یلدا آیینی به بلندای تاریخ
- بی بی منور پروانه حسینی
"یلدا" آئینی به بلندای تاریخ
- ارسال: ۸۶/۰۹/۳۰
محتویات
۱ آغاز
۲ از دیماه چه میدانید؟
۳ پیشینه شب یلدا
۴ ارتباط شب یلدا با کریسمس
۵ میلاد خورشید در تمدن های دیگر
۶ ریشه ی تاریخی پاس داشت شب یلدا
۷ یلدا در ادبیات کهن
۸ مراسم شب یلدا
- ۸.۱ در لرستان:
- ۸.۲ در مازندران و گیلان:
- ۸.۳ در شیراز:
- ۸.۴ در آذربایجان و تبریز:
- ۸.۵ در خراسان:
- ۸.۶ در شمال:
- ۸.۷ در اراک:
- ۸.۸ در اردبیل:
- ۸.۹ در همدان:
- ۸.۱۰ در اصفهان:
- ۸.۱۱ در کرمان:
۹ نماد گرایی انار
۱۰ وجه اشتقاق
۱۱ انار در…:
- ۱۱.۱ انار در اساطیر یونان
- ۱۱.۲ انار در روم باستان
- ۱۱.۳ انار در مصر
۱۲ انار در مذاهب
- ۱۲.۱ انار در آئین زرتشت
- ۱۲.۲ انار در یهودیت
- ۱۲.۳ انار در مسیحیت
- ۱۲.۴ انار در اسلام
۱۳ انار یاسین
۱۴ انار در ادبیات
- آغاز
پاییز هزار رنگ میرود و زمستان سپیدرنگ از راه میرسد و در این میان شبی است بلند و پر رمز و راز. شبی به بلندای یک فرهنگ، فرهنگی چند هزار ساله با آئین و رسومی رنگارنگ بسان پاییز و درونمایهای پاک و سپید به رنگ زمستان.
ماه، دلدادهی مهر است و این هر دو سر بر کار خود دارند که زمان کار ماه، شب است و مهر روزها برمیآید. ماه بر آن است که سحرگاه، راه را بر مهر ببندد و با او دیدار کند اما همیشه در خواب میماند و روز فرا میرسد که ماه را در آن راهی نیست. سرانجام ماه تدبیری میاندیشد و ستارهای را اجیر میکند ستارهای که اگر به آسمان نگاه کنی همیشه کنار ماه قرار دارد و عاقبت نیمه شبی، ستاره، ماه را بیدار میکند و مهر را از رفتن باز میدارد. در چنین زمانی است که خورشید و ماه کار خود را فراموش میکنند و عاشقی پیشه میکنند و مهر دیر برمیآید و این شب “یلدا” نام میگیرد. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر میرسند و هر سال را فقط یک شب بلند و سیاه و طولانی است که همانا یلداست.
- از دیماه چه میدانید؟
در اوستا dathush یا dadhva به معنی آفریننده، دادار و آفریدگار است و غالباً صفت اهورامزدا است و آن از مصدر da به معنی دادن و آفریدن است. در خود اوستا صفت دثوش (= دی) برای تعیین دهمین ماه استعمال شده است. در میان سی روز ماه روزهای ۸ و ۱۵ و ۲۳ به دی (آفریدگار، دثوش) موسوم است. برای اینکه سه روز موسوم به دی با هم اشتباه نشوند نام هر یک را به نام روز بعد می پیوندند. مثلا روز هشتم را ” دی باذر ” و روز پانزدهم را ” دی بمهر ” و… دی نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح روز و ماه دی به او تعلق دارد. آفتاب در این ماه در برج جدی از بروج دوازده گانه قرار می گیرد. مردم نواحی مختلف ایران از این ماه با نام های گوناگونی یاد می کنند. کردها ” بفران ” یا ” ئاول مانگ زمستان ” نیز می گویند. نام دیگر ماه ” بفرانبار ” یا ” بفرامبار ” به معنی انبار برف است. ” بفراوان ” به معنی برف زیاد و ” هول ” به معنی اول زمستان است. در ایلام ” مانگ آخر زمستان “. در دماوند ” مرداد ماه ” در منطقه گیلان ” شریر ما “، ” شررما “، ” مردال ما “. در کومش (نواحی شرقی و مرکزی) ” دِ “، ” دِه ” و ” دِآ ” می نامند. رنگ آبی روشن، فلز سرب، سنگ یاقوت کبود و سیاره زحل را به دی ماه منسوب می دانند
در ایران کهن هر یک از سی روز ماه نامی ویژه دارد که نام فرشتگان است. نام دوازده ماه سال نیز در میان آن هاست. در هر ماه روزی را که نام روز با نام ماه یکی باشد جشن می گرفتند. در ایران کهن، در دی چهار روزجشن گرفته می شد. روزهای اول، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم که نام ماه و نام روز یکی بود.
- پیشینه شب یلدا
دیر زمانی است که مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر در آغاز فصل زمستان مراسمی برپامی دارند که در میان اقوام گوناگون نام ها و انگیزه های متفاوتی دارد. در ایران و سرزمین های هم فرهنگ مجاور از شب آغاز زمستان با نام ” شب چله ” یا ” شب یلدا ” نام می برند که همزمان با شب انقلاب زمستانی است. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق کامل آن با تقویم طبیعی همواره و در همه سال ها انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی ام آذر ماه و بامداد یکم دی ماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می شود اما می دانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی نحس و بدیمن شناخته نمی شده است. جشن شب چله، هم چون بسیاری از آیین های ایرانی ریشه در رویدادهای کیهانی دارد و پیروزی نور (اهورامزدا) بر ظلمت (اهریمن) است.
