دکتر علی خزاعی فر: “سرگیجه” Vertigo فیلمی متفاوت در سینمای “آلفرد هیچکاک”
تیتراژ فیلم سینمایی «سرگیجه»
سرگیجه شاخص ترین فیلم آلفرد هیچکاک می باشد، تیتراژ آغازین این فیلم خود به تنهایی یک فیلم کوتاه مجزا محسوب می شود، این اثر ساخته سائول باس میباشد، او علاوه بر سرگیجه در روح و شمال به شمال غربی نیز با آلفرد هیچکاک در ساخت تیتراژ همکاری داشته است.
فیلم “سرگیجه” در تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۸۵ در پنجاهمین جلسه کانون تحلیل گران سینما در آگاه فیلم به نمایش در آمدم و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
آنچه در پی می آید نظرات دکتر علی خزاعی فر است:
“سرگیجه” فیلمی متفاوت در سینمای “آلفرد هیچکاک”
این فیلم، از فیلمهای مورد علاقهی من است که بارها دیدهام و حرفهای زیادی برای گفتن دارم که از عمدهی آنها صرفنظر میکنم. فقط به نکتههایی اشاره میکنم.
بعد از تماشای فیلم اولین موردی که ما به آن برخورد میکنیم این است که فیلم را در چه طبقهای جا دهیم؟ شاید به حسب آشنایی با سینمای “هیچکاک” این فیلم را در ردهی فیلمهای وحشت قرار دهیم و آنرا در ادامهی کارهای “آلفرد هیچکاک” بررسی کنیم در حالیکه من امروز در حین دیدن فیلم “سرگیجه” بیشتر دقت کردم دیدم اصلا حیف است که با این فیلم اینطور برخورد کنیم. فیلم “سرگیجه” یک اثر رمانتیک است. یعنی اگر چه در یک اثر عشقی و رمانتیک جنبههای دیگری هم وجود دارد، ولی عشق در این فیلم بر سایر عناصر فیلم میچربد و اصلا بیراه نیست اگر “سرگیجه” را یک فیلم عشقی فرض کنیم و در ردهی فیلمهای عشقی قرار دهیم.
جنبهای از عشق که در این فیلم بارز است چیزی است که انگلیسیها به آن Option میگویند. در فارسی معادل سلیس و روانی برایش نیست. شاید بشود گفت: پیله کردن به یک چیز. یک پیله کردن افراطی یا مرضی که در این فیلم عشقی بود که “اسکاتی” به “مادلن” پیدا کرد و پس از مرگش نمیخواست باور کند او مرده و بعد هم که دختری شبیه “مادلن” را پیدا کرد، سعی کرد به هر ترتیبی شده آن وجود از بین رفته را دوباره زنده کند. Opsetione یکی از آفات عشق است که طبعا باید کنترل شود وگرنه جنبهی روانی پیدا میکند. فیلم “سرگیجه” از ابعاد گوناگونی نقد شده که یکی از آنها نقد فمینیستی است که مردها، میخواهند زنها را هرطور دوست دارند بسازند.
منتقدان در این فیلم بیش از سایر فیلمها شخصیت خود “هیچکاک” را منعکس دیدند برای مثال تصویری که “هیچکاک” از زیبایی زنانه دارد در شکل یک زن بلوند غربی با آن ویژگیها بروز میکند و مخصوصا نماهای نیمرخی که از “کیم نوآک” از ابتدا تا انتها زیاد میبینیم. بههر حال نقد این فیلم، نقد شخصیت “هیچکاک” هم هست.
ما فیلمهای کلاسیک را که میبینیم با نوعی مسامحه بررسی میکنیم. هزار سؤال برای ما پیش میآید. مثلا؛ چرا صحنهی دادگاه اینقدر مسخره تمام شد – با یک جلسه – در حالی که اگر امروز این اتفاق بیافتد دادگاه خیلی خیلی پیچیدهتر از اینها عمل میکند. ولی ما در فیلمهای کلاسیک باور میکنیم. انگار همهی منتقدان بهنوعی قبول دارند که حالا تکنیکهای Development کردن کاراکترها در آن زمان در همان حد بوده و لذا سالها میگذرد و به جنبههای دیگری میپردازند. مسامحه وجود دارد یعنی منصفانه نیست ما امروز بعضی سؤالها را از یک فیلمی که در دههی ۵۰ ساخته شده داشته باشیم چون اگر دقت کنید اساس هنر در سینما بر قرارداد است یعنی مثلا الان روز است صحنهی بعد شب. خوب این یک قرارداد است که من پذیرفتم در کنار این قرارداد هزار قرارداد دیگر را هم پذیرفتم پس اگر ما بنا را بر این قراردادها بگذاریم نباید خیلی سخت بگیریم. تنها فیلمی که من یادم است که خیلی به معیارهای امروزی ساخته شده فیلم “همشهری کین” است شما اگر این فیلم را ببینید باورتان نمیشود که در دههی ۳۰ ساخته شده است.
کسی که آثار “هیچکاک” را دیده و بعد فیلم “سرگیجه” را میبیند متوجه میشود این فیلم اصلا با آثار دیگر “هیچکاک” قابل مقایسه نیست. شما این تفسیرها را روی فیلمهای دیگر “هیچکاک” نمیتوانید بگذارید. من “سرگیجه” را در ردهی آثاری قرار میدهم که تکنیک و فرم زیبایی دارد. شخصیتپردازیهای خوبی دارد یعنی بیننده میبیند راحت است دوست دارد ولی این فیلم اصلا به آن سادگی نیست و یک کار کاملا متفاوت در کارهای “هیچکاک” است.
- منبع: سایت آگاه فیلم
- –علی خزاعی فر (بحث) ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۱۰ (IRDT)
بازدیدها: ۳
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.