ماهیت قدسی در هنر
- مریم ریگی
“ماهیت قدسی در هنر “
نقش هنر در ایجاد یک نگرش خاص و پدید آوردن حال و هوایی که در آن مکاشفهی ژرفترین حقایق طبیعی وما بعدالطبیعی امکانپذیر میشود هم برای فهم ماهیت هنر قدسی و هم برای فهم ساحت ذوقی خودِِ هنر، امری اساسی و بنیادی است. هنرمند خلاق با آفرینش اثر هنری در رقابت با خالق خود نیست بلکه بهعنوان جلوهی کمال مطلوب الهی از هنر خود برای انتقال معرفت و رمزگشایی عالم معنا استفاده میکند تا مرتبهی اصیل هستی را در اثر خود تجلی بخشد. انسان با تقلید کامل و آگاهانه از آفریننده و به منظور پیروی از الگویی که در اختیارش قرار گرفته، دست به آفرینش میزند. چنین هنری وقتی سرچشمهای الهی به خود میگیرد با تمامی تضادها و تناقضهایش علاوه بر به تصویر کشیدن زیباییها و زشتیهای آفرینش و اخلاق انسانی عظمت خالق آن را یادآور میشود.
هنرمند در پرداختن به موضوعات دینی و قدسی و برای خلق اثری هنری، خود دست مایهای الهی است؛ او وسیلهایاست برای انتقال آگاهانهی آنچه به او الهام میشود، در واقع او فقط پرده از آنچه هست برمیدارد اما در انتخاب روش فرم بخشی به سرشت الهی خود و پیرامونش آزاد است، این شکلگیری خود مستلزم بازگشت انسان به ذات خویش است و نتیجهی آن دست یافتن به حقایق معنوی و شناخت میباشد. او به تقلید از نیروهای خلاقهی آفرینشگر یکتا سرشت خداگونهی خود را متحقق میسازد. شناخت، اولین نیاز برای تقلید است خواه با واسطه یا بیواسطه باشد و موضوعات آیینی علاوه بر اینکه نیاز به شناخت، برای تقلید و تصویر آن دارد خود وسیلهایاست برای رسیدن به معرفتی قدسی.
انسان معنوی به رسالت خویش آگاه است و با هنر قدسی، معنا و مفاهیم آن ارتباط مستقیم دارد. او به خوبی میداند که آراستگیاش به فضایل معنوی و اخلاقی برترین نوع زیبایی در این جهان است که جمال الهی را مستقیماً منعکس میسازد.
هر شیء دارای فرم و محتوایی است، در هنر قدسی محتوا همیشه امر و حضوری قدسی دارد که وحی الهی را در صور خاص جای داده، وحیای که برخی از آنها را تقدس میبخشد تا بتوانند حاملان این حضور قدسی باشند. گذشته از این، به برکت آن صور قدسی است که آدمی را قادر میسازد از درون تعالی پیدا کند و به ساحت درونی وجود خویش راه یابد و به موجب آن فرآیند به بصیرتی نسبت به ساحت درونی آنها نائل شود.
در داخل هر فرمی از جهان هستی محتوایی است که پرداختن به آن یکی از وظایف هنر برای به تصویر کشیدن و ارائهی محتوای آن است تا بندهایی را که بر واقعیت ظاهر آن، سایه افکنده و معرفت و معنویت را در خود پنهان کرده، بگشاید و خود را به منبع ملکوتی هنر متصل کند.
پرداختن به موضوعات آیینی نیز ماهیتی قدسی دارد که در جهت رسیدن به معنا تلاش میکند عناصر ساختاری مرتبط با یک هنر خاص را به خدمت بگیرد تا معنایی را منتقل کند. برای فهم معنای هنر قدسی به لحاظ ارتباطش با معرفت دینی لازم است درک کاملی از اهمیت معنا داشته باشیم. هنر قدسی مستقیماً با وحی و تجلیات الهی سروکار دارد در حالیکه میتواند به فرم و محتوای ادیان هم بپردازد و در واقع میتوان گفت: “هنر قدسی حقیقت را منعکس میکند و حقیقت خود امری مقدس است .”