خورشید در حرکت سالانه خود، در آخر پاییز به پایین ترین نقطه افق جنوب شرقی می رسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب می شود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی خورشید دگر باره به سوی شمال شرقی باز می گردد که نتیجه آن افزایش روشنایی روز و کاهش شب است به عبارت دیگر در شش ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان در هر شبانه روز خورشید اندکی پایین تر از محل پیشین خود در افق طلوع می کند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین ترین حد جنوبی خود با فاصله ۵/۲۳ درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد مسیر جابجایی های طلوع خورشید معکوس شده و مجددا به سوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز می گردد. آغاز باز گردیدن خورشید به سوی شمال شرقی و افزایش طول روز در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگر باره خورشید دانسته می شد و آن را گرامی و فرخنده می داشتند.
در گذشته آیین هایی در این شب برگزار می شده که یکی از آن ها جشن شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی که لازمه ی آن حضور کهنسالان و بزرگان خانواده به نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است و همچنین خوراکی های فراوان برای بیداری دراز مدت که همچون انار، هندوانه و سنجد به رنگ سرخ خورشید باشند.
بسیاری از ادیان نیز به شب چله مفهوم دینی دادند. در آیین میترا (و بعدها با نام کیش مهر) نخستین روز زمستان به نام ” خوره روز ” (خورشید روز) روز تولد مهر و نخستین روز سال نو به شمار می آمده است و امروزه کار کرد خود را در تقویم میلادی که ادامه گاهشماری میترایی است و حدود ۴۰۰ سال پس از مبدا میلادی بوجود آمده ادامه می دهد.
فرقه های گوناگون عیسوی با تفاوت هایی زاد روز مسیح را در یکی از روزهای نزدیک به انقلاب زمستانی می دانند و همچنین جشن سال نو و کریسمس را همچون تقویم کهن سیستانی در همین هنگام برگزار می کنند به روایت بیرونی مبدا سالشماری تقویم کهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و جالب اینکه نام نخستین ماه سال آنان نیز ” کریست ” بوده است. منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح به قرون متاخرتر بازمی گردد و پیش از آن گونه که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل کرده است منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است.
نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام ” دی ” به معنای دادار، خداوند که از همان باورهای میترایی سرچشمه می گیرد.
نخستین روز زمستان در نزد خرمدینان پیرو مزدک سخت گرامی و بزرگ دانسته می شد و از آن با نام ” خرم روز ” یاد می کردند و آیین های ویژه داشتند.
در تقویم کهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام ” ناواسارد ” یاد شده است که با واژه اوستایی ” نوسرذه ” به معنای سال نو در پیوند است. هر چند برگزاری مراسم شب چله و میلاد خورشید در سنت دینی زرتشتیان پذیرفته نشده است اما اخیرا آنان نیز می کوشند تا این مراسم را همچون دیگر ایرانیان برگزار کنند. در این شب زرتشتیان دعایی به نام ” نی ید ” می خوانند که دعای شکرانه نعمت است و خوراکیهای آن ها گوشت و هفت میوه خشک شده خام (لورک) است که خوراک مقدس نامیده می شود. البته در شبه تقویم نوظهوری که برخی زرتشتیان از آن استفاده می کنند و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست زمان شب چله با ۲۴ آذر ماه مصادف می شود که نه با تقویم طبیعی انطباق دارد و نه با گاهشماری دقیق ایرانی و نه با گفتار ابوریحان بیرونی که از شب چله با نام ” عید نود روز ” یاد می کنند از آن رو که فاصله شب چله با نوروز ۹۰ روز است. امروزه می توان تولد خورشید را آنگونه که پیشینیان ما به نظاره می نشسته اند تماشا کرد. در دوران باستان بناهایی برای سنجش رسیدن خورشید به مواضع سالانه و استخراج تقویم ساخته می شده که یکی از مهمترین آن ها چهارطاقی نیاسر کاشان است که فعلا تنها بنای سالم باقی مانده در این زمینه در ایران است. این بنا به گونه ای طراحی و ساخته شده است که می توان زمان رسیدن خورشید به برخی از مواضع سالانه و نیز نقطه انقلاب زمستانی و آغاز سال نو میترایی را با دقت تماشا و تشخیص داد. چهارطاقی نیاسر بنایی است که تولد خورشید را به گونه ای ملموس و قابل تماشا در آن دیده می شود. این ویژگی را چهارطاقی ” بازه هور ” در راه نیشابور به تربت حیدریه و در نزدیکی روستای رباط سفید نیز داراست که البته فعلا دیواری نوساخته و الحاقی مانع از دیدار پرتوهای خورشید می شود.
