به یاد جلال آل احمد
جلال آل احمد
جلالآلاحمد در جوانی
جلالآلاحمد در جوانی
زادروز ۱۱ آذر، ۱۳۰۲
تهران (اصالتاً طالقانی)
درگذشت ۱۸ شهریور ۱۳۴۸
اَسالِم، گیلان
آرامگاه شهر ری،مسجد فیروزآبادی در شهر ری
ملیت ایرانی پرچم ایران
پیشه نویسنده، منتقد، دبیر
مکتب رئالیسم
آثار پنج داستان، نفرین زمین، ارزیابی شتابزده، سنگی بر گوری، غرب زدگی، نون والقلم، مدیر مدرسه، سرگذشت کندوها، زن زیادی، سه تار، از رنجی که میبریم، دید و بازدید، در خدمت و خیانت روشنفکران، سفر به ولایت عزراییل، مکالمات، یک چاه و دو چاله، نیما چشم جلال بود، در خدمتیم، اسرائیل، عامل امپریالیسم
همسر سیمین دانشور
فرزندان نداشته
والدین سید احمد طالقانی
امضا
امضا
جلال آلاحمد (۱۱ آذر، ۱۳۰۲، تهران (اصالتاً طالقانی) – ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، اَسالِم، گیلان) نویسنده و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود.
محتویات
۱ زندگینامه
۱.۱ سفر به اسرائیل
۲ مرگ
۳ تاثیر جلال آل احمد بر ادبیات پارسی
۴ جایزه ادبی جلال آل احمد
۵ نشانهشناسی آثار جلال آل احمد
۶ ویژگیهای نثر
۶.۱ ادبیات متعهد
۶.۲ من نویسی جلال آل احمد
۷ زن از نگاه جلال
۸ نگاه نظام جمهوری اسلامی ایران به جلال آل احمد
۹ آثار
۹٫۱ داستان و مقاله
۹٫۲ سفرنامه و مشاهدات
۹٫۳ ترجمه
۱۰ پانویس
۱۱ منابع
۱۲ پیوند به بیرون
زندگینامه
جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانوادهای مذهبی-روحانی به دنیا آمد. وی پسر عموی آیتالله طالقانی بود. [۱] دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهی درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او که همواره خواهان و جویای حقیقت بود به این سادگی تسلیم خواست پدر نشد.
دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل… و شبها درس٫ با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه. بردست «جواد»؛ یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همین جوریها دبیرستان تمام شد و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگهٔ وجودم…
در سالهای آخر دبیرستان است، که جلال با کلام کسروی و شریعت سنگلجی، آشنا میشود و همین مقدمهای میشود برای پیوستن وی به حزب توده. در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران میشود و در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل میپردازد. در ۱۳۲۳ به حزب توده پیوست و سه سال بعد در انشعابی جنجالی از آن کناره گرفت. نخستین مجموعهٔ داستان خود به نام «دید و بازدید» را در همین دوران منتشر کرده بود. او که تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت، به جز نوشتن داستان به نگارش مقالات اجتماعی، پژوهشهای مردم شناسی، سفرنامهها و ترجمههای متعددی نیز پرداخت. شاید مهمترین ویژگی ادبی آل احمد نثر او بود. نثری فشرده و موجز و در عین حال عصبی و پرخاشگر، که نمونههای خوب آن را در سفرنامههای او مثل «خسی در میقات» و یا داستان-زندگینامهٔ «سنگی بر گوری» میتوان دید.
در سال ۱۳۲۶ دومین کتاب خود به نام «از رنجی که میبریم» را چاپ میکند که حاوی قصههای شکست مبارزاتش در حزب توده است. کناره گیری وی از حزب توده هم در همین سال اتفاق میافتد. پس از این خروج است که برای مدتی به قول خودش ناچار به سکوت میشود که البته سکوت وی به معنای نپرداختن به سیاست و بیشتر قلمزدن است.
آلاحمد در ۱۳۲۷ در اتوبوس تهران به شیراز با سیمین دانشور، که او نیز دانشجوی دانشکدهٔ ادبیات داستاننویس و مترجم بود، آشنا شد و در ۱۳۲۹ با وی ازدواج کرد.
… و زنم سیمین دانشور که میشناسید؛ اهل کتاب و قلم و دانشیار رشتهی زیباییشناسی و صاحب تألیفها و ترجمههای فراوان، و در حقیقت نوعی یار و یاور قلم. که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم در آمده بود. (و مگردر نیامده؟) از ۱۳۲۹ به اینور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد…
پدر آلاحمد با ازدواج او با دانشور مخالف بود و در روز عقد به قم رفت و سالها به خانه آنها پا نگذاشت.
