هفت
هوای شهر همیشه بارانی است. سامرست که کاراگاه کارکشته ای است، کلاه و بارانی به تن دارد. میلز، کاراگاه جوانی که به تازگی به این منطقه منتقل شده است، بدون کلاه در هوای بارانی قدم می زند؛ گویی که همیشه مثل اکنون جوان خواهد بود. در اولین روزِ همکاریشان، سامرست و میلز پرونده ی قتل مرد فربه ای را بررسی می کنند که جسدش با صورت درون ظرفِ پاستا افتاده است. در بازدیدهای بعد، درون آپارتمانِ به هم ریخته و کثیف، آنها متوجه قفسه ای می شوند که تعداد زیادی سس گوجه فرنگی در آن است. عجیب است که حتی مردی به آن چاقی نیز این همه سس گوجه فرنگی خریده باشد.
برای دسترسی به این نوشته، شما باید اشتراک الماسی را خریداری کنید.
access_time
1 اردیبهشت 1395
perm_identity
ارسال شده توسط sayf.ir
visibility
317 بازدید