- ارتباط شب یلدا با کریسمس
یلدا برگرفته از واژه ای سریانی است و مفهوم آن میلاد است زیرا برخی معتقدند که مسیح در این شب به دنیا آمد و کلمه ی نوئل از ریشه ی رومی ناتال به معنی تولد است و همانطور که قبلا ذکر شد نام جشن رومیان ناتالیس اینوکتوس بوده است. در ایران باستان یعنی ۷۰۰۰ سال پیش از امروز که از چین تا یونان بوده است در طولانی ترین شب سال در دامنه کوههای پامیر ” میترا ” چشم به جهان گشود. میترا که پیامبر مهر است با پوشیدن لباس و کلاهی قرمز (کلاه قرمز رنگ بابانوئل) به استمداد مستمندان می شتافت و در نمی کوفت و هرآنچه که داشت بر پشت در خانه مستمندان می نهاد و بدون گذاشتن هیچ اثری از خود می رفت تا آنها احساس شرمندگی نکنند. به همین دلیل مردم آن زمان در این پندار بودند که کسی از آسمان می آید و مهر و مهربانی را بر روی زمین گزارده و می رود. پارسیان از آن پس همواره زاد روز این پیامبر مهر را به مدت یک هفته بزرگ می داشتند آن ها با روشن نمودن چراغ های پی سوز و تزئین سرو سوزنی (کاج کریسمس) با دو رشته نوارنقره ای و طلایی که مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما است و سبزی همیشگی آن نشانه ی قدرت وغلبه ی میترا بر سرما و زمستان، به این مهم می پرداختند.در کنده کاری های باقی مانده از آئین مهر درخت سرو یا کاج در کنار مهر و آناهیتا دیده می شود و همچنین در نقوش تزئینی ایرانی به شکل بته جقه ترسیم می شده است. هنگامی که ساسانیان دین زرتشت را دین رسمی کشور کردند اهمیت آیین مهر در زندگی مردم و در نهادهای حکومتی آشکار بود. این اهمیت در نقوش بازمانده ی عهد ساسانی به روشنی نمایان است. در نقش رستم ناهید، تاج پادشاهی را به شاه اعطا می کند و در طاق بستان، میترا شاهد فرّ ایزدی از طرف اهورامزدا به اردشیر اول است. خوردن شیرینی و تنقلات با جشن و پایکوبی همراه بود آن ها در برابر سرو می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک نهال سرو دیگر کشت کنند.
مهراز دوشیزه باکره ای به نام آناهیتا در درون غاری زاده می شود (تولد عیسی از مریم مقدس).
یکی دیگر از وام گیریهای مسیحیان از مهر پرستان روز مقدس مسیحی یعنی یکشنبه است. Sunday به معنی روز خورشید یا مهر است که روز مقدس مهرپرستان بود.
زرتشتیان در این شب همه دور هم جمع می شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند. از منابع رومی می دانیم که پیران و پاکان با لباس نو به تپه ای رفته و طی مراسمی از آسمان می خواستند که ” رهبر بزرگ ” را برای رستگاری آدمیان گسیل دارد. ایرانیان باستان می پنداشتند که ایزد مهر ناجی بشر و سوشیانت است و در آخر زمان بر روی زمین خواهد آمد و رستاخیز خواهد کرد و به نیاکان خود شربت بی مرگی خواهد داد و اهریمن و یارانش را باآتشی که به جهان خواهد افتاد نابود خواهد کرد. آن ها باور داشتند که نشانه زایش آن ناجی ستاره ای است (ستاره بالای درخت کاج کریسمس) که بالای کوهی به نام کوه فیروزی که دارای درخت بسیار زیبایی بوده است پدیدار خواهد شد. موبد بزرگ برای این موضوع دعایی می خوانده که قسمتی از آن هنوز در کتاب بهمن یشت برجای مانده و این گونه است: آن شب که سرورم زاید / نشانه ای از ملک آید / ستاره ای از آسمان ببارد / همان گونه که رهبرم درآید.
مهرپرستی از مرزهای ایران فراتر و به روم رفت و پادشاهان روم به آن گرویدند و دین رسمی روم شد. ” یولیانوس ” یا ” ژلیان ” که یکی از پادشاهان رومی بود گروه گروه مردم مسیحی را به دین مهر دعوت می کرد. هنوز هم نیایش های این پادشاه رومی با مهر برجاست ((ای پدر در آسمان نیایش مرا بشنو)) یولیانوس در این نیایش خدا را پدر می نامد. این اسمی بود که مسیحیان به تقلید از مهرپرستان بر خدای خود گذاشتند.
این سنت در بین ایرانیان ادامه پیدا می کند تا زمان پیام آور آیین زرتشت که ایرانیان به دین زرتشتی می گروند و این آئین را همواره گرامی می داشتند.
در سال ۶۰۰ پس از میلاد مسیح در قسطنطنیه یک کشیش والامقام به نام نیکولاس وجود داشت که ایشان به ایران سفرهای بسیاری کرده بود که در اوایل سلطنت انوشیروان عادل بود. نیکلاس پس از بازگشت به قسطنطنیه برگزاری این آئین در ایران را به آگاهی دیگر کشیشان رساند و چون برای زادروز عیسی مسیح مبدا تاریخی بخصوصی نداشتند زادروز میترا را برای عیسی مسیح در نظر گرفتند که با همان آئین میترایی جشن خود را برگزار کردند و تاریخ میلاد مسیح همان زادروز میترا برای مسیحیان به این روز شد و این که چه طور این تاریخ از ۲۱ دسامبر به ۲۴ منتقل شد باید گفت که چون در آن زمان گاهشماری وجود نداشت لذا دو سه روز اختلاف جای نکوهشی باقی نمی گذارد.
- میلاد خورشید در تمدن های دیگر
تمدن های مختلفی شب آخر پاییز را به عنوان روز میلاد خورشید جشن می گرفتند. آداب بسیاری از این جشن ها تشابهات زیادی با مراسم شب چله ی ایرانیان دارد و حتی در بعضی موارد نفوذ فرهنگ ایران باستان به عنوان ریشه ی پیدایش این آیین ها قابل اثبات است.
در حدود ۴۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن ” باز زاییده شدن خورشید ” مصادف با شب چله برگزار می شده است.مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز به نشانه ۱۲ ماه سال خورشیدی به جشن و پایکوبی می پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می داشتند. هم چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزئین مکان برگزاری جشن استفاده می نمودند که نشانه پایان سال و آغاز سال نو بوده است.