با قضیهٔ ملی شدن نفت و ظهور جبههٔ ملی و دکتر مصدق است که جلال دوباره به سیاست روی میآورد. وی عضو کمیته و گردانندهٔ تبلیغات «نیروی سوم» –که یکی از ارکان جبههٔ ملی بود– میشود. وی در ۹ اسفند ۱۳۳۱، با عدهٔ دیگری از «نیروی سومیها» بعد از اطلاع از محاصرهٔ منزل دکتر مصدق فوراً به آنجا میرود و در مقابل منزل دکتر مصدق به دفاع از او سخنرانی میکند؛ اشرار قصد جان او را میکنند و او زخمی میشود. در اردیبهشت ۱۳۳۲ به علت اختلاف با رهبران نیروی سومیها از آنها هم کناره میگیرد. دو کار ترجمهٔ وی، «بازگشت از شوروی» ژید و «دستهای آلوده» سارتر، مربوط به همین سالها است.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، که ضربهٔ سنگینی بر پیکر آزادیخواهان و مبارزین با استبداد بود، آل احمد نیز دچار افسردگی شدیدی گردید. در این سالها وی کتاب خود را تحت عنوان «سرگذشت کندوها» به چاپ میرساند.
جلال به یک دورهٔ سکوت میرود و او به دور از تمام هیاهوهای سیاسی سعی به از نو شناختن خود میکند. «… فرصتی بود برای به جد در خویشتن نگریستن و به جستجوی علت آن شکستها به پیرامون خویش دقیق شدن. و سفر به دور مملکت. و حاصلش اورازان، تاتنشینهای بلوک زهرا و جزیرهٔ خارک…» که البته «مدیر مدرسه» هم مربوط به همین سالها است. وی در سال ۱۳۴۲ به اتفاق علیاکبر کنیپور برای سفر حج به مکه رفت. پیش از این سفر در ملاقاتی که با سید روحالله خمینی داشت با وی آشنا شده بود[۲] و کتاب غرب زدگی مورد توجه او قرار گرفته بود.
سفر به اسرائیل
جلال آل احمد از علاقهمندان به ایده کیبوتص بود. وی مقالاتی را دربارهٔ «سوسیالیزم دهقانی اسرائیل» برای ایرانیان نوشت و همچنین در سفری به اسرائیل در سال ۱۳۴۱ با این پدیده از نزدیک آشنا شد.[۳] این سفر معترضان فراوانی داشت که از آن جمله میتوان به سید علی خامنهای رهبر کنونی ایران اشاره کرد که پیش از آن هم آثار آل احمد را خوانده بود اما به گفته خودش «بیشتر به برکت مقاله ولایت اسرائیل» با او آشنا میشود و در تماسی تلفنی با آل احمد، «مریدانه» به وی اعتراض میکند.[۴]
مرگ
وی در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در سن چهل و شش سالگی در اسالم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابه هنگام آلاحمد، جنازهٔ وی به سرعت تشییع و دفن شد. که باعث ایجاد باوری دربارهٔ سر به نیست شدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور این شایعات را تکذیب کردهاست [۵] ولی شمس آل احمد قویاً معتقد است که ساواک او را به قتل رساندهاست و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان کردهاست.
سیمین دانشور در کتاب “غروب جلال”[۶] برملا میکند که علت مرگ جلال زیادهروی در مصرف مشروبات الکلی -که از آن به نام نوشابه قزوینکا (نام ودکایی ساخت ایران در آنزمان) نام میبرد- بودهاست و علت مرگ را هم آمبولی در اثر افراط در مصرف مشروب قزوینکا و سیگار اشنو ذکر میکند و شایعات مربوط به دستداشتن ساواک در مرگ جلال را صریحاً رد میکند.
جلال آل احمد در وصیت نامه خود آورده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند؛ ولی از آن جا که وصیت وی برابر شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها مقبرهای در شأن او ایجاد شود و این کار هیچ گاه صورت نگرفت.
خانه سیمین دانشور و جلال آلاحمد در «کوچه سماوات، بنبست ارض»، در شمال شهر تهران واقع شدهاست.[۷]
تاثیر جلال آل احمد بر ادبیات پارسی
۱- جلال آل احمد از سالهای ۱۳۲۶ به معرفی آثار و نویسندگان بزرگ معاصر غربی پرداخت. از جمله این که برای اول بار با ترجمه رمان بیگانه از آلبر کامو او را به جامعه ادبی معرفی کرد. و یا اینکه چند سال بعد با ترجمههایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو، داستایوسکی نقش بسیار موثری در پیش برد ادبیات معاصر ایفا کرد.
