.

پن: خوب در آن لحظه در آن مکان به آن فکر می‌کنی و آن را بازی می‌کنی و بعد دیگر اصلا به آن فکر نمی‌کنی.

کینگ: سکانس‌های زیادی را از این صحنه فیلم‌برداری کردید؟

پن: خوب، “ایستوود” در حین آرامی فرز است و به نظرات هنرپیشه‌ها احترام می‌گذارد تا زمانی‌که آن‌ها بتوانند نقش را خوب اجرا کنند،‌ بعد می‌گوید: شبیه به چیزی است که من می‌خواستم.

کینگ: باز هم دوست داری با او کار کنی؟

پن: بله،‌ از صمیم قلب.

کینگ:‌ از هم‌صحبتی با ما متشکرم “شون”.

پن: من هم متشکرم.

مترجم : فرزانه قنبری
ارسال به سایت آگاه فیلم : ۲۲ آذر ۱۳۸۵

برچسب ها: 1385آگاه فیلماجتماعاجتماعیایرانتلویزیونسینماسینمای جهانفرزانه قنبریفرهنگ
درباره آگاه فیلم

شبکه آمورش مجازی سینما

نوشته‌های بیشتر از آگاه فیلم
قبلی به وجود آورندگان "هنر" باید متفکر و حتی نابغه باشند
بعدی جشنواره‌های فرهنگی و هنری محرکی برای نشاط اجتماعی است

پست‌های مرتبط

پیام استاد داود کیانیان

17 خرداد 1404

داوود کیانیان، آقا معلم تئاتر مشهد

آگاه فیلم
ادامه مطلب
سینما همین است

13 خرداد 1404

علیرضا سبحانی

آگاه فیلم
ادامه مطلب
سینما همین است

24 اردیبهشت 1404

حمیدرضا سهیلی

آگاه فیلم
ادامه مطلب
توصیه استیو جابز

16 فروردین 1404

«توصیۀ استیو جابز»

مجید
ادامه مطلب

20 آذر 1403

روش نگارش طرح فیلم‌نامه داستانی

مجید
ادامه مطلب

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

جستجو برای:
آخرین نوشته‌ها
  • دموی تحلیل فیلم «امیلی» 12 تیر 1404
  • چگونه می‌توانیم با تلاشی واقعی، در کار موفق شویم؟ 10 تیر 1404
  • دموی تحلیل فیلم “مین” Mine 2016 8 تیر 1404
  • سینما در قاب: سفر به دنیای فیلم و هنر 6 تیر 1404
  • دموی تحلیل فیلم “ایرما خوشگله” 4 تیر 1404
دسته‌ها
تمرین کن!

logo-samandehi

توجه:

برای استفاده از محتوای آموزشی، لازم است با هویت واقعی ثبت نام انجام دهید. این برنامه‌های آموزشی فقط برای استفاده شخصی شماست. هر گونه انتشار محتوای این برنامه، پیگرد قانونی دارد.

تمامی حقوق معنوی و مادی "سیف دات آی آر" ("مربی و مشاور فیلم‌سازی") متعلق به "مجید سیف العلمایی" بوده که طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌نماید. ©1403
ورود
استفاده از موبایل
استفاده از آدرس ایمیل
آیا هنوز عضو نیستید؟ اکنون عضو شوید

بازنشانی رمز عبور
استفاده از موبایل
استفاده از آدرس ایمیل
عضویت
قبلا عضو شدید؟ اکنون وارد شوید

بروزرسانی 22 آذر 1385

شون پن : ایرانیان فرهنگ غنی و کهنی دارند

در کنارتان هستیم.

با ما تماس بگیرید.

سوالی دارید؟

کارشناسان ما آماده پاسخگویی به شما هستند.

پشتیبانی آنلاین

کارشناسان ما آماده پاسخگویی به شما هستند.

هنر اگر چه نان نمی‌شود، اما شراب زندگی است.

اطلاعات تماس

با یک کلیک در کنارتان هستیم.
آدرس مرکز

ایران، خراسان رضوی، مشهد

تلفن تماس

تلفن تماس

ارسال پیامک

ارسال پیامک

پست الکترونیکی

پست الکترونیکی

[gravityform id="2" title="false" description="false" ajax="false"]
::: درخواست خود را به‌صورت کامل برای ما ارسال نمایید تا آن را بررسی کنیم :::