در روم باستان مراسمی برای پاس داشت کیوان یا زحل (خداوند زراعت) به مدت ۷ روز از ۱۷ تا ۲۳ دسامبر برگزار می شده است. همچنین اولین روز زمستان روز بزرگداشت خداوند خورشید بوده است و آن را خورشید شکست ناپذیر ” ناتالیس انویکتوس ” می نامیدند. جشن خداوند زراعت و جشن خورشید شکست ناپذیر از آن دسته از جشن ها هستند که با نفوذ آیین مهر رواج پیدا کرد ند. بنابر رسم ایرانیان، بزرگان رومی در این روز جامه ی مردم عادی بر تن می کردند و بردگان خود را آزاد می نمودند. شاه به میان مردم آمده و شخص عادی را که از نجیب زادگان نبود بر سریر شاهی می نشاندند. از جنگیدن در این روز خودداری می کردند و روز را با صلح و آشتی به شب می رساندند.
آیین مهر توسط بازرگانان آسیای صغیر به یونان و روم باستان رسید و پیروان زیادی در میان اقشار مختلف مردم پیدا کرد. در حدود ۷۵ پیکره و بیش از ۱۰۰ نقش مهر یا میترا در شهر رم در ایتالیا یافت شده است. بخصوص در درجات مختلف ارتش روم که خود را پشتیبان نیکی ها و نگهبان درستی ها می دانستند.
میترا ایزد پاسبان نور از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. نفوذ آئین مهر یا میترا در روم و یونان باستان به اندازه ای بوده است که هم اکنون رد پای آن در مراسم و آیین های محلی و مذهبی اروپائیان دیده می شود. بسیاری از سنت های مخصوص کریسمس میراث روم باستان و در نتیجه آئین مهر است.
یهودیان نیز در این شب جشنی با نام ” ایلانوت ” (جشن درخت) برگزار می کنند و با روشن کردن شمع به نیایش می پردازند.
- ریشه ی تاریخی پاس داشت شب یلدا
بسیاری بر این باورند که ریشه ی پاس داشت شب چله میراث قوم ” کاسپ ها ” است. کاسپ ها از اولین اقوام آریایی هستند که وارد ایران شدند. آنان مردمانی با چشم هایی تیره رنگ و موهایی بور بودند که ابتدا در گیلان امروزی سکنی گزیدند و پس از چندی به نقاط دیگر مهاجرت کردند. کاسپ ها قوم نیرومندی بودند و تمدن توانمندی را پایه گذاری کردند از جمله تمدن های آبی که می توان از زیگورات چغازنبیل، آسیاب ها و قنات های شوشتر به عنوان آثار باقی مانده از تمدن کاسپ ها نام برد. همچنین پل های بسیاری با نام آناهیتا در سراسر ایران ساختند و با ساخت چهار طاقی هایی توانستند انحراف ۲۳ درجه مدار زمین در گردش به دور خورشید را اندازه گیری کنند. کاسپ ها با استفاده از این ابزار به تقویمی دقیق دست یافتند و دریافتند که پس از آخرین شب پاییز بر طول روزها اندک اندک افزوده شده و در طول شب های سرد کاسته می شود.
در آن زمان آئین مهر (زروانی) در میان ساکنان فلات ایران رواج اشت. مهر و ناهید (میترا و آناهیتا) به عنوان دو ایزد نیایش می شدند. ” مهر ” ایزد فروغ نگهبان پیمان و پشتیبان پرتو پگاهی است و ناهید ایزد پاکی، زایش و برکت فرشته ی آب ها و باران.
پیروان آئین مهر آخرین شب پاییز را مصادف با تولد خورشید می دانستند (باید در همین جا متذکر شوم که عده ای بر این باورند که شب چله شب تولد خورشید است و عده ای براین عقیده اند که این شب، شب تولد مهر یا میتراست. آنچه که مسلم است این است که مهر (میترا) با خورشید اگر چه ارتباطی نزدیک دارند اما یکی نیستند.در هر صورت چه تولد خورشید و چه تولد مهر این شب بزرگ دانسته شده است.
- یلدا در ادبیات کهن
در فرهنگ ادبی و رسمی کشورمان یلدا اغلب شبی تاریک و خشن است که عشاق به انتظار به سر آمدن آن هستند. طولانی و تاریک بودن یلدا استعاره ای است برای فراق جانکاه معشوق، تنهایی و انتظار وصال و گاه گیسوی سیاه و بلند یار و گاهی شکوه از ظلم. چند بیتی در این مضمون را با هم می خوانیم:
- حافظ: صحبت حکام، ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید خواه بو که برآید
- سعدی: هنوز با همه دردم امید درمان است / که آخری بود آخر شبان یلدا را
- اوحدی: شب هجرانت ای دلبر، شب یلداست پنداری /رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
- خاقانی: تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف / تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا
هست چون صبح آشکار، کاین صبح چند را / بیم صبح رستخیزست از شب یلدای من
- عنصری: چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه / خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
روز روشن چون برانداخت نقاب ازسر زلف / گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست
- منوچهری: نور رایش تیره شب را روز نورانی کند / دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند
- مسعود سعد: کرده خورشید بح ملک تو / روز همه دشمنان شب یلدا
- ناصر خسرو: او بر دوشنبه و او بر آدینه / تو لیل قدر داری و او یلدا
همچنین ارتباط عیسی مسیح با این شب در اشعار امیرمعزی و سنایی غزنوی مشهود است:
- امیر معزی: ایزد دادار، مهر و کین تو گویی / از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زان که به مهرت بود تقرب مومن / زان که به کنیت بود تفاخر ترسا
- سنایی: به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی / که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
- سیف افرنگی: سخنم بلند نام از سخن تو گشت و شاید/ که از دراز نامی از نام مسیح یافت یلدا
- فردوسی پیدایش این آیین را از هوشنگ پیشدادی می داند:
ما را زین بهی ننگ نیست / به گیتی به از دین هوشنگ نیست
- همه راه دادست و آیین مهر / نظر کردن اندر شمار سپهر
- مراسم شب یلدا
آجیل عمده ی این شب گندم، نخودچی، تخم هندوانه و کدو، انجیر خشک، بادام، پسته، فندق، کشمش و توت خشک است و میوه عمده ی آن نیز خربزه، هندوانه (نماد خورشید)، انار (نماد نیکی، خرمی، روشنایی تناسل نسل و زایش و طلوع خورشید)، سیب، خیار، به و…. بنا به اعتقادی در این شب باید همه میوه ها را خورد بجز سیب و به و برای فردا چیزی باقی نگذاشت. میوه هایی که شب یلدا بر آن می گذشت نباید خورده می شد.