۲- معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن
۳- حمایت از شاعرانی چون احمد شاملو و نصرت رحمانی و حمایت از جوانان دیگر
۴- نثر جلال آل احمد باعث یک جهش بیسابقه در نثر فارسی شد جهشی به سوی فضای هیجان عصبانیت و…
۵- تاثیر پذیرفتن و تقلید دیگران از آثارش (به خصوص نویسندگان، روشنفکران و دانشجویان) باعث گسترش هر چه بیشنر نوع نگارش ادبی آل احمد شد به گونهای که او به الگویی در میان طیف ادبی و مردمی تبدیل شد.
۶- ایجاد تشکلهای ادبی و انتشار مقالات گوناگون از دیگر خدمات جلال به ادبیات معاصر است. در حقیقت در نیمههای دهه ۱۳۴۰ جلال نقش «پدر خوانده» ادبیات ایران را ایفا میکرد.
۷- جلال آل احمد ادامه دهندهٔ راهی بود که محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت در سادهنویسی و استفاده از زبان و لحن عموم مردم در محاورات، آغار کرده بودند. در واقع این نوع نوشتن و استفاده از زبان محاورهای به وسیلهی جلال به اوج میرسد و گسترش مییابد.
جایزه ادبی جلال آل احمد
در سال ۱۳۸۷ نخستین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد برگزار شد. در دوره نخست این جایزه هیچ اثری بهعنوان برگزیده معرفی نشد.[۸] این جایزه با ۱۱۰ سکه تمام بهار آزادی برای برگزیدگان، احتمالا گرانترین جایزه ادبی ایران محسوب میشود.[۹]
نشانهشناسی آثار جلال آل احمد
دومین نشست «نشانهشناسی بررسی آثار ادبیات داستانی نسل اول در ۲۹ آذرماه سال ۱۳۹۱ به بررسی آثار جلال آل احمد اختصاص داشت که برای اولین بار به بررسی داستانهای آل احمد در یک نشست با رویکردی نشانه شناختی و آکادمیک از جنبههای مختلف پرداخته شد. دبیر علمی نشست، لیلا صادقی و سخنرانان آن دکتر حمیدرضا شعیری، دکتر مرضیه اطهاری، دکتر فرزانه کریمیان و دکتر علی عباسی بودند.[۱۰]
ویژگیهای نثر
به طور کلی نثر جلال آل احمد تلگرافی، شلاقی، عصبی، پرخاشگر، حساس، دقیق، تیزبین، صریح، صمیمی، منزه طلب، حادثه آفرین، فشرده، کوتاه، بریده، و در عین حال بلیغ است. نثر وی به طور خاص در مقالات، سنگین گزارشی و روزنامهنگارانه است. جلال آل احمد دارای نثری برونگرا است یعنی نثرش بر خلاف نثر صادق هدایت در خدمت تحلیل ذهن و باطن شخصیتها نیست. جلال آل احمد با استفاده از دو عامل نثر کهن فارسی و نثر نویسندگان پیشرو فرانسوی به نثر خاص خود دست یافته است. آل احمد کوشیده تا در نثر خود تا آنجا که امکان داشته فعل، حروف اضافه، مضافالیهها، دنباله ضربالمثلها و خلاصه هر آنچه که ممکن بوده است را حذف کند. حذف بسیاری از بخشهای جمله باعث شده نثر آل احمد ضربآهنگی تند و شتابزده بیابد. آل احمد در شکستن برخی از سنتهای ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم نظیر داشت و این ویژگی در نامههای او به اوج میرسد. از ویژگیهای دیگر نثر جلال آل احمد میتوان به نیمه رها کردن بسیاری از جملات، تعبیرات و اندیشهها و استفاده از علامت «…» به جای آنها اشاره کرد، که این امر در راستای ایجاز نوشتهها و ضربآهنگ سریع آنهاست.
