ابوالفضل عطار: سینما بدون روح موسیقی سینما نیست
گفتوگو با "ابوالفضل عطار" فیلمساز مشهدی
۱٫ مایلیم معرفی اجمالی شما را از زبان خودتان بشنویم.
متولد مهرماه ۱۳۴۷ در مشهد
شروع کار هنری با تئاتر در سال ۱۳۵۹
آغاز فعالیت فیلمسازی در انجمن سینمای جوانان مشهد از سال ۱۳۶۲ ساخت فیلمهای کوتاه ۸، ۱۶ و ۳۵ م.م- تدریس فیلمسازی
۲٫ چه رابطهای بین صنعت، هنر و تجارت سینما قائل هستید؟
اساسا سینما بهعنوان هنر با دیگر هنرها تفاوتهای خاصی دارد و در حوزهی صنعت و تجارت نیز اینگونه است. شما اگر فیلمی شاهکار هم بسازید اما روابط تجاری و پشت پردهی پخش فیلم را نشناسید عملا با شکست مواجه میشوید. صنعت در سینما بهعنوان فراهم آورندهی ابزار تولید و پخش است که روزبهروز رشد میکند و به بخش تولید و خلاقیت سینماگر یاری میرساند.
سینماداران و پخشکنندهها بخش عظیمی از تجارت سینما را تشکیل میدهند که در معرفی آثار و موفقیتهای آنان مؤثرند. پس رابطهی بین این سه، یک رابطهی ارگانیک و جدانشدنی است و هریک بر دیگری تأثیرگذار است.
۳٫ تأثیرات متقابل هنرها را چگونه ارزیابی میکنید و تأثیر متقابل هنرهای دیداری مثل نقاشی، سینما و … و هنرهای شنیداری مثل موسیقی چیست؟
هنر در طول تاریخ براساس نیازهای درونی بشر شکل گرفت. انسان اولیه برای غلبه بر تنهایی بر دیوار غارها نقاشی کرد. برای کسب انرژی گرد آتش رقصید و آواز خواند. سپس تمدنها بهمرور شکل گرفتند و معماری نیاز بعدی انسان شد و نیز برای پرکردن خلاء در فضاهای معماریاش مجسمهسازی کرد. بعدها داستانها شکل گرفت و روان انسان نیازمند بازی و نمایش شد از این رو، تئاتر شکل گرفت. با رشد صنعت و فرهنگ بشری، از دل هنرها سینما بهوجود آمد که در ابتدا اینگونه نبود.
نقاشی، معماری و مجسمهسازی فاقد امکان جاری شدن در زمان هستند اما تئاتر، سینما، موسیقی و رقص در زمان جاری هستند. هرکدام از هنرها تأثیر بزرگی بر سینما نهادند اصولا سینما بدون روح موسیقی سینما نیست وجود ریتم و تمپو بر فیلمنامه، کارگردانی و تدوین تأثیر دارد. شاید یک فیلم موسیقی نداشته باشد اما قواعد و روح موسیقی بر فیلم حاکم باشد. نقاشی با خطوط، رنگ، ترکیببندی و حس خاصی که دارد بر تمامی تصاویر تأثیر دارند. هیچ فیلمی نمیتواند بدون قواعد نقاشی فیلم باشد. هنرپیشهها با حرکات موزون خود نوعی رقص را بر صحنه تصویر میکنند.
پس رقص بر سینما تأثیر دارد. یک فیلم را عوامل گوناگون میسازند. شش هنر هرکدام به نوبهی خود بر سینما تأثیر ویژهی خود را دارند که هرکدام بحثهای فنی و هنری خود را میطلبد که اینجا فرصت و جایگاه بیانش نیست.
۴٫ آیا معتقد به تأثیرات متقابل شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فلسفی و هنری هستید؟
بله، هر زمانهای روح حاکم بر خودش را دارد. شرایط رقتبار پس از جنگ دوم در ایتالیا باعث خلق آثاری چون دزد دوچرخه و آلمان سال صفر میشود. شکست امپراتوری ژاپن در همین جنگ باعث بحرانهای اقتصادی، اجتماعی شد. اکیرا کوروساوا در جوانی دوبار خودکشی کرد. فیلمهایی چون دودسکادن، پایین و بالا (بهشت و جهنم)، سگ ولگرد، محصول همین دوران هستند.