مردم سراسر ایران زمین روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را ” خور روز ” و ” دی گان ” می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز به این لحاظ دست از کار می کشیدند که نمی خواستند احیانا مرتکب بدی گردند زیرا در میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد.
در سرتاسر ایران از قدیم تا حال مراسمی برای این شب برگزار می شده است که به برخی از آن ها اشاره خواهیم کرد.
- در لرستان:
مردم در شب چله ” گندم شیره ” می خورند. گندم را در شیره خیسانده و زردچوبه و خلال بادام و گردو و کشمش سیاه و نمک را با آن مخلوط می کنند سپس آن را روی ساج برشته می کنند و با کنجد مخلوط و می خورند. از دیگر مراسم این شب این است که پسران کوچک و نوجوان بر پشت بام خانه های یکدیگر می روند و کیسه ای را به همراه طنابی از سوراخ دودکش خانه ها به داخل آویزان می کنند و شعر محلی می خوانند با این مضمون که: صاحبخانه انشا…خیر به خانه ات ببارد و کدخدای خانه ات نمیرد چیزی بده. صاحبخانه از تنقلاتی که برای شب چله تدارک دیده داخل کیسه می گذارد. گاهی اوقات صاحبخانه برای مزاح دختر خردسالش را در کیسه می گذاشت و پسر کوچک کیسه را بالا می کشید. پیش آمده که این آشنایی در خیلی از موارد باعث ازدواج در بزرگسالی می شد.
- در مازندران و گیلان:
اگر در این شب برف باریده باشد مقداری برف را با شیره ای به نام کف که از پختن نیشکر برای ساختن شکر سرخ در روستاها فراهم می سازند، می خورند و باورشان این است که با خوردن هندوانه و آمیختن برف و شیره نیشکر انسان در زمستان دچار سرماخوردگی نخواهد شد و در تابستان احساس تشنگی نخواهد کرد. ” آوکونوس ” از میوه هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می شود. در فصل پاییز ازگیل خام را در خمره می ریزند و خمره را از آب پر می کنند و کمی نمک به آن می افزایند و در خم را می بندند و در گوشه ای خارج از هوای گرم اتاق می گذارند. ازگیل سفت و خام پس از مدتی رسیده و آبدار و خوشمزه می شود و معمولا آن را با نمک و گلپر می خورند.
- در شیراز:
در سر سفره شب یلدا آیینه و قاب عکس حضرت علی (ع) و آجیل و نخودچی و کشمش و حلوا شکری و رنگینک و خرما و انار و هندوانه و گل لاله و شمع و اسپند قرار می دهند. آن ها معتقدند که گرم مزاج ها باید از انواع خوراکی های سرد مثل هندوانه بخورند و برعکس سرد مزاج ها از انواع خوراکی های گرم مثل رنگینک و خرما و انجیر استفاده کنند. غذای ویژه ی شب یلدا در این شهر هویج پلو است. گرفتن فال حافظ نیز مانند تمام ایران در این شهر جزء لاینفک مراسم آن ها است.
- در آذربایجان و تبریز:
عاشیق ها که خنیاکران محلی هستند داستان های عاشقانه می خوانند و می نوازند مثل داستان ” قربانی و پری “. رسم بر این است که در این شب خوانچه ای تزئین شده به خانه ی تازه عروس یا نامزد خانواده بفرستند (البته این رسم به شکل های مختلف در تمام ایران اجرا می شود) آن ها هندوانه ها را تزئین می کنند و شال های قرمزی را اطرافش می گذارند و تا زمانی که شاباشی از سوی مادر دختر دریافت نکنند هدایا را تحویل مادر عروس نمی دهند. وقتی دختر به خانه شوهر خود آمد این مراسم توسط خانواده دختر انجام می شود.
- در خراسان:
در خراسان خواندن شاهنامه فردوسی در این شب مرسوم است. در خراسان جنوبی مخصوصاً بیرجند مراسم ” کف زدن ” اجرا می شود. جوانان ریشه گیاهی به نام چوبک را خیسانده و چند بار می جوشانند و در ظرفی سفالی به نام تغار می ریزند و با دسته ای از چوب های نازک درخت انار به نام “دسته گز” مایع مزبور را آن قدر هم می زنند تا به صورت کف درآید. این کار باید در محیطی سرد صورت گیرد تا مایع کف کند. بعد کف آماده شده را با مخلوط کردن شیره شکر آماده خوردن می کنند و رویش را با مغز گردو و پسته تزئین می کنند.
- در شمال:
در این منطقه یک ماهی بزرگ را تزئین می کنند و به خانه عروس می برند.
