معرفی یک فیلمساز: جواد علیزاده
“جواد علیزاده” متولد آبان ماه ۱۳۴۳؛ بزرگ شده بازار سرشور، کوچه کیوان (امین دفتر سابق) پلاک ۷٫ فرزند ارشد خانواده، یک برادر و یک خواهر کوچکتر از خود دارد.
سال ها پیش پدرش که مدیر بایگانی دانشکده علوم پزشکی مشهد بود در سن ۲۹ سالگی فوت کرد و مسؤولیت خانواده از سن یازده سالگی به دوش او افتاد.
عشق به سینما از همان دوران کودکی در او به وجود آمد. پدرش علاقمند به سینما بود و “جواد” را با خود به سه سینمای ممتاز آن زمان مشهد: دیاموند (هویزه)، شهر فرنگ (آفریقا)، آریا (قدس) می برد.
“جواد”، کلاس اول دبستان به خاطر خوب تعریف کردن داستان فیلم داستانی “آفتاب سرخ” در کلاس برای بچه ها، از معلمش آقای سهرابی جایزه ی ویژه ای دریافت کرد ( یک اسلحه ی اسباب بازی مدل وینچستر)
بعد از فوت پدرش با پسر عمه هایی که از او بزرگتر بودند به سینما می رفت تا زمانی که به مقطع دوره راهنمایی رسید و اجازه پیدا کرد خود به تنهایی سینما برود.
از کلاس پنجم دبستان، تا ایامی که در تهران دانشجوی سینما بود در فرصت های خالی و فراغت، به کار می پرداخت. برای پول تو جیبی و کمک به خانواده از دست فروشی در بازار رضا و اطراف حرم تا سنگ کاری روی نمای ساختمان، کاشی کاری ؛ فیروزه تراشی؛ تراش کاری و …
در سیزده سالگی در یک بعدازظهر تابستان در حالی که در حاشیه بازار رضا مشغول فروش ری یو ری یو (نوعی سازدهنی) بود، یک مرد به همراه چند نفر دیگر از او یک سازدهنی خرید.
بعد از دور شدن آن جوان و همراهانش، به نظر “جواد” آن مرد آشنا آمد. یک هفته قبل از این ماجرا، “جواد” با پسرعمه اش در سینما فردوسی آن زمان فیلم “قیصر” را دیده بود. آن مرد شبیه آرتیست فیلم “قیصر” بود. جواد خودش را به او رساند، درست تشخیص داده بود. او همان “قیصر” روی پرده ی سینما فردوسی بود. نزد او رفت تا پول سازدهنی را به او برگرداند. اما “قیصر” با خنده ای قبول نکرد.
زمان انقلاب، محله بازار سرشور، یکی از کانون های فعالیتی ضد رژیم شاه بود. یکی از کارهای “جواد” در زمان انقلاب، توزیع اعلامیه ها و بیانیه های امام که از منزل آیت ا… قمی و شیرازی، هدایت می شد؛ بود.
بعد از انقلاب و دهه ی شصت، در هنرستان صنعتی شهید بهشتی در رشته مکانیک عمومی تحصیل کرد و در این ایام تا مقطع اخذ دیپلم، دوبار تصمیم گرفت ترک تحصیل کند که مادرش مانع شد. هم چنین دوبار تصمیم به رفتن به جبهه جنگ گرفت که یک بار موفق شد و به عنوان جوشکار، به سوسنگرد اعزام شد و بار دوم، دایی اش زمان حرکت قطار به سمت اهواز؛ او را از ایستگاه قطار به خانه آورد. اما چند سال بعد از طرف حوزه ی هنری به عنوان نیروی فرهنگی به جبهه اعزام شد.
در تابستان ۶۴ بعد از اخذ دیپلم در تابلو اعلانات هلال احمر اطاعیه ای در خصوص آموزش بازیگری، مشاهده کرد.
زمانی که به محل مورد نظر مراجعه کرد، به او گفتند: کلاس های بازیگری تشکیل نمی شود اما کلاس آموزش تئاتر دایر است که در کلاس تئاتر، بازیگری هم تدریس می شد.
اولین مدرسان او در رشته ی تئاتر، رضا صابری؛ نمایش نامه نویس، داریوش ارجمند؛ بازیگری و تاریخ تئاتر؛ کمال الدین غراب و جواد با خواندن آثار نمایش نامه نویسانی چون اکبر رادی، غلامحسین ساعدی و بهرام بیضایی؛ حظ بیشتری می برد .
