استاد غلامرضا جلالی: بهرهگیری از زبان نمادین – زیر نور ماه
بسمالله الرحمن الرحیم
غلامرضا جلالی خدا را شکر میکنم برای ما فرصت مغتنمی است که در ارتباط با نقد فیلم “زیر نور ماه” بحث کنیم. این فیلم (زیر نور ماه) و همینطور “خیلی دور و خیلی نزدیک” از کارهای برجستهی آقای سید رضا میرکریمی است و تا جایی که به خاطر دارم حدود ۲ سال پیش ما از ایشان در دفتر تبلیغات دعوت کردیم، این فیلم را با حضور قریب به ۴۰۰ نفر از خانوادههای روحانیون نشان دادند و جزء نادر فیلمهایی است که مورد استقبال همهی آنها قرار گرفت. برخلاف فیلم مارمولک که تقریبا با چالشهای اساسی روبهرو شدیم و در مشهد برخی از کارشناسان و مسئولان خواستند این فیلم را ببینند اگر ارائهی آن امکانپذیر است به نمایش درآید، و در آنجا تقریبا نمره نیاورد به خاطر اینکه بعضی چیزها برای آقایان قابل تحمل نبود و به هر صورت رد شد. ولی فیلم زیر نور ماه، این موفقیت را بهدست آورد که بتواند با تکتک خانوادههای روحانیونی که با جریان سینما ارتباط دارند و بهنوعی میخواهند از این منبع بهعنوان بخش معرفتی استفاده کنند ارتباط خوبی برقرار کند. دلیلش هم این است که آقای میرکریمی خیلی صادقانه به موضوع نزدیک شده و توانسته واقعیتهای موجود در خفایای پنهان جامعهی روحانیت را آشکار کند. این که یک نفر طلبه برای پوشیدن لباس با چه مسائلی روبهرو هست را قشنگ نشان داده و اینکه توقع جامعه از طلبهی واقعی چیست را خوب توانسته بیان کند و نقشی که یک نفر روحانی در جامعهی امروز ایران میتواند ایفا کند نشان داده شده که متفاوت است از نقشی که در روزهای گذشته داشته است.
زیر نور ماهمیرکریمی با بهرهگیری از زبان نمادین که البته خیلی زبان پرکاری در این فیلم نیست و بسیار اندک از آن استفاده شده دو دنیایی را برای فرد طلبه مشخص میکند؛ دنیایی که در آن تهذیب کند و علماندوزی دارد و دنیایی که بطن جامعهاش هست و به دلایل مختلف اعم از تهیهی لباس، یا هر مورد دیگری وارد آن جامعه میشود. جامعهای که ایشان لباس تهیه میکند و پارچهاش را واگذار میکند هنوز شکل و قواعد سنتی خودش را حفظ کرده یعنی یک بازار سنتی است و شما به راحتی در فیلم میبینید که افراد از طریق بازار وارد مدرسه میشوند. ارتباط ارگانیکیای که در معماری سنتی ایران بین بازار و مدرسه و مسجد وجود دارد در این فیلم بهخوبی نشان داده شده است. ولی در جامعهای خارج از این فضای سنتی، ما با جهان دیگری روبهرو هستیم که مدام در حال تغییر و حرکت است و بیشتر از طریق مترو خواسته اینرا نشان دهد. راهی که باید ایشان طی کند و جهانی که کاملا مدرن است و هیچگونه انطباقی با دنیای شناخته شدهی روحانیون در قالبهای سنتی ندارد و به این راحتی نمیشود این راه را طی کرد، یعنی ما میتوانیم تعارض مدرنیته و سنتهای یک جامعه را به راحتی در این فیلم شاهد باشیم.
