«رادیو ارتباط»  تقدیم می کند:

دوطرفه‌ها

از مجموعه‌ی: پراکنده‌ها

متن و اجرا: مریم شریعتی

فروردین ۱۳۹۳

بعضی از ما خو کرده ایم به راه رفتن ـ ما روندگان خسته، نگاه کردن به نشانه ها را نیاموخته ایم ـ

پیشه ی ما فقط رفتن است ـ

ما به دنبال مدها راه می افتیم؛ هر چه  باشد، ایده ای، حرفی، تصویری، نقشی و رنگی، ما بی درنگ راه می افتیم ـ

می رویم و می رویم تا سرمان بخورد به ناشناخته ای که گیجی و درد عمیقی به ما بدهد ـ

*

این روزها هم مد شده است انگار همه می گوییم رابطه یک مسیر دو طرفه است ـ

آن وقت یکی از این طرف یکی از آن طرف می نشینیم پشت فرمان و در جاده های دو طرفه، رابطه می شود غوغا؛ یکی بوق گوش خراشی می زند و می گذرد؛ آن دیگری مدام چراغ می دهد و پیش می آید و تا ما برویم پیش مشاورمان و تفسیرش را بپرسیم و برگردیم، از ما گذشته است ـ

در جاده های دو طرفه، کمی انحراف به چپ هم حادثه ی دلخراشی می سازد آن وقت یکی از ما که سرعتش زیادتر است دستش را از پنجره بیرون می آورد و رو به زمین و آسمان بالا و پایین می برد و چیزهایی می گوید که ما ترک برمی داریم و باز آن سرگیجه را حس می کنیم ـ

*

حالا دیگر در میانه ی همه ی راه های دو طرفه مرزهایی کشیده شده است؛ مرزهایی از بلوکه های سیمانی، مرزهایی از سکوت از تعبیرها و فاصله ها از جنس شک ـ

یکی نیست به ما بگوید اصلا چرا این تز منسوخ شده در شهرسازی باید در رابطه سبز شود؟

و ما که رانندگی در خیابان های دو طرفه ی شهر را از یاد برده ایم، در مسیرهای دو سویه ی رابطه مدام تلفات بدهیم و خراش های عمیق روی یکدیگر بیاندازیم و جریمه شویم و از افسرهای مشاوره به التماس بپرسیم:

نمی شود آیا رابطه دویدن در وحشیِ دشتی باران خورده باشد؟

آخر هر چند هم که آدم در رانندگی اش مهارت بزند و قانون ها را بلد باشد وقتی آن دیگری اصلا یادش رفته که در مسیری دوسویه است یا خوابش برده و سنگینی روحش روی پدال گاز افتاده و سرعتش مدام زیادتر می شود، آدم را بدجوری به مخمصه می اندازد ـ

و آن وقت است که هوای بیراهه به سرمان می زند و تمنای گریز بیدار می شود در دو طرفه های غوغا که یکی نورش سو بالا می زند و دید آدم را مختل می کند؛ آن یکی اصلا چراغ ندارد؛ یکی خیلی وقت است که مخزن شیشه شویش خالی است و از پشت انبوهی غبار و ابهام و سوءظن به این جاده نگاه می کند؛ یکی  به تاریکی تونلی وارد شده است و چراغ هایش روشن نمی شود؛ آن دیگری رسیده است به جایی برای دور زدن و دورمان می زند و ما نمی فهمیم چرا سرگیجه داریم ـ

*

در جاده های دو طرفه جایی برای با هم ایستادن و در چشم هم نگریستن ، جایی برای شاعرانگی و ” با دوستان مروت ” نیست ـ نقطه های تلاقی جاده های دوطرفه می شود نقطه ی ویرانی ـ

و ما فقط باید از هم عبور کنیم با شتاب هم بگذریم تا برسیم به جایی در انتهای جاده ؛ آخر از کودکی به ما گفته اند باید به جایی برسیم؛

“بزرگ شوی، درس بخوانی، پول دربیاوری تا به جایی برسی”

و ما هیچ وقت نپرسیدیم به کجا باید برسیم؟

و این “ی” در جایی هم چنان برای ما نکره مانده است ـ

برای همین است که خیلی وقتها به جایی می رسیم ولی حس می کنیم اینجا آنجایی نیست که ما باید باشیم و بی قرار می شویم و باز راه می افتیم به دنبال یک راه دیگر ، رابطه ای دیگر و یا یک جای هرگز تعریف نشده ی دیگر و هم چنان در جاده های دوطرفه رانندگی مان می شود رقص عربی و ما که از درس عربی بیزار بودیم هر چه فکر می کنیم تنها چهره ی عبوس معلم هایش را به خاطر می آوریم و یادمان نمی آید فرایند معرفه سازی نکره ها چگونه بود!!