بعد از اتمام دوره ی آموزشی، توسط یکی از هم دوره ای هایش به حوزه ی هنری معرفی شد و در آن جا ضمن آشنایی با افرادی چون سعید و حمید سهیلی؛ جواد اردکانی و داوود کیانیان وارد کار عملی شد که حاصل آن اجرای تئاتر در مساجد به عنوان نویسنده و کارگردان بود. بازیگری در چند نمایش از جمله نمایش “آینه در خاک” سعید سهیلی و نمایشی از جواد اردکانی. سپس در همین ایام در آزمون ورودی انجمن سینمای جوانان مشهد شرکت کرد، اما پذیرفته نشد. در کنار تئاتر با مطالعه و فیلم دیدن سینما را پی گیری می کرد و یکی از خوانندگان جدی ماهنامه ی سینمایی که تنها مجله ی سینمایی آن زمان بود، گردید.
در سال ۶۶؛ در حالی که کارمند ماشین آلات جهاد سازندگی خراسان بود، در پنجمین دوره مرکز آموزش فیلم سازی شرکت کرد و در آزمون ورودی نفر اول خراسان گردید. از جهاد سازندگی به تهران رفت جهت تحصیل سینما و اولین مدرسان سینمایی او بهروز افخمی، سیف الله داد؛ مسعود جعفری جوزانی؛ محمد داوودی؛ بودند.
بعد از فارغ التحصیل شدن به مشهد آمد و بلافاصله مسوول خانه ی فیلم مشهد شد و فعالیت خانه ی فیلم در زمینه نمایش آثار برتر سینمای ایران با حفظ سمت سرپرست انجمن سینمای جوانان مشهد را ادامه داد.
زمانی که مسوول خانه ی فیلم مشهد بود، کارگردانانی چون ابراهیم حاتمی کیا؛ بهروز افخمی، رخشان بنی اعتماد، عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، کیومرث پوراحمد، را با فیلم هایشان به مشهد دعوت کرد.
و طی چند سال ورود ۱۴۰ فیلم برتر ایرانی و خارجی را برای اعضای خانه ی فیلم که عمدتا دانشجو و از اقشار فرهنگی و هنری شهر مشهد بودند فراهم آورد.
در سال ۷۶ از کارهای اجرایی به طور کل استعفا داد و وارد عرصه ی تولید گردید.
اولین کار حرفه ای اش فیلم “مردی شبیه باران” به ساخته ی سعید سهیلی؛ به عنوان برنامه ریز و دستیار کارگردان مشغول به کار شد.
و بعد از آن فیلم، به تهران عزیمت کرد و چهارسال در تهران به کار تولید فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی به عنوان برنامه ریز و دستیار کارگردان فعالیت نمود و در فرصت هایی که پیش می آمد، فیلم کوتاهی می ساخت.
در سال ۸۰ به مشهد بازگشت و مسوول مجتمع فرهنگی و هنری امام رضا(ع) وابسته به آستان قدس رضوی شد. اما بعد از یکسال بازهم نتوانست روحیه اش را با کارهای اجرایی و اداری وفق دهد و استعفا داد.
با ساخت فیلم داماد برای مرکز سیمای خراسان مجددا به عرصه ی تولید فیلم بازگشت که تا زمان حاضر فعالیتش ادامه دارد.
فعالیتهای فیلمسازی
حاجت
ماهی
رخصت
بابا پشت گلی
دریا، دریا ستاره
آقا نور
یاران آسمانی
مردها نمی گریند!
داماد
مکرمه
زائران نوجوان
نامه رسان
گلهای امید
قصههای قندک
* فعالیت های سینمایی
برنامه ریز و دستیار کارگردان
مردی شبیه باران
حمله دار
سفر سرخ
سفر به فردا
صبح روزی که متولد شدم
پشت پرده مهر
روایت انقلاب
صفورا
عشق و خاکستر
مدرس ؛ رشته ی تدوین کارگردانی فیلم نامه
فرهنگسرای شفق و دکتر حسابی (تهران)
انجمن سینمای جوانان مشهد
هنرستان سوره مشهد
هشت میلمتری
۱۶میلمتری
۱۶ میلمتری
ویدئو
ویدئو
ویدئو
ویدئو
ویدئو
ویدئو
ویدئو
ویدئو
ویدئو
ویدئو
ویدئو
سینمایی۷۶
سینمایی ۷۷
سینمایی ۷۸
سینمایی ۷۹
ویدئو۸۲
سینمایی ۸۳
سریال ۷۷
سریال ۸۱
سریال ۸۲
داستانی ۶۶
داستانی ۶۷
مستند ۶۸
داستانی ۷۲
داستانی ۷۶
مستند ۷۶
مستند۷۸
داستانی ۷۹
داستانی ۸۰
داستانی ۸۲
ترکیبی ۸۲
داستانی ۸۳
ترکیبی ۸۳
سریال داستانی ۲۶ قسمت/۸۴
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.