- در اراک:
در این شهر بازی گل یا پوچ و مشاعره در این شب رواج دارد.
- در اردبیل:
مردم در این شب چله بزرگ را قسم می دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولا گندم برشته و هندوانه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می خورند.
- در همدان:
در این شب مردم فال سوزن می گیرند. به این صورت که همه دور تا دور اتاق می نشینند و پیرزنی بطور پیاپی شعر می خواند. دختر بچه ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می زند و مهمان ها بنا به ترتیبی که نشسته اند شعرهای پیرزن را فال خود می دانند.
- در اصفهان:
اهل اصفهان شب چله را عمو چله جون می نامند که مهربانی های بابانوئل که ریشه در محبت میترا دارد به یاد می آورد. دو روز مانده به شب چله فرش و لحاف خانه را تمییز می کنند، در و پنجره ها را باز می گذارند و چراغ روشن می کنند و با سفره ای با انواع غذا و شیرینی و خوراکی به استقبال عمو چله جون می روند. عمو چله جون نماد آشتی در میان همسران است. اگر عمو چله جون از خانه ای راضی باشد خانه در آن سال روی خوشبختی می بیند. در نیمه شب یلدا عمو چله جون را بدرقه می کنند و او را تا لب رودخانه می برند و با او خداحافظی می کنند.
از دیگر مراسم چله زری است. نماد مونث یلدا چله زری نام دارد که عروس زمستان است و با آئین های جذابی او را استقبال می کنند. از میان دختران و دوشیزگان به صورت قرعه کشی یکی را انتخاب کرده و اسم او را چله زری می گذارند. او را روی تختی در پشت بام خانه اش می نشانند و به صورت عروس آرایش می کنند و اطرافش شمع روشن می کنند و آجیل می گذارند و مادرش نقل سرش می ریزد و مردم شاد می کنند.
- در کرمان:
باوری در بین مردم مخصوصا مردم کرمان رایج است که در شب یلدا قارون ثروتمند افسانه ای در لباس هیزم شکنان به در خانه ها می آید و به مردم هیزم می دهد و این هیزم ها در صبح روز بعد از شب یلدا به شمش طلا تبدیل می شود. بنابراین باورمندان به این باور شب یلدا را تا صبح به انتظار از راه رسیدن هیزم شکن زربخش و هدیه هیزمین خود بیدار می مانند و مراسم جشن و سرور و شادمانی برپا می کنند.
- در بعضی از شهرها نیز با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی یا پری آن آینده گویی می کنند.
- در بعضی از مناطق مرکزی بعد از یلدا، اهل خانه آب حوض یا آب انبار خانه را با آب تازه عوض می کنند و با انجام آن به شادی و جشن می پردازند.
- در شب یلدا (که بنا به قولی شب تولد ایزد مهر و بنا به قول دیگری تولد خورشید است) کشتن گوسفند و مرغ ممنوع بود.
- آشوری ها آجیل مشکل گشا می خرند و به دیوان حافظ تفال می زنند.
- در کشورهای دیگر نیز این شب پاس داشته می شود که برای نمونه به یکی از این آیین ها در کشور روسیه اشاره می شود:
- در روسیه جشن یلدا عید سالانه دهقانان و روستائیان است. پختن نان و شیرینی محلی به شکل موجودات زنده، بازی های گوناگون محلی، کشت و بذر پاشی به صورت تمثیلی و بازسازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی و گذاشتن پوستین روی هره پنجره ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، خواندن ترانه و رقص و آواز و مهم تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین های ویژه این جشن بوده و هست. از دیگر آئین ها فالگیری و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده است.
- نمادگرایی انار
یکی از میوه هایی که در شب یلدا استفاده می شود انار است که دارای نماد گرایی می باشد. انار یا نار از زمان های کهن میوه ای مقدس شناخته می شده و از مظاهر باروری و فراوانی و برکت است. شاید به سبب دانه های فراوانی که در خود دارد.
- وجه اشتقاق
در کهن ترین سند کتبی ایرانیان پیش از اسلام یعنی اوستا نامی از این رستنی به میان نیامده است. البته درختی در اوستا است که در سنت زرتشتیان انار دانسته شده و ” هذانپئت ” می باشد. در وندیداد چوب آن خوشبو دانسته شده که هنگام سوختن بوی خوش از آن پراکنده می شود.
در نوشته های پهلوی هم از انار یاد شده است. در زبان اکدی (آشوری و بابلی) واژه ی ” اِ رمانو ” را از واژه های بیگانه در این زبان دانسته اند که همان ” رمان “(درخت انار) است. همین واژه در نوشته های پهلوی ” رُمانا ” به کار رفته که از واژه های آرامی است که هزوارش خوانند و بجای واژه ایرانی (پارسیک) انار آمده است.
لغت عربی رمان هم با همین لغت های سامی خویشاوندی دارد. ممکن است این واژه یکی از لغت های پیش از عهد سامی باشد و اقوام سامی نژاد آن را از زبان های اقوام دیگر به عاریت گرفته باشند.
در یونانی انار ” روا ” خوانده و از واژه های بیگانه شمرده می شود و شاید از آسیای صغیر به آنجا آمده باشد در زبان مصر قدیم (قبطی) نامی که به انار داده شده است واژه ای سامی است و این می رساند که انار با نام بومی خود از جای دیگر به مصر آمده است.
