http://tamashafilm.persiangig.com/image/through-a-glass-darkly-poster.jpg

هم چون در یک آینه (از میان شیشه کدر) : عشق خدا عشقی انحصاری است بدون هیچ رابطه‌ای نزدیک

مترجم محمدرضا صباغ

دکتر صباغ

78337328650522421820.jpg

غروب آفتاب در افق چهارنفر از دریا خارج شده بر اسکله‌ای پیش می‌روند و به خشکی می‌رسند. این صحنه‌ی افتتاحیه‌ی فیلم “از ورای شیشه کدر” می‌باشد.

– فیلم‌نامه‌ی این فیلم برگمان، در فارسی با نام “هم‌چون در یک آیینه” ترجمه شده است-

چهار شخصیت فیلم؛ کارین به تازگی از آسایشگاه روانی مرخص شده، شوهرش مارتین پزشک، پدرش دیوید نویسنده‌ای گرچه سختی کشیده اما موفق و برادرش مینوس نوجوانی هفده ساله است. در طول فیلم این‌طور به‌نظر می‌رسد که هرکدام از آن‌ها واقعیات، مشکلات و سوءفهم‌های زندگی یکدیگر را “از ورای شیشه کدر” بررسی می‌کنند.

“کارین” با توهمات و هذیان‌های مذهبی‌اش از دیگران فاصله گرفته است – خدا در شکل عنکبوتی بر او ظاهر شده است- دیوید، بیماری دخترش توجه او را جلب کرده و می‌خواهد آن‌را سوژه‌ی کتاب جدیدش قرار دهد، مارتین عاشق همسرش کارین می‌باشد و پزشکی است که خود را در کمک به او ناتوان می‌یابد و برادر کارین به‌آرامی تحت‌تأثیر هذیان‌ها و رفتار اسکیزوفرنیک کارین قرار می‌گیرد.

فیلم، درام جذابی از مهم‌ترین موضوعات زندگی، نقش هنر، بیماری، زندگی خانوادگی و وجود خدا است که موسیقی شکوهمند باخ (قطعه‌ی شماره‌ی دو در فامینور) آن‌را همراهی می‌کند.

http://seemorgh.com/images/images_old/113608.jpg

  • ایده اولیه

زمانی‌که فیلم در مرحله‌ی برنامه‌ریزی بود، “کاغذ دیواری” نام داشت من در این فکر بودم که فیلمی درباره‌ی شخصیتی خواهم ساخت که به‌طور عادی از خارج به درون و از درون به خارج کاغذ دیواری شناور خواهد بود. دری کوچک بر این کاغذ دیواری خواهد بود و از این در، او به دنیای دیگر وارد و از آن خارج می‌شود. این شخصیت در هر دو این دنیاها خوشبخت است اما به‌تدریج دنیای واقعی بیشتر و بیشتر غیرواقعی شده و دنیای دیگر، به شکلی پیشرونده آن‌را اشغال می‌کند و جایش را می‌گیرد. این فکر اولیه‌ی من بود. ایده‌ی من این بود که او به شکل کاغذ دیواری درآمده و در بافت آن ناپدید می‌شد. زمانی‌که مقدمات فیلم را آماده می‌کردم درامی،انسانی توجهم را جلب کرد آن این‌که انسان‌های دیگری که در واقع شاهد فرآیند جدایی او از خودش می‌باشد (سندرم بیماری کارین) چه وضعیتی خواهند داشت. احساس کردم باید تمام فوت و فن‌های هنری را رها کنم و به‌سادگی به این درام انسانی توجه نمایم و این‌گونه بود که فیلم ساخته شد و جنبه‌های سینمایی فیلم در مقام دوم قرار گرفت. “از ورای شیشه کدر” به‌گونه‌ای به ازدواج من و “کاربی لارتی” و زندگی مشترکمان نیز مدیون است. ما روابط پیچیده‌ای را با یکدیگر داشتیم گاه گیج و منگ بودیم و همزمان به‌طور استثنایی کامیاب و موفق و شدیداً شیفته‌ی یکدیگر. در برخی چیزها با هم به گفت‌وگو می‌نشستیم اما در واقع زبان مشترکی نداشتیم و نمی‌توانستیم ارتباط برقرار نماییم. ” از ورای شیشه کدر” ناشی از این روابط بود با کمک “کابی” (او پیانیست بود) من چیزهای زیادی درباره‌ی موسیقی یاد گرفتم و این به من کمک کرد تا فرم و چارچوب بازی‌ها را پیدا کنم. مرزهای بین چارچوب بازی و چارچوب موسیقی وجود ندارد من یک کوارتر داشتم، در این کوارتر یکی از آن‌ها (جوراستراند) همیشه نت‌های غلط می‌نواخت، پاسگارد موسیقی نوشته شده را دنبال می‌کرد و هیچ تقسیر و تعبیری بر آن نداشت، سومی (ماکس فون‌سیدو) با خلوص و قدرتمندانه اجرا می‌نمود اما فرصتی را که لازم داشت به او ندادم و معجزه‌گر “هاریت اندرسون” بود که قسمت کارین را پرطنین می‌نواخت.