و هم چنان در ناشناسی واژه ها سر در گمیم:

جایی، رابطه ای، عشقی، ترسی، راهب، خدایی که نمی شناسیم و زندگی ای که از پس اهلی کردنش بر نیامده ایم و مرگی شاید که نامش به هراسمان می اندازد و سرگیجه ای که نمی دانیم چرا مدام با ماست و به حضورش خو کرده ایم!!!

*

ما با این حجم ناشناسی هایی که احاطه مان کرده است هم‌چنان می تازیم رو به جایی و خسته می شویم گاهی و دلمان می خواهد کسی بیاید و فرمان را از ما بگیرد و ما بنشینیم کنارش و چشم هامان را ببندیم و خیالمان راحت باشد که او ما را می رساند به جایی؛ جای خوبی ـ

مسیرهای دو طرفه اما جای خسته شدن نیست جای اعتماد کردن نیست ـ

باید با چشم های باز دائماً یکدیگر را بپاییم و مناسب حال راننده های تعریف نشده و جاده های ناشناس دنده ها را عوض کنیم و فرمان را بچرخانیم و بعد از مدتی ببینیم اصلا حواسمان به خودمان نبـوده است و سراسر شده ایم واکنشـهای بی اعتبار و یادمان نمی آید که اصالت و خلاقیت و تازگی مان را کجای جاده جا گذاشته ایم؟

شوق و شورمان را کجا پیاده کرده ایم؟

از دشت هایی که زیر نور آفتاب می درخشیدند کی رد شدیم؟

کجا بود که گل های آفتابگردان به چشممان خورد و هوس بودن کسی به تنهایی مان چنگ انداخت؛ یکی که از سمت ما به لحظه های کنار جاده نگاه کند؛ و برگشتیم و دیدیم کسی کنارمان نیست ما مدتهاست که از رو به روی هم می آییم و یکدیگر را می پاییم و خسته از جاده های دو طرفه دلمان هوای کوچه های بن بست را می کند و فکر می کنیم شاید در صمیمیت آن کوچه ها  بشود از سمت زمین به وسعت آبی پرواز نگاهی بیندازیم ـ ـ ـ

 


جهت دانلود مستیقم صدا، کلید دریافت را کلیک کنید.

downlod_key

5/5

مطالب مرتبط:

تی وی توس
شهاب ملت خواه

منو شهاب و طرقبه

منو شهاب و طرقبه منو شهاب و طرقبه1394.02.23 به روایت مجید سیف العلمایی “مربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازی” از “سیف دات آی آر” (دانشنامۀ

ادامه مطلب »
تی وی توس
مجید سیف‌العلمایی

فروش محصولات هنری

فروش محصولات هنری “فروش محصولات هنری“05:09به روایت مجید سیف‌العلماییمربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازیاز سیف دات آی آرمهارت آموزی سینما روی خط(دانشنامۀ آنلاین مطالعات سینمایی)رکورد:

ادامه مطلب »
تی وی توس
مجید سیف‌العلمایی

در انتظار قاسم

در انتظار قاسمگزارشی کوتاه در صبح جمعه 24 شهریور 1402 در گلستان به وقت انتظار استاد قاسم گلمکانی که بیاید تا برای تهیه فیلم مستند

ادامه مطلب »
تی وی توس
مجید سیف‌العلمایی

فعالان هنری، بهترست بدانید!

فعالان هنری، بهترست بدانید! “فعالان هنری، بهترست بدانید!“مدت: 11:59به روایت مجید سیف‌العلماییمربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازیاز سیف دات آی آرمهارت آموزی سینما روی خط(دانشنامۀ

ادامه مطلب »