درخت انار در نوشته های پهلوی ” نارون ” است. جزء دوم آن که ” ون ” باشد در کهن ترین سند کتبی ایرانیان (اوستا) و در گویش های گوناگون ایران کنونی به معنی درخت است. در وندیداد فصل پنجم در پاره های ۱ و ۲ و ۹ و ۲۵ ” ونه ” آمده. در رشن یشت پاره ی ۱۷ به همین واژه درخت برمی خوریم. در تفسیر اوستا در پهلوی ” ون ” آورده شده است. در سانسکریت نیز ” ونه ” می باشد. در افغانستان درخت را “ونه” و درخت انار را ” ترکوسه ” می خوانند. در بسیاری از لهجه های کنونی ایران ” ون ” یا ” بنه ” به معنی درخت است. همچنین در فارسی ” بن ” لفظ مترادف درخت است.
در سانسکریت درخت انار و میوه ی آن ” درایمه ” آمده و ” بیج پور ” هم خوانده می شود به معنی پردانه وبسیار تخم. در زبان بنگالی ” دادیم ” گویند. در بسیاری از زبان های رایج کنونی هندوستان همان واژه ی فارسی انار به کار می رود. در ادبیات هند دندان های زیبای یار به دانه های انار تشبیه می شود چنان که در ادبیات فارسی به مروارید. انار در گیاه شناسی از تیره رستنی ها است و در لاتین میوه ی انار را ” پونیکا گرناتوم ” نامیده اند.
- انار در…:
انار در اساطیر یونان
در اساطیر یونان انار را به آفرودیت (الهه عشق و باروری) نسبت می دهند. پیکره هایی که از الهه ” هِرا” نزد رومیان بجای مانده همیشه در دست او یک انار دیده می شود که نشانه باروری و برکت و فراوانی بود. همچنین در باغ پرستشگاه او درخت انار می نشاندند. آفرودیت الهه عشق و شهوت به دست خود درخت انار را در جزیره قبرس کاشت و همچنین بقراط، پزشک نامور یونان که در سده ۵ پیش از میلاد مسیح می زیست از خاصیت برگ و میوه انار یاد می کند.
انار در روم باستان
” پلینیوس ” رومی که در سال ۷۹ میلاد در هنگام آتشفشانی کوه ” وزوو ” درگذشت در باره خاصیت انار چندین بار مطالبی را ذکر کرده و یادآور شده با این مضمون که: هر کس سی شاخه ی انار در دست داشته باشد مار از او بگریزد. از جمله خاصیت پزشکی آن رنگ کردن چرم با پوست انار و مفید بودن پوست اناری که در شراب جوشانده شود برای درمان کرم روده و همچنین دود پوست انار برای دفع پشه ها مطالبی را ذکر کرده است.
در روم باستان زلف عروس را با شاخه ها و گلهای انار زینت می دادند که پر فرزند شود. همراه داشتن شاخه یا برگی از درخت انار نشانه ی برکت و فراوانی و فزونی و خیر کثیر بود و رزق و روزی را زیاد می کرد. بنا به اعتقاد رومیان باستان هر کس شاخه یا برگی از درخت انار را به همراه خود داشت از هر نوع صدمه و آسیبی در امان می ماند.
انار در مصر
بسیاری از دانشمندان درخت انار را بومی مصر می دانند و نوشته اند که در روزگار سلسله ۱۸ فرعون ها در مصر کاشته شد اما چیزی که هست نامی که در زبان قبطی به انار داده شده است واژه ای سامی است و این می رساند که انار با بومی خود از جای دیگر به مصر آمده است. برخی دیگر از گیاه شناسان درخت انار را از رستنی های بومی سوریه می دانند. در آئین های دینی آنجا و در فینیقیه می بینیم که خدایان این سرزمین ها با درخت انار سروکار دارند اما به درستی نمی توان گفت که انار و یا درخت نارون بومی کدام سرزمین بوده است.
انار در مذاهب
انار در آئین زرتشت
انار در آئین زرتشت از قداست خاصی برخوردار بوده است. به هنگام مراسم مذهبی موبدان شاخه ی گیاه و یا درختی را به دست می گرفتند. در کتاب ” شایست و نشایست ” گفته شده که آن شاخه باید ازدرخت پاکی باشد که در کتاب های متاخرین شاخه های انار توصیه شده است.
به دست گرفتن شاخه های انار احترام و بزرگداشت به گیاه است که مانند سایر مواهب طبیعی تقدیس شده. رویین تنی اسفندیار را هم وابسته به انار می دانند. در زرتشت نامه آمده که زرتشت پیامبر به اسفندیار انار داد تا بر اثر خاصیت آن روئین تن شود.
جاحظ که در سال ۲۵۵ درگذشته در کتاب المحاسن و الاضداد در سخن از نوروز و مهرگان گوید که: در جشن فروردین در سر سفره چند شاخه از درخت بید و زیتون و انار می نهادند.
به روایت استاد پورداوود در آتشکده ها چند درخت انار می کاشتند و ترکه های آن را برای ” بَرسَم ” (شاخه های مقدس) به کار می بردند.
در اساطیر ایران خاصیت زایندگی و بالندگی به انار بخشیده شده است. یکی از پرکارترین مراسم دینی موبدان زرتشتی تهیه ی شربت ” هوم ” است که به مومنان خاص برای نوشیدن اهدا می گردید. امروزه این گیاه شناخته نیست و در مراسم بجای استفاده از ساقه های آن از شاخه های انار و یا گیاهان دیگر استفاده می شود. درخت انار دارای چوبی سخت و برگ تند رنگ و درخشان و گل زیبا است که به زبانه های آتش می ماند و با میوه های سرخ رنگ و دانه های فراوانش همانند یاقوت است که دیرگاهی است توجه ایرانیان را به خود جلب نموده است.