او شخصیت “کارین” را با تنالیته‌ی صاف و اثری از نبوغ در آن تصویر کرد و به کمک حضور او کار ماندگار گردید.

نام “از ورای شیشه کدر” از “اپوستولی” وام گرفته شده است. در نامه‌ی اول پل مقدس به کورین نیام فصل سه، بیت ۱۲ گفته می‌شود “از ورای شیشه‌ای کدر می‌نگریم و سپس رو در رو خواهیم شد.”

فیلم نقطه‌ی شروع جدید از مرحله‌ی زندگی سینمایی برگمان است. او می‌گوید: “اسکلت تکنیکی فیلم، ممکن نبود ناقص از کار درآید. هر شات جای درست خودش را داشت “سون نیک ویست” و من مذاکراتی مفصل، محکم و سختی را درباره‌ی نوردهی و نور فیلم داشتیم و این رایزنی‌ها به مفاهیم کاملاً متفاوتی در سینماتوگرافی منجر شد و آن بعدها “در روشنایی زمستان” و “سکوت” خود را نشان داد.

“از ورای شیشه کدر”، کوشش نومیدانه‌ی “برگمان” در ارائه‌ی فلسفه‌ی ساده‌ای است: خدا عشق است و عشق خدا، انسان‌هایی که از عشق لبریز شده‌اند خداوند آن‌ها را احاطه کرده است. اما مسئله‌ی وحشتناک تصویر هولناکی از خالق و وضعیت او در شروع فیلم می‌باشد چه در صورت یک مرد چه در صورت یک هنرمند.

اما به‌نظر می‌رسد باز هم مفهوم اصلی فیلم (خدا- عشق) حتی قبل از طرح موضوع، شکست خورده است. رابطه‌ی عاشقانه‌ی بین مارتین و کارین به‌شکل غم‌انگیزی پایان می‌یابد (کارین می‌گوید مارتین در راه عشق به خدا قربانی کرده است) در رابطه‌ی بین پسر و پدر – مینوس و دیوید – سرد است و یا اصلاً وجود ندارد (کاش فقط می‌توانستم یک‌بار با پدرم صحبت کنم، اما همیشه مشغول و گرفتار است. )

عشق خدا عشقی انحصاری است بدون هیچ رابطه‌ای نزدیک. در آن فقط خدا وجود دارد و جا برای هیچ‌چیز نیست. آیا برای اعتقاد باید همه‌چیز را واگذاشت؟ آیا به‌همین دلیل است که “برگمان” خدا را در شکلی وحشتناک نشان می‌دهد؟ چرا فقط دخترک مبتلا به اسکیزوفرنی در جست‌وجوی اوست؟ آیا فقط در لحظات ضعف و ناتوانی و احتیاج نیست که به‌دنبال کمک گرفتن از مذهب می‌باشیم؟ در این‌صورت حصار روابط خودپسندانه‌ی دیگری آغاز می‌شود. انسان فقط برای التیام خود به‌دنبال خدا است. “برگمان” می‌خواهد بگوید جایی که خدا هست عشق هست. “کارین” در جست‌وجوی خداست اما آن‌سوی در که از آن سخن گفته می‌شود هرگز به ما نشان داده نمی‌شود. خدایی که آن‌سوی در است غیرواقعی و بیهوده است وقتی “کارین”، در دنیای تخیلی‌اش را باز می‌بیند چیزی او را به وحشت می‌اندازد. او در ذهن مجنون و دیوانه‌اش به‌دنبال خداست ولی انعکاسی از شیطان در آن می‌یابد.

در انتهای فیلم “مینوس” به شکل تعجب‌آوری تردیدها و شک را برای پدر بازگو می‌کند. “دیوید” می‌گوید که “کارین” با عشقی فراگیر احاطه شده است و برای همین خداوند او را در خود فراگرفته است.

در این‌جا شاید این اولین کنش عاشقانه بین پدر و پسر است و کلمه‌ی “پدر با من سخن گفت” که خط پایانی فیلم می‌باشد.