ادبیات متعهد
جلال در دورهٔ ادبیات متعهد زندگی میکرده و هنر نویسندگی اش، هنری متعهد بوده و این موضوع در کتابهایش آشکار است. مهمترین ویژگی هنر متهعد تلقی ابزار، وسیله و رسانه بودن هنر است، یعنی آن چه اهمیت دارد پیامی است که از طریق این رسانه منتقل میشود. تلقی ابزاری از هنر دارای نتایج چندی است: الف) در این تلقی آن چه ملاک اصلی ارزیابی و نقد اثر هنری میشود پیام و محتوایی است که از طریق اثر منتقل میشود به عبارتی نقد موضوعی از سایر نقدها اهمیت بیشتری مییابد. ب) دومین نتیجه تفکیکی است که بین فرم و محتوای اثر هنری صورت میگیرد چرا که هسته و اساس هر اثر هنری درون مایهٔ آن است و همواره برای تفکیک فرم از محتوا باید مراقب بود که انتقال درون مایه توسط مزاحمتهای فرمی و گسترش بی رویه آن مخدوش نگردد. (جلال آل احمد در ارزیابی شتابزده فرم و تکنیک یک اثر را کم اهمیت میداند و علت استفاده از یک تکنیک متداول داستانی را نبودن فصای باز و عدم امکان صریح گفتن حرفهایش میداند.) ج) گرایش و تمایل به کلی گویی، به این معنا که هنر متعهد میکوشد تا انتقال دهنده پیام و مضمونی کلی و عمومی باشد پیامی که از قید تعلق به یک فرد و موقعیت زمان و مکان خاص رها است و سخنی عام و جهانی دارد. (جلال آل احمد در ارزیابی شتابزده شیوه برخورد ادبیات را با مسایل جهان مانند فلسفه میداند، یعنی همچون فلسفه رسیدن به کلیات و صدور احکام کلی. لذا میتوان گفت جلال آل احمد به کلی گویی علاقهمند بوده. به طور مثال روستایی که در نفرین زمین دربارهٔ آن بحث میشود نمونهایست کلی بر یک روستای ایرانی.)
من نویسی جلال آل احمد
یکی از ویژگیهای مشترک نوشتههای جلال آل احمد (عموماً) و داستانهایش (خصوصاً) را میتوان من نویسی او دانست. در اینجا من نویسی را میتوان در سه معتای مختلف تعبیر کرد: الف) ابتداییترین و سطحیترین تعبیر از من نویسی این است که نویسندهای در داستانهای خود به ذکر حوادث و وقایعی بپردازد که پیش از این خود به صورت مستقیم با آنها روبرو بوده است و از نزدیک آنها را لمس کرده است. شاید بتوان این تعبیر از من نویسی را تقریباً معادل ادبیات تجربی دانست. (چیزی که بارها جلال آل احمد به علاقهٔ خود به آن اشاره کرده است.) ب) دومین تعبیر از من نویسی آن است که نویسنده به عنوان فردی صاحب اندیشه در داستان خود حضور دارد و در لابهلای آن به بیان نظرات، افکار و احساسات خود میپردازد، در واقع در اینجا با حضور فکری و روحی نویسنده سروکار داریم. در اکثر کارهای جلال آل احمد یکی از شخصیتها -که از قضا در بیشتر موارد منِ راوی نیز هست- در واقع خود اوست که به بیان نظراتش میپردازد. این حضور البته در داستانهای اولیه بیشتر شبیه به دوربین عمل میکند تا فردی که مستقیماً نظراتش را بیان کند، اما در داستانهای پایانی حضور آل احمد در مقام یکی از شخصیتهای داستانهایش بسیار پررنگتر میشود. ج) سومین تعبیر از من نویسی را میتوان صورت افراطی تعبیر دوم دانست، به این معنا که اگر نویسنده علاوه بر آن که در داستان حضوری فکری دارد، مجال سخن گفتن و اظهار نظر سایر شخصیتها را بگیرد. من نویسی در این تعبیر میتواند مصادیق مختلفی داشته باشد. یکی آن که تمام شخصیتهای داستان تودهای هم شکل و هم صدا باشند و همگی با لحنی واحد سخن بگویند و یا یکسان احساس کنند و بیندیشند. دیگر آن که نویسنده در پرداخت شخصیتهای مخالف خود بیدقتی کند و آنها را به جای انسانهای خاص و منحصر به فرد، تیپهای کلیشهای ترسیم نماید که پیشاپیش سستی کلام و احساس آنها و حقانیت نویسنده قابل پیش بینی باشد، و یا آن که آنان چنان در گفتار و کردار خود متناقض نمایانده شوند که امکان هر نوع تفکری از جانب خواننده در مورد آنان سلب شود. این تعبیر از من نویسی را میتوان در واقع همان تکصدایی بودن متن نامید.
تمبر یادبود
تمبر یادبود
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.