همین کوروساوا که در جوانی مرگ را میجوید در آخر عمر فیلم Madadayo (هنوز نه!) را میسازد که زندگی استاد پیری است که به مرگ میگوید: هنوز نه! و به زندگی امید دارد و این حال و هوا محصول پیروزی ژاپن در عرصهی اقتصاد جهانی است که حالا توانسته در خود امریکا کمپانیهای معروف را خریداری کند و یکی از اربابان اقتصادی جهان باشد.
از سویی دیگر اورسون ولز جوان را داریم که در ۲۲ سالگی پیش از فیلمساز شدن با نمایش معروف رادیویی جنگ دنیاها امریکا را بههم ریخت و چنان فاجعهای آفرید که برایش دادگاه تشکیل دادند. او ملت امریکا را نگران حملهی غیرزمینیها کرد.
در امریکای دههی ۵۰ و ۶۰ یک سناتور فرصتطلب بهنام مک کارتی جریان ضد کمونیستی راه انداخت و طرفداران کمونیست را خطرناک جلوه داد و این شد که مک کارتیسم شکل گرفت در هالیوود نویسندگان، کارگردانان، بازیگران و عوامل گوناگونی حذف شدند.
در همین حال فیلمساز مهاجر ترک، الیاکازان که در عرصهی سینما با آثاری چون در بارانداز و اتوبوسی بهنام هوس شهرت دارد حاضر شد برای تثبیت موقعیت خود در امریکا آدمفروشی کند. بسیاری از نویسندگان مجبور شدند با نام دیگران بنویسند. چاپلین از قربانیان جریان سیاسی مک کارتیسم شد و امریکا را بهسوی سوئیس ترک کرد. همین جریان مک کارتیسم نوابغ زیادی را خانهنشین کرد و ضربهی سختی به سینمای امریکا زد. در شوروی پس از انقلاب اکتبر هنر سیاسی تحتتأثیر مارکسیسم و لنینیسم شکل گرفت. مونتاژ دیالکتیک توسط آیزنشتاین تحتتأثیر همین جریان به یک سبک هنری مبدل شد. تز، آنتیتز و سنتز در همین نوع مونتاژ تبلور مییابد.
نتیجهی نهایی که میتوان گرفت این است که فلسفههای سیاسی، جریانهای اجتماعی، بحرانهای اقتصادی همه و همه بر سینما و سبک و محتوای آن تأثیر میگذارد. و البته باز خود سینما بر تمامی این موضوعات تأثیرگذاشته و این تأثیر متقابل است.
۵٫ جشنوارههای سینمایی و تلویزیونی چه نقشی در پیشبرد کمی و کیفی فیلمها و برنامهها دارد؟
جشنوارهها با پول دولتها و اسپانسرهایش شکل میگیرند. طبعا هرکس پول میدهد نقطهنظرات خود را اعمال میکند. امروز در ایران و جهان این جشنوارههای ریز و درشت مثل قارچ سبز شدهاند. اما هر جشنواره صحنهی پیکاری است که سینماگران میتوانند کار خود را بهنمایش بگذارند و کارشان را با دیگران محک زنند.
اما باید در پاسخ دقیقتر به سؤال شما دقیقا جشنوارهی خاصی را نام برد و روی آن بحث و بررسی کرد. گاه برنده شدن در بعضی جشنوارهها ممکن است باعث سقوط یک فیلمساز شود اما یک فیلمساز آگاه، کار خودش را میکند و پیش از تأثیرگرفتن از جشنوارهها بر جشنوارهها تأثیر میگذارد.
