دارابنامه
دارابنامه
حقیقت ، این است که خوانش داراب نامه به عنوان ” قصه ” ۱ و به اعتبار ” نوع ادبی ” ۲ ساده نیست ، زیرا این اثر آمیزه ای از ” انواع ادبی ” گوناگون ماندد ” حماسه ” ۳ ، ” اسطوره ” ۴ ، ” تاریخ ” و ” قصه ” یا ” حکایت ” است . برخی شخصیت ها مانند ” اسکندر ” به راستی ” تاریخی ” اند ؛ ” بهمن ” ( ” اردشیر ” ) در آستانه ی مقطع تاریخی ” اشکانیان ” یا ” پارتیان ” قرار می گیرد . در عین حال وی در این اثر ، شخصیتی ” اسطوره ” ای است . رفتار ” داراب ” و ” بوراندخت ” ، آمیزه ای از تاریخ ، افسانه و حماسه است. ما نیز بارها به این نکته اشاره کرده ایم که نخستین گام جدّی در تحلیل یک اثر مشخص ادبی ، تعیین ” نوع ادبی ” آن است . از آنجا که این اثر ، تلفیقی از ” انواع ادبی ” گوناگون است ، بهترین راهکار برای خوانش متن ، دست کم تعیین ” وجه غالب ” ۵ است که من آن را در داراب نامه ، قصه ” می دانم .
حکیم ابوالقاسم فردوسی: توانا بود هر که دانا بود
توانا بود هر که دانا بود * ز دانش دل پیر برنا بود آغاز کتاببه نام خداوند جان و خردکزین برتر اندیشه برنگذردخداوند نام و خداوند جایخداوند روزی ده رهنمایخداوند کیوان و گردان سپهرفروزنده ماه و ناهید و مهرز نام و نشان و گمان برترستنگارنده بر شده پیکرستبه بینندگان آفریننده رانبینی مرنجان دو بیننده رانیابد […]