هفتاد و چهارمین سال تولد “صمد بهرنگی”
صمد بهرنگی
زاد روز ۲ تیر ۱۳۱۸ خیاو
در گذشت ۹ شهریور ۱۳۴۷ رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک
پیشه: داستاننویس، محقق، مترجم، و شاعر
صمد بهرنگی
گفتاورد
«مرگ خیلی آسان میتواند به سراغ من بیاید، اما من تا میتوانم زندگی میکنم، نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبهرو شوم که میشوم، مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من، چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد…»
صمد بهرنگی (۲ تیر ۱۳۱۸ – ۹ شهریور ۱۳۴۷)، معروف به بهرنگ، داستاننویس، محقق، مترجم، و شاعر چپ ایرانی بود. معروفترین اثر او داستان ماهی سیاه کوچولو است.
صمد بهرنگی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتویات [نهفتن]
۱ زندگی
۲ مرگ
۲٫۱ کتابهای منتشر شده در این زمینه
۳ آثار
۳٫۱ قصهها
۳٫۲ کتاب و مقاله
۳٫۳ ترجمهها
۴ آثار درباره او
۵ پانویس
۶ منابع
۷ جستارهای وابسته
۸ پیوند به بیرون
زندگی [ویرایش]
صمد بهرنگ
صمد در ۱۳۱۸ در محلهٔ چرنداب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش زهتاب بود. پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت که در خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغ التحصیل شد. از مهر همان سال آموزگار شد و تا پایان عمر در آذرشهر، ممقان، قاضی جهان، گوگان، و آخی جهان در استان آذربایجان شرقی ایران که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامهی تحصیل در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامهٔ پایان تحصیلات ادامه داد.
بهرنگی در ۱۳۳۹ اولین داستان منتشر شده اش به نام عادت را نوشت. که با تلخون در ۱۳۴۰، بینام در ۱۳۴۲، و داستانهای دیگر ادامه یافت. او ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمهی شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شده است. وی در کتاب کندوکاو در مسائل تربیتی ایران کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را بخش بزرگی از اشتراک زبان های ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانستهاست. و به همین دلیل خواستار عدم حذف آنان با بهانه های باستان گرایی و تاکید بیشتر بر این لغات در هنگام آموزش فارسی به کودکان آذربایجانی شده بود.
مرگ [ویرایش]
صمد بهرنگی
بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷ (در سن ۲۹ سالگی) در رود ارس و در ساحل روستای شامکوانیک یا کاوانی غرق شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه شتربان در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. پیکرش در گورستان امامیه تبریز دفن شده است.
دو نظریه درباره مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانه ها و هم به شکل شایعه بحثهایی وجود داشته است مبنی بر کشته شدن او به دستورِ و به دستِ عوامل حکومت پهلوی. اما نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شدهاست.
تنها کسی که معلوم شده است در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بوده است شخصی به نام حمزه فراهتی است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفته است فراهتی را دو ماه بعد در خانه بهروز دولت آبادی دیده است، از قول او گفته است [۱]: «من این طرف بودم و صمد آن طرفتر. یک دفعه دیدم کمک میخواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.»
سیروس طاهباز دراینباره مینویسد [۲]: «بهرنگی […] خواسته بود تنی به آب بزند و چون شنا بلد نبود، غرق شده بود(شخصی بنام مرحوم حسین حسین زاده از اهالی روستای کلاله که شاهد موضوع بوده این نظر را تایید میکردند). جلال آلاحمد مرگ بهرنگی را مشکوک تلقی کرد […] اما حرف بهروز دولتآبادی برایم حجّت بود که مرگ او را طبیعی گفت و در اثر شنا بلدنبودن.» اسد بهرنگی شنا بلد نبودن صمد را تأیید میکند [۳] ولی دربارهٔ نظر طاهباز و دیگران میگوید [۴] «همه از دهان بهروز دولت آبادی حرف زدهاند نه این که واقعاً تحقیقی صورت گرفته باشد […] تا به حال برخوردی تحقیقی درباره مرگ صمد نشده است.»