انار در یهودیت
در تورات چندین بار از انار یاد شده است. در نامه های پنج گانه یا اسفار خمسه که به موسی (ع) پیامبر بنی اسرائیل باز خوانده شده، از این میوه یاد شده است. در سفر خروج باب ۲۸ پاره های ” ۳۴ – ۳۳ ” به جامه های پیشوای دینی اشاره شده که باید دامن آن نقش و نگاری از میوه ی انار به رنگ های لاجوردی و ارغوانی و سرخ داشته باشد و این خود می رساند که انار در نزد بنی اسرائیل مقدس بوده و نشانی از آن بر دامن یک ربانی نمودار پایه ی بلند و ارجمند پیشوایی اوست.
موسی (ع) در سده ی سیزدهم پیش از مسیح می زیست و زمانی که یهوه قوم خود را به سرزمین خرم نوید داد آن زمین خرم پر از درختان انار بود. در قاموس کتاب مقدس آمده: انار درخت کوچک معروفی است که از عصاره ان شراب درست کنند. درخت مذکور به نوعی بزرگ شود که انسان می تواند در سایه ی آن ماوا گزیند. انار بعد از انگور از مهمترین میوه هایی است که در باره خاصیت آن سخنان فراوانی گفته شده است.
انار در مسیحیت
در آئین مسیحیت خاصیت انار را به بعد روحانی آن انتقال داده اند یکی از روحانیون مسیحی دانه های فراوان انار را نشانه ی کمالات الوهی خوانده است و گردآوری آن را نشانه ی ابدیت و طعم خوش آن را نشانه ی مهر و دانایی دانسته است. همچنین انار را از رموز پروردگار می داند که ژرف ترین داوری ها و لطیف ترین قدرت هایش را درآن نهاده است.
انار در اسلام
انار را میوه بهشتی گویند شاید به سبب آن که در قرآن کریم دو بار آمده است.۱- در سوره انعام آیه ی ۱۴۱ همراه با نخل و زیتون (والنخل و الذرع مختلفا اکله و الزیتون و الرمان) ۲- سوره الرحمن آیه ی ۶۸ (فیها فاکهه و النخل و الرمان).
عقیده ی متداول در میان مراجع اسلامی این است که رمان بر وزن فعلان از رُم ساخته شده (راغب، مفردات، ص ۲۰۳) اما بعضی ها تردید داشته اند که می توان از لسان العرب ج ۱۵ ص ۱۴۸ این تردیدها را دریافت. ” گُیدی ” آن را واژه ای دخیل در عربی می داند و آرتور جفری در کتاب واژه های دخیل در قرآن گفته که به نظر می رسد واژه ای غیر سامی باشد. در تفسیر گازر از قول پیامبر روایت شده که در شب معراج مرا به آسمان ها بردند. درخت انار دیدم براو هر اناری چون پوست شتر مثقب.
برای انار خاصیت بسیاری قائل بودند و آن را در حکم دارو می دانستند. نقل است که حضرت فاطمه (س) بیمار بود و حضرت علی (ع) با سعی بسیار برای او انار تهیه کرد و فاطمه (س) از آن بیماری نجات پیدا کرد.
انار یاسین
در اقوال آمده است: اگر روز نوروز چهل بار و به قولی صد بار سوره ی یس بر انارخوانده شود و آن را بخورند تمام سال از امراض جسمانی محفوظ باشند.
سیب غبغب اگر به دست افتد / بهتر از صد انار یاسین است (صائب)
در باور مردم بخصوص اعتقادات مردم جنوب ایران هنگامی که دانه های انار بر روی زمین ریخته باشد باید آن ها را جمع آوری کرد زیرا انار میوه بهشتی است و نباید زیر دست و پا له شود و یا از بین برود.
انار در ادبیات
در شاهنامه فردوسی آمده است که زال پسرش رستم را در بن نارون زیر درخت انار به خاک سپرد:
بشستند و کردش ز دیبا کفن / بجستند جایی بن نارون
در جایی دیگر فردوسی ناروان (نارون) را خود میوه ی انار دانسته است:
رخانش چو گلنار و لب ناردان / ز سیمین برش رسته دو ناروان
از ابتدای رواج و گسترش زبان دری انار به همراه میوه های دیگر در وصف معشوق و دهان او از نظر کوچکی و تنگی و سرخی لب مورد استفاده شاعران قرار گرفته است. رودکی گوید:
زلف تو را جیم که کرد آن که او / خال تو را نقطه ی آن جیم کرد
وآن دهن تنگ تو گوئی کس / دانگکی نار به دو نیم کرد
بهترین توصیف ها را شاید بتوان در دیوان منوچهری دامغانی و در مسمط های زیبا و رنگین وی پیدا کرد که انار را در ردیف میوه های دیگر چون ترنج و نارنج و سیب و انگور بسیار خوب تعریف کرده است:
وآن نار به کردار یکی حقه ی ساده / بیجاده همه رنگ بدان حقه نهاده
لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده / لختی سلب زرد بر آن روی فتاده
بر سر یکی غالیه دانی بگشاده / وآکنده درآن غالیه دان سونش دینار
یکی از غذاهایی که برای بیمار تجویز می شده است انار بوده. ظهیرالدین فاریابی گوید:
وقت است اگر لب تو به رسم مزوری / بیمار عشق را شکر و نار دان دهد
از انار هم مثل غوره در مداوای چشم، زخم دهان و… استفاده می کردند.
سخن آخر اینکه خاک و آب و هوای این مرز و بوم با نهاد این رستنی زیبا سازگار است و کمتر جایی را می توان یافت که میوه این درخت با انار ایران برابری کند.
با سپاس فراوان
بی بی منوّر پروانه حسینی
یلدای ۱۳۸۶
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.