سکانس نهایی بعدها به‌طور وسیعی مورد انتقاد قرار گرفت. “برگمان” خودش نیز خاطرنشان می‌کند: “ارتباطی طبیعی و عاطفی بین پیام امیدوارکننده‌ی آخر فیلم و لحن بدبینانه‌ی بقیه‌ی آن وجود ندارد”

برگمان مثل همیشه به‌سادگی و اما این‌بار گیج‌کننده‌تر دو نظریه را در برابر ما می‌گذارد و ما را رها می‌کند که خود به آن بیاندیشیم. با پیشرفت فیلم، شاهد سقوط آرام همه‌ی کاراکترها هستیم. “کارین” مبتلا به حمله‌ی اسکیزوفرن تازه‌ای می‌شود، “مارتین” عشقش را از دست می‌دهد، “دیوید” می‌خواهد از بیماری دخترش برای کتاب بعدی استفاده کند و خودکشی ناموفقش را برای “مارتین” شرح می‌دهد و “مینوس” به‌علت بیماری خواهرش فرو ریخته است. در همه‌ی این انحطاط‌ها خدا وجود دارد اما فقط در هذیان‌های “کارین” و به‌صورت جانوری بدنما. جانوری که در ذهن اسکیزوفرنیک “کارین” وجود دارد ولی در انتهای فیلم “مینوس” با جلوه‌های نورانی عشق خدا، سرزنده و شاد می‌شود.

“صحنه‌ی نهایی به‌عنوان حلقه‌ای سست در آخر فیلم مورد انتقاد قرار گرفت. در صحنه‌ی گفت‌وگوی بین “دیوید” و “مینوس”، خط پایانی دیالوگ (پدر با من صحبت کرد) می‌باشد. گمان من است که من نمی‌خواهم تعلیم و آموزش دهم و شاید به این دلیل این کلمه را در آخر فیلم گذاشتم که چیزی گفته باشم که تاکنون نگفته‌ام. نمی‌دانم! امروز زمانی‌که با آن قسمت روبه‌رو می‌شویم ناراحتم می‌کند.”

دیالوگ نهایی بعد از حمله‌ی بیماری کارین اتفاق می‌افتد. ظهور عنکبوت او را آشفته می‌کند و فقط بعد از تزریق دارو آرام می‌شود. مارتین و کارین خانه را با هلیکوپتر بیمارستان ترک می‌گویند و دیوید و مینوس تنها می‌مانند.

مینوس: من می‌ترسم. در داخل کشتی شکسته وقتی کنار او بودم. حقیقت فرو ریخت. می‌فهمی؟

دیوید: می‌فهمم!

مینوس: فرو ریخت و من دچار لغزش شدم. مانند رؤیا است اما با همه‌ی این‌ها، حقیقت دارد. هرچیز می‌تواند اتفاق بیافتد. هرچیزی پدر. من قادر به زندگی با وضع جدید نیستم.

دیوید: تو قادر هستی اما اگر چیزی داشته باشی که به آن وفادار باقی بمانی.

مینوس: چه چیز؟ خدا؟ هیولایی مثل آن‌که کارین داشت؟ یا قدرتی نامرئی که در تاریکی پنهان شده است؟ نه این غیرممکن است.

سکوت

مینوس: نه، پدر، غیرممکن است. در دنیای من خدا وجود ندارد. مدرکی برای اثبات وجود او به من نشان بده!

سکوت

مینوس: نمی‌توانی.

دیوید: می‌توانم مینوس اما باید به چیزهایی که می‌گویم گوش کنی.

مینوس: حتماً احتیاج دارم گوش کنم.

دیوید: نوشته‌اند که خد%D

5/5

مطالب مرتبط:

تی وی توس
شهاب ملت خواه

منو شهاب و طرقبه

منو شهاب و طرقبه منو شهاب و طرقبه1394.02.23 به روایت مجید سیف العلمایی “مربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازی” از “سیف دات آی آر” (دانشنامۀ

ادامه مطلب »
تی وی توس
مجید سیف‌العلمایی

فروش محصولات هنری

فروش محصولات هنری “فروش محصولات هنری“05:09به روایت مجید سیف‌العلماییمربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازیاز سیف دات آی آرمهارت آموزی سینما روی خط(دانشنامۀ آنلاین مطالعات سینمایی)رکورد:

ادامه مطلب »
تی وی توس
مجید سیف‌العلمایی

در انتظار قاسم

در انتظار قاسمگزارشی کوتاه در صبح جمعه 24 شهریور 1402 در گلستان به وقت انتظار استاد قاسم گلمکانی که بیاید تا برای تهیه فیلم مستند

ادامه مطلب »
تی وی توس
مجید سیف‌العلمایی

فعالان هنری، بهترست بدانید!

فعالان هنری، بهترست بدانید! “فعالان هنری، بهترست بدانید!“مدت: 11:59به روایت مجید سیف‌العلماییمربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازیاز سیف دات آی آرمهارت آموزی سینما روی خط(دانشنامۀ

ادامه مطلب »