مرد عنکبوتی ۳
مرد عنکبوتی ۳
Spider Man 3
تا سه نشه بازی نشه
سری “مرد عنکبوتی”، که اولین ورژن آن سال ۲۰۰۲، دومی ۲۰۰۴ و آخرین آن در سال ۲۰۰۷ نمایش داده شد، سیکلی نمایشی برای کامل شدن یک تریلوژی است. همچنین، میتوان گفت اولین تریلوژی است که در ورژن آخر، از همان قهرمان و حتی از همان تیم فیلمسازی ورژن اول و دوم استفاده شده است. و این مسئله باعث شد که بینندگان با قوت قلب و اطمینان بیشتری نسبت به این کار، به دیدن آن بروند.
در نقدی که اکثر منتقدان از “مرد عنکبوتی ۲” میکردند، گفته میشد که در مقابل زمان طولانی که این فیلم داشت، پلات آن بسیار ناچیز بود. خلاف همین ادعا، در اینجا برای “مرد عنکبوتی ۳” صادق است، یعنی پلات آن بیش از حد پیچیده و پر از ابهامات و داستانهای فرعی بیربط است. مانند اینکه میخواستند دو فیلم را داخل یکی بچپانند، اما بدتر، شلوغی کار به نوعی زمخت بیرون زده بود. به هر حال قسمت اول فیلم به مراتب بهتر از دومی است چون بهنوعی محکم و قوی شروع میشود، اما در ادامه قبل از این که تمام شود، خیلی از بینندگان، در حالیکه از جلوههای ویژهی آن لذت میبرند، آرزو میکنند کاش این داستان پیچیده زودتر تمام شود.
اما همین صحنهی نبرد اول “پیتر” و “هری”، چون صحنهی اول فیلم است، ممکن است بیننده با دیدن آن ناامید شود و احساس کند که با یک فیلم بزنبزن و بیمحتوا طرف شده. و این نارضایتی ابتدایی را بهراحتی میشد در چهرهی تماشاگران دید.
در یک نگاه میتوان این چنین تصور کرد که مشکلاتی که این فیلم داشت (البته یکی دو تا هم نبودند)، در واقع متاثر از شهرت بیسابقه و موفقیتآمیز و جهانی خود “اسپایدرمن” است. در دو ورژن قبلی “سم رمی” کارگردان، سعی کرده بود تعداد آدمهای خلافکار در فیلماش، از یک نفر تجاوز نکند. اما اینجا این آدمهای بد به سه نفر افزایش پیدا کردهاند، و تمرکزی که روی این شخصیتهای به اصطلاح بد، در فیلم شده است، زمان ما را در بررسی عقاید، نقشهها و زندگی جدید “پیتر پارکر” محدود کرده است.
در پی شهرتی که نسخههای قبلی بهدست آورد، انتظاراتی که از ساخت این فیلم یا همان نسخهی جدید میرفت بسیار زیاد بود. برآوردن این انتظارات، اگرچه در جهت بهبود کار بود، اما باعث شد کارگردان هول شده و پایش را از آنجایی که باید باشد، فراتر نهاده و در پی آن، این نکته را فراموش کند که همیشه این جنجالبرانگیزی و پرسروصدا بودن نیست که دلیل بر بهتر بودن کیفیت کار است.
در ابتدای فیلم میبینیم که همهچیز برای “پیتر” خوب پیش میرود. شخصیت دوم او یعنی “مرد عنکبوتی”، مورد علاقه و شناخت همه قرار گرفته است و نامزدش “مری جین” هم او را دوست دارد و با هم قرار ازدواج گذاشتهاند. همینطور در دانشگاه هم او به درجهی A رسیده است. اما تنها جنبه و در این زمان تنها مشکلی که دارد، کینهای است که دوست نزدیکش “هری” از او به دل گرفته و در پی فرصتی برای انتقام است. “هری” ابزاری را که با آن و با استفاده از مواد شیمیایی بتواند سیستم بدنش را تغییر دهد را از مکان مخفی پدرش کشف کرده و حال از آنها برای انتقام و نابود کردن پیتر کمک میگیرد.