تلخون
طرفداران به قتل رسیدن صمد ادعا می کنند که در ماه شهریور رود ارس کم آب است و در نتیجه احتمال غرق شدن سهوی وی را کم می دانند. اسد بهرنگی کم آب بودن محل غرق شدن صمد را تأیید می کند و در این باره میگوید [۵] «البته بعضی جاها ممکن است پر آب شود. […] هیچ کس نمیآید در محلی که جریان آب تند است آبتنی یا شنا کند، چه برسد به صمد که شنا هم بلد نبود.» با این وجود تأکید میکند [۶]: «البته هیچ کس ادعا نمیکند که فراهتی مأمور ساواک بود یا مأمور کشتن صمد.»
جزئیات متناقض دیگری نیز دربارهٔ مرگ بهرنگی روایت شده است. از جمله اسد بهرنگی گفته است [۷]: «جسد […] صورت و بدنش سالم بود. […] دو سه تا جای زخم، طرف ران و ساقش بود، چیزی شبیه فرورفتگی. […] رئیس پاسگاه در صورت جلسه اش، به جای زخمها اشاره کرد. بعدها البته توی پاسگاه دیگری، این صورت جلسه عوض شد». اسد بهرنگی به همین تناقضات به شکل دیگری اشاره کرده است، از جمله این که گفته است فرج سرکوهی در جایی نوشته است که فراهتی گروهی را که به دنبال جسد صمد می گشته اند (و به گفتهٔ اسد بهرنگی شامل اسد بهرنگی، کاظم سعادتی، و دو نفر از شوهر خواهرهای بهرنگی بودهاست) همراهی میکردهاست، در حالی که چنین نبوده است.[۸]
جلال آل احمد شش ماه بعد از مرگ صمد در نامه ای به منصور اوجی شاعر شیرازی می نویسد «… اما در باب صمد. درین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان می خواست قصه بسازیم ساختیم… خب ساختیم دیگر. آن مقاله را من به همین قصد نوشتم که مثلاً تکنیک آن افسانه سازی را روشن کنم برای خودم. حیف که سر و دستش شکسته ماند و هدایت کننده نبود به آن چه مرحوم نویسنده اش می خواست بگوید…» [۹]
صمد بهرنگی
برادر صمد بهرنگی (اسد بهرنگی) در این باره می گویذ: همه می دانند که ویژه نامهٔ آرش چند ماهی پس از مرگ صمد بهرنگی منتشر شد و آن موقع هم دوستان نزدیک صمد بر مرگ او مشکوک بودند. با اطلاعاتی که از جریانات تابستان ۴۷ داشتند کشته شدن صمد را به وسیلهٔ عمله های رژیم که شاید ساواک هم مستقیماً در آن دست نداشته باشد دور از انتظار نمیدانستند.[۱۰]
اسد بهرنگی در قسمت دیگری از این کتاب میگوید: «در زمانی که ما در کنار ارس دنبال صمد می گشتیم و صمد را داد می زدیم مامورین ساواک به خانهٔ صمد آمده و همه چیز را به هم ریخته بودند. میز تحریر مخصوص او را شکسته بودند و نامه ها و یادداشتهایش را زیر و رو کرده بودند. و اهل خانه را مورد بازجویی قرار داده بودند، و چند کتاب و یادداشت هم برداشته و برده بودند و خوشبختانه کتابخانهٔ اصلی صمد را که در آن طرف حیاط بود ندیده بودند.»
حمزه فراهتی در کتاب خود اظهار میکند که «صمد بهرنگی شهید ساختگی شد» و قتل او کار ساواک نبوده است.[۱۱]
کتابهای منتشر شده در این زمینه [ویرایش]
اشرف دهقانی «رازهای مرگ صمد»
حمزه فراهتی «از آن سالها و سالهای دیگر»
اسد بهرنگی «برادرم صمد بهرنگی»
محمد هادی محمدی به همراه دکتر علی عباسی «صمد ساختار یک اسطوره»
آثار [ویرایش]
صمد بهرنگی
برخی آثار صمد بهرنگی با نام مستعار چاپ شده است. از جملهٔ نام های مستعار وی میتوان به «ص. قارانقوش»، «چنگیز مرآتی»، «صاد»، «داریوش نوابمراغی»، «بهرنگ»، «بابک بهرامی»، «ص. آدام»، و «آدی باتمیش» اشاره کرد.