در ساحت قدسی صرفاً به عناصر عبادی، شعائر و آیینهای دینی پرداخته نمیشود بلکه حرکت هنر در عمق دین و پرداختن به آنچه دین را میسازد و تمام مضامینی که دنیا، آخرت، انسان و حقوق او را مطرح و در آن کنکاش میکند و مخلوقات هستی را در ظاهر یا ضرورت وجود مطرح میکند مضامین دینی و قدسی را در بر میگیرد.
هنر قدسی ماحصل تفکر و استدلال بشر در محتوا نیست بلکه خودش ماهیت تعقلی دارد و توجه به آن منجر به شناخت قدسی میشود که نه تنها بشر پس از درک و دریافت پیام، محتوای تعقلی تجربهاش بر آن تحمیل نمیکند بلکه به درک خود شکل میبخشد شکلی که علاوه بر ارضای نیازهای دورنی و بیرونی، خودش به نیاز مخاطب هم پاسخ میدهد.
خواستگاه هنر دینی یک نیاز بشری صرف نیست زیرا علاوه بر رفع نیازهای بشر به پرستش و پرستیده شدن، خواستگاهی الهی نیز دارد که مظهر قدرت و هنر الهی است. هنر دینی در واقع با اشارهی غیر مستقیم به ذات الهی و گشایش زوایای پنهان آفرینش وسیلهای است برای آشکار کردن بعد باطنی موضوعاتی که به آن پرداخته شده است.
شعائر هنر دینی لاینفک از معرفت قدسی نیست زیرا این هنر بر علمی به عالم هستی مبتنی است که ماهیتی قدسی و باطنی دارد و به نوبهی خود وسیلهای برای انتقال معرفتی با یک سرشت قدسی و در عین حال مجرایی برای انتقال معرفت و رحمت است. تمایل انسان به دیدن، برای درک بهتر افکار و اندیشههای خود و دیگران باعث شده انسان از هنر بهعنوان بهترین راه برقراری ارتباطی فعال و پویا استفاده کند و به این واسطه عمیقترین تأثیر را بر روح بشر بگذارد که نمایش اعمال عبادی و آیینی مستقیمترین شیوه برای انتقال الهام و وحی الهی به مخاطب میباشد که البته تأثیر کمتری هم بر مخاطب میگذارد.
در هر سنت کسانی هستند که اهمیت صور هنری را از این حیث که از آنها فراتر رفتهاند، نادیده گرفتهاند ولی همیشه این امر در عالمی رخ داده است که این صور در آن موجود بودهاند نه در عالمی که این صور را کنار گذاشته و یا از میان برداشتهاند.
هنر دینی هم با شناخت و هم با امر قدسی سروکار دارد و همان اندازه که به امر قدسی متعلق است یکی از سرچشمههای معرفت و رحمت و همچنین منبع امری قدسی است. شناخت امر قدسی نمیتواند به تصاویر عینی، فیزیکی و مادی بپردازد بلکه بر طبق اصول هنری منشاء صور که موضوع بحث هنرمندان است ،در نهایت منشاء الهی دارد خواه این منشاء مرئی یا نامرئی باشد. برای پدید آوردن یک اثر هنری دارای جمال و کمال توجه به امور مادی و معنوی ضروری است. با مقایسهی اثر هنری با ساختار طبیعی همان اثر، فهم بهتری از منشاء صور در هنر دینی خواهیم داشت. به عقیدهی افلاطون “عمل آفرینندهی اثر هنری، هرگاه به امور ثابت نظر کند و سرشت اثر خویش را بر اساس الگوی ثابت شکل دهد ضرورتاً باید زیبا و کامل از کار درآید ولی هنگامی که فقط به نظم مخلوق نظر میکند و یک الگوی مخلوق را به کار میبرد اثرش زیبا و کامل نیست. “
هنر قدسی به جمالی واقعی میپردازد که با ساحت باطنی حق به معنای دقیق کلمه مرتبط است جمالی که نتیجهی کمال است.
- تاریخ : جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
- منبع: سایت آگاه فیلم
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.