زیر نور ماهعامل اصلی و هدف اصلی این تعارضها روحانیون هستند که اینرا هم آقای میرکریمی خوب توانسته نشان دهد یعنی اگر تحول بنیادین در فهم فاهمه و ذکر فکری جامعه در بعد مسائل دینی که بیشتر حاملان آن روحانیان هستند اتفاق بیفتد جامعه توانایی تحلیل روزگار خودش را از طریق دینش داشته باشد و دین این رشد را نشان دهد که میتواند در مصاف با واقعیتهای روزگار زندگی انسان قرار بگیرد در آنصورت انسان مشکلاش حل شده است. یعنی مسئلهی مهم و بنیادینی که در این فیلم و فیلم خیلی دور و خیلی نزدیک برای آقای میرکریمی مطرح هست بهنظر من واقعیت مرگ است. مرگ است که انسان را به پذیرش حقیقت دعوت میکند. با تمام تعارضی که انسان در مدار زندگی از خود بروز میدهد واقعیت مرگ سبب میشود که انسان به واقعیت نزدیک شود. در اینجا (زیر نور ماه) مسألهی مهمی که میرکریمی با آن روبهرو هست این است که چگونه میتوان حد فاصل بسیار افزایندهی جهان مدرن و سنتهای حاکم بر یک جامعه را که روحانیان حاملان اصلی آن هستند حفظ کرد؟ چگونه میتوان این دو جریان را به هم نزدیک کرد؟ چگونه میتوان چشم بصیرت برای اشخاصی فراهم ساخت که قادر به دیدن جهان جدید نیستند و مصائب و مشکلات این جهان مدرن را از طریق دین چگونه میتوان حل کرد؟
زیر نور ماه
میرکریمی در واقع با تمسکی که به تغییر محتوایی و درونی یک نفر روحانی دارد و نشان میدهد که از اعماق باید این دگرگونی اتفاق بیفتد این قضیه را برای ما قابل پذیرش میسازد که یکنفر روحانی علیرغم فضای سنتیای که در آن زندگی میکند میتواند بهتدریج به روح جامعه نزدیک شود. مانند این طلبهی جوان که خیلی هم مایل است با کنجکاوی به دنیای اطراف نگاه کند. و او از کانال وارد شدن به عینیت جامعه هست که به حقیقت موجود در جامعه نزدیک میشود و در واقع لباس خودش را از آحاد جامعه که عموماً آنها هم از نظر روحانیت مردود هستند دریافت میکند. یعنی لباس را کسانی به سیدحسن میدهند که از نگاه سیستم روحانیت مردود هستند و ایشان این مناقشه را با دین دارد که اگر قرار است دین برای ساختن انسانها وارد عرصهی جامعه شود چرا به سراغ ساخته شدهها میرود؟ و چرا کسانی که نیازمندان واقعی هستند نمیرود؟ دقیقا عملی را که سید حسن در این فیلم انجام میدهد. تشابه فوقالعاده نزدیکی دارد با عملی که عیسی مسیح در جریان هدیه دادن به مریم مجدلیه دارد ما در فیلمهای بسیاری از کارگردانان غربی داریم که نشان میدهد (البته واقعیت تاریخی هم دارد) فردی به نام مریم مجدلیه که در حقیقت یک فرد روسپی و مطرود جامعه است و خاخامهای یهودی مطلقاً این افراد را نه به نکیسههای خود راه میدادند و نه خودشان با آنها ارتباط برقرار میکردند ولی عیسی چون روتین عمل نمیکند و شکست عادتها در مسلک روحانیون بزرگ جهان همیشه قرار داشته این عادتها را میشکند و از مدار ارتباطات بسته پا را فراتر میگذارد و میرود به دیدن مریم مجدلیه که در بستر بیماری هست و او را چنان متحول میکند که دو نفر زنی که در هنگام به صلیبکشیده شدن عیسی مسیح به باور مسیحیان پای صلیب حضور پیدا کردند یکی مادرش مریم عذراست و دیگری هم مریم مجدلیه است که ابتدا در غایت تعارض با هم به سر میبردند ولی در نهایت توانستند کامل به هم نزدیک شوند. سیدحسن این توانایی را پیدا میکند که به آن کسانی که مطرود جامعه هستند و روزگار سیاهی را پشت سر میگذارند و هیچ تکیهگاهی بهجز خدا برایشان باقی نمانده ارتباط برقرار کند و تأثیرگذاری خودش را حفظ میکند و کسوت خودش را که شئونات و هویت اجتماعی اوست را از آنها دریافت میکند این یک نگاه کلی است که به جریان فیلم میتوان داشت. البته جزئیات مختلفی دارد.
کانون تحلیلگران سینما
اما اینجا لازم به یادآوری است که بگویم یکی از معضلاتی که امروزه روحانیت با آن مواجه است این است که تفکر روحانیت در شرایط گذشته بیشتر مبتنی بر روشهای استاتیک بوده، استاتیک بودن خودش فینفسه معلوم نیست معالعیب باشد چون اینکه انسان به استقرار و سکون برسد خودش حسن است. غایت تحولات یک فرد که در طول حیات خودش باید به آن برسد سکون و آرمش است و لذا جامعهی روحانیت طوری تعبیه شده و سنتهایش طوری بوده که بهنوعی انسان را به یک استقرار و قرار مکین برساند و فرد در آرامش باشد ولی پیرامون این جامعه جهان دیالکتیکی است همه چیز در تعارض و در تضاد و در چالش به سر میبرد.
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.