قصه ها [ویرایش]
بینام – ۱۳۴۴
اولدوز و کلاغها – پاییز ۱۳۴۵
اولدوز و عروسک سخنگو – پاییز ۱۳۴۶
کچل کفتر باز – آذر ۱۳۴۶
پسرک لبو فروش – آذر ۱۳۴۶
افسانه محبت – زمستان۱۳۴۶
ماهی سیاه کوچولو – تهران، مرداد ۱۳۴۷
پیرزن و جوجه طلاییاش – ۱۳۴۷
یک هلو هزار هلو – بهار ۱۳۴۸
۲۴ ساعت در خواب و بیداری – بهار ۱۳۴۸
کوراوغلو و کچل حمزه – بهار ۱۳۴۸
تلخون و چند قصه دیگر – ۱۳۴۲
کلاغها، عروسکها و آدمها
آه !ما الاغها
افسانه های آذربایجان ترکی
کتاب و مقاله [ویرایش]
کند و کاو در مسائل تربیتی ایران – تابستان ۱۳۴۴
الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان
اهمیت ادبیات کودک
مجموعه مقاله ها – تیر ۱۳۴۸
فولکلور و شعر
افسانه های آذربایجان (ترجمه فارسی) – جلد ۱ – اردیبهشت ۱۳۴۴
افسانه های آذربایجان (ترجمه فارسی) – جلد ۲ – تهران، اردیبهشت ۱۳۴۷
تاپما جالار، قوشما جالار (مثلها و چیستانها) – بهار ۱۳۴۵
پاره پاره (مجموعه شعر از چند شاعر) – تیر ۱۳۴۲
مجموعه مقاله ها
انشا و نامه نگاری برای کلاسهای ۲ و ۳ دبستان
آذربایجان در جنبش مشروطه
ترجمه ها [ویرایش]
ما الاغها! – عزیز نسین – پاییز ۱۳۴۴
دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی زبان
خرابکار (قصههایی از چند نویسنده ترک زبان) – تیر ۱۳۴۸
کلاغ سیاهه – مامین سیبیریاک (و چند قصه دیگر برای کودکان) خرداد ۱۳۴۸
آثار درباره او [ویرایش]
ماهی سیاه کوچولو
صمد جاودانه شد – (علی اشرف درویشیان) – ۱۳۵۲
کتاب جمعه – سال اول – شماره۶ – ۱۵ شهریور ۱۳۵۸
منوچهر هزارخانی – «جهان بینی ماهی سیاه کوچولو» – آرش دوره دوم، شماره ۵ – (۱۸) -آذر ۱۳۴۷
.. حسن نیکوفرید – “نقدی بر دو گربه روی دیوار ” – سایت رسمی صمد بهرنگی ۱۳۸۶
پانویس [ویرایش]
↑ (باژن، ص ۱۱۴)
↑ (طاهباز، ص ۳۱)
↑ (باژن، ص ۱۱۸)
↑ (باژن، ص ۱۱۶)
↑ (باژن، ص ۱۱۸)
↑ (باژن، ص ۱۱۶)
↑ (باژن، ص ۱۱۲)
↑ (باژن، ص ۱۱۵)
↑ نقل از کتاب خاطرات حمزه فلاحتی
↑ (برادرم صمد بهرنگی ؛ -نشر بهرنگی -تبریز٫٫٫ صفحه)۲۳۱
↑ حمزه فراهتی، از آن سالها… و سالهای دیگر چاپ اول، انتشارات فروغ – آلمان، ۱۳۸۵.
منابع [ویرایش]
باژن، کیوان. صمد بهرنگی (مجموعهٔ تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران). چاپ اول، تهران: نشر روزنگار: ۱۳۸۳٫ شابک ۹۶۴‐۵۸۶۹‐۳۶‐۶.
ماهی بچه بیدار طاقت رود نیاورد، به دریا پیوست
طاهباز، سیروس٫ صمد بهرنگی و ماهی سیاه دانا. چاپ اول، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۰. شابک ۹۶۴‐۳۲۱‐۰۸۷‐۱.
Sabir NƏBİOĞLU. «Səməndər quşu ömrü». Edebiyyat gazeti. بازبینیشده در ۲۲ ژوئن ۲۰۰۸.
۷۵۴۰dfsdfs دانلود کتاب صوتی ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی
http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTRkyo0az9zu1PhQC8_Wm-MvMAmFX-LbppKrp0An-v9m31PpxBQeg
–
http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcR6BrMM7G1uZV9g76ASyI-IysuGs7HYUjnYNWJRSwFN9Zt1osvy
–
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.