۶٫ اشتراک و افتراق سینما و تلویزیون چیست؟
سؤالات شما هرکدام جای یک سمینار و بحث و گفتوگوی مفصل است. تلویزیون در این دهه با تلویزیون در ۵۰ سال پیش متفاوت است. چون ما در کنار تلویزیون ماهواره و تلویزیونهای اینترنتی را نیز داریم. حالا شبکههای داخلی و ماهوارهای علاوه بر برنامههای خود، فیلمهای سینمایی نمایش میدهند و اساسا مترو معیارهای کلاسیک بههم ریخته. این دو یعنی سینما و تلویزیون به حریم هم وارد شدهاند. اما به هر رو هرکدام ویژگیهایی دارند.
در تلویزیون، شما بهعنوان تماشاگر انتخاب شدهاید در سینما، شما فیلم را انتخاب میکنید و حتی سالن سینما را انتخاب میکنید. در تلویزیون، زمان تقریبا باز و گسترده است در سینما زمان محدود به ۹۰ تا ۱۵۰ دقیقه است. ریتم تلویزیون کند و ریتم سینما معمولا تند است. سالن سینما تاریک است و بدون تاریکی، سینما معنا پیدا نمیکند همین تاریکی و پرده عریض تأثیر روانی خودش را دارد که تلویزیون اساسا این تأثیر را ندارد.
۷٫ آیا این استدلال را میپسندید که «چون برنامههای تلویزیون با عامهی مردم سروکار دارد، باید عامیانه ساخته شود؟»
خیر- آیا اگر عوام و مردمی که رانندگی یا خلبانی بلد نیستند سوار اتوبوس یا هواپیما شدند باید راننده یا خلبان هم عامیانه یا ناشیانه براند؟
تلویزیون باید با نگاه رشد فکری تودههای مردم و همینطور خواص، برنامهسازی کند اما در نهایت تلویزیون نمیتواند دانشکده باشد. تلویزیون برای مردم تفریح است بهخصوص در ایران که مردم ابزار و امکان دیگر تفریحات را ندارند.
۸٫ صدا و تصویر چه جایگاهی در هنر سینما دارند؟
در ابتدا تصویر بود تصویر خود سینما بود و اگر تصویر نباشد سینما هم نخواهد بود اما اگر صدا نباشد سینما باز هم خواهد بود. منتهی بهدلیل رشد فنون و علوم ما صدا را هم داریم چون صدا جزیی از زندگی ماست و روابط ما را در زندگی تداوم میدهد. صدا اکنون اهمیت یافته چنانکه فیلمسازان برجسته، بازیگرانشان را براساس صدا انتخاب میکنند. صدا صرفا سرو صدا و افکت نیست بلکه فراتر از اینهاست. با این همه جایگاه صدا کمتر از تصویر نیست. فیلمسازی مثل کیارستمی که معتقد است برای ضبط صدا به سر صحنه میرود.
۹٫ تحصیل در زمینههای هنری چه مقدار میتواند مفید باشد؟
اساسا تحصیل در قرن ۲۱ یک ضرورت انکارناپذیر است. و هرکس به میزان قابلیت و نیازش میتواند از حضور در مراکز آموزشی بهرهمند شود. استاد نقش مهمی در شکلگیری شاگرد دارد. تحصیل خمیرمایه و استعداد آدمی را شکل و قوام میبخشد.
۱۰٫ نظر شما راجع به «شبکه آموزش مجازی سینما» “آگاه فیلم” که برای اولینبار در کشور اقدام به آموزش عکاسی و فیلمسازی از طریق اینترنت نموده است، چیست؟
طبعا کار پردردسری است. یک شجاعت و دوراندیشی و گذشت لازم بود که مجید سیف العلمایی آنرا داشت و خرج این جریان کرد.
البته فکر میکنم سالها باید کوشش کرد تا این امکان به بار بنشیند بهعلاوه فاصلههای مکانی دور، گسترش یافتن شهرها، افزایش جمعیت، هزینههای آمد و شد، در دسترس نبودن اساتید برجسته همه و همه دلایلی موجه برای شکلگیری چنین امکانی بود.
مشهد همواره پیشتاز عرصههای فرهنگی بوده است اینبار هم مجید سیف این افتخار را نصیب مشهدیها کرد. امیدوارم که در این کار سربلند و باافتخار پیش بروید.
- تاریخ ارسال: ۸۵/۰۹/۰۷
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.