در این میان “هری” تنها دشمن و تنها آدم بدی نیست که “پیتر” در خلال فیلم قرار است با آن روبهرو شود. “فلینت مارکو” (توماس چرچ)، شخص لجوجی که “آنکل بن”، را به قتل رسانده، موفق میشود از زندان فرار کند. در حین فرار، داخل یک منطقهی آزمایشی که مدتی است فراموش شده، گیر میافتد؛ جایی که رادیواکتیو، سیستم بدن او را به اجزای شن تبدیل میکنند. همچنین یک آدم بد دیگر که یک پوشش خارجی شامل مخلوقی انگلی است به نام “ونوم” که خودش را به بدن پیتر میچسباند و از این طریق قدرتش را به او منتقل میکند. هر زمان که پیتر این لباس را میپوشد شخصیتاش عوض شده و کار خلافی از او سر میزند. “ونوم” نه تنها به پیتر بلکه به بدن “ادی بروک” که یک عکاس است، نفوذ میکند. شخصی که بر حسب اتفاق، یک درگیری کاری هم با “پیتر” داشته است.
در کل میتوان گفت فیلم از نظر انتقال و القای عقاید، فیلمی موثر است. و احساساتی شبیه به درونمایههای ورژن قبلی در مورد نیک و شر را دوباره از افکار بینندگان بیرون میکشد.
در مورد صحنههایی که حرکت، جنبش و افکتهای تصویری دارد، باید بگویم نمای اول آن، جایی که “پیتر” و “هری” با هم در خیابان میجنگند، نسبت به بقیهی صحنههای مشابه موثرتر است. در صورتیکه ورود “مرد شنی” بهگونهای بود که احساس میشد او یک موجود افلیج و مانند یک کوه شن است که هیچ کاری نمیتواند بکند. که اگر چنین تصور شود (که دیدید چنین نبود) باید گفت نقشاش را آنقدر عالی بازی کرد، که این نوع طرح پلات را به کلی از بین برد و دیدید که او نه تنها ضعیف نیست بلکه از نظر بدنی قویترین شخصیت فیلم است.
رابطهی بین “مری جین”، “پیتر” و “هری”، برمیگردد به همان عشقهای مثلثوار کلیشهای، که در این مورد، بیشتر وقت فیلم را بدون اینکه تاثیر خاصی در آن بهوجود بیاورد را به خود اختصاص داده (البته غیر از آن صحنهای که روی پل بودند که واقعا اندوهناک و تاثیرگذار بود). “پیتر” هم که تکلیفاش معلوم است، جنگیدن، علیرغم میل باطنیاش و بهخاطر وجدانش.
این صحنههای جنگ و درگیری بهگونهای است که۲میشود کمی از این صحنهها را از مردعنکبوتی ۱ و مقداری را از مرد عنکبوتی ۲ گرفته و با هم مخلوط کرده است. بنابراین در این صحنهها به فرمول، بیشتر توجه شده تا روح موضوع.
در واقع بعضی از کاراکترهای فیلم بهنظر میرسد که غیرضروری هستند و فقط پیچیدگیهای داستان را زیاد میکنند. مثلا “گوین استیسی” (بروس دالاس هاوارد)، برای کسانی که فیلمهای کمدی را دنبال میکنند خوب است. اما او هیچ هدف متفاوتی برای هیجانزده کردن ما دنبال نمیکند. شخصیت پدرش (جیمز کروامول) هم به همان اندازه، سطح پایین در نظر گرفته شده. “بروس کمبل” هم هنرپیشهی مشهوری که نقش بسیار کوچکی را ایفا کرد، اما چرا باید آن صحنهها ما را یاد برنامههای “مانثی پیتون” بیاندازد؟
“ونوم” یا همان انگل، زیاد در فیلم نمود شخصیتی نداشت. حداقل اگر برای این شخصیت شرور، فیلمی به تنهایی ساخته میشد، بهگونهای که شخصیت اصلی او باشد و روی آن تمرکز شود، بهتر بود، تا اینکه، اینگونه نااستادانه، این شخصیت به فضای فیلمی راه پیدا کند که برای زندگی “هری”، “مری” و “پیتر” ساخته شده است.
در کل میشود گفت این ورژن، بهجای اینکه مانند نسخههای قبل از احساسات دوستداشتنی برخوردار باشد، بیشتر نقش تکمیلکننده را بازی میکند. و بینندگان هم تریلوژی را دوست دارند چون اعتقاد دارند “تا سه نشه بازی نشه” و همیشه بعد از ورژن دوم آنها عادت کردند که منتظر ورژن سوم آن باشند.
تاریخ ارسال: ۸ شهریور ۱۳۸۶
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.