کانون ۴۵: ماهی بزرگ Big Fish / رؤیا یا واقعیت dream or reality
ماهی بزرگ
Big Fish
رؤیا یا واقعیت
Dream or reality
از دیدگاه پسرش زندگی ادوارد بلوم به سرآمده است و او در سالهای قبل از تولد پسرش ماجراجوییهای حیرتآوری داشته و با افراد جالب و فراموش نشدنی برخورد داشته است و در سالهای بعد از تولد پسرش داستانهای تکراری را بارها و بارها برای او تعریف کرده است.
“آلبرت فینی” کسی که میتواند یک بازیگر کم حرف و بی سر و صدا باشد، اگر لازم یاشد میتواند نقش یک مرد که در لافزنی خستگی ناپذیر است را هم به خوبی بازی کند و اکنون در ماهی بزرگ شخصیت او در داستانی واگفت شده است که بینندگانش را به تعجب وامیدارد.
به هرحال بعضیها، مانند همسرش، ادوارد پیر را یک قهرمان ملیح و با شخصیت میپندارند. ساندرا همسرش (جسیکا لانگ) کسی که در اتاق خواب بالا جایی که همسرش داشت به همراه مخزونی مضحکی که زندگی کرده بود آن را وداع میگفت، ایستاده بود و به او مینگریست. او پسرش را به خانه فرا میخواند، ویل (بیلی کروداپ)، یک روزنامه نگار که در پاریس کار میکند و تمام داستانهای پدرش را با تمام وجودش میدانست و اکنون یک درخواست نهایی داشت که هر کس را به فکر فرو میبرد و آن این که آیا پدرش سرانجام میتواند حقیقت را به او بگوید؟ ادوارد پیر خشمگین میشود و شروع میکند به مرور دوبارهی خاطراتش.
با نشان دادن ادوارد جوان (ایوان مک گرگور) و ساندرای جوان (آلیسون لومن) و یادآوری ماجراجوییهای مرد پیر در جوانی به راحتی میتوان به اشتیاق تیم برتون برای غوطهورسازی ما به گذشتهی شخصیتهای فیلماش پی برد، آن ساحره با چشمان شیشهایاش و سیرکی که توسط اموز کالوی (دنی دیوایتو) اداره میشود، جایی که او با کارکترهایی مانند کارل، انسانی عظیم الجثه (متیو مک گروری) دوستی برقرار میکند.
یک روز که با ادوارد زیر بیگ تاپ (Big Top ) قدم میزند، نگاهش با نگاه دختری به نام ساندرا تلاقی پیدا میکند و به این فکر میافتد که او همان دختری است که همیشه آرزو داشته با او ازدواج کند.
در جریان ماجراجوییهای او ماهی به اندازهی یک حیوان عظیم الجثه وجود دارد و همین طور او با گروه پینگ جینگ ملاقات میکند و همهی قصهها وماجراها ما را به گونهای به سوی داستانهای خیالی رهنمون میکند در صورتی که این تئوری معتبر وجود دارد که ماهیت و وجود یک شیء زمانی حقیقت دارد که شخص شما به وجود آن اعتقاد داشته باشید.
ماهی بزرگ با کارگردانی خوب “تیم برتون” فیلمی است با مدلهای بصری بسیار جذاب که میتواند فلینسکو (Felliniesque) نامیده شود چنانچه او نتواند به حقیقتی برتونسکویی (Burtonesgue) دست یابد.
این نکته هم وجود دارد که ادوارد فردی چاخان و قصه پرداز است. البته داستانهایی که میگوید نه تنها برای تفریح بلکه نوعی سادیسم است، مانند کسی که یک جک را بارها و بارها تعریف کند، البته برای گفتن آن هوش فراوانی دارد؛ و از سوی دیگر به نظر میرسد که ادوارد پیر عضو گروه “اسلو تاکرهای امریکایی باب و ریز” [یک گروه کمدی در آمریکا که توسط باب و ریز بنیانگذاری شده است] باشد.
فیلمی دیگر هم با همین مضمون وجود دارد که در آن یک آدم چاخان در حال مرگ دایما خاطرات جوانیاش را بازگو میکند در حالی که افرادخانوادهاش اطراف بستر مرگش حلقه زدهاند؛ همسرش پسرشان را از اروپا به خانه فرا میخواند و پسرشان که از داستانهای پدرش خسته شده است فقط در پی این است که حقیقت را از زبان پدرش بشنود .
این فیلم که هجوم وحشیها نام دارد توسط “دنیس آرکاند” کارگردانی شده است و یکی از بهترین فیلمهای سال است. هر دو فیلم یک احساس و هدف را تداعی میکنند و آن این که چه طور در آخر عمر ما به افسانههای زندگیمان وابسته میشوم و میخواهیم به آنها معنی بدهیم. شخصیت این داستانها قصهها را نه برای دیگران بلکه برای خودشان تعریف میکنند چون احساس میکنند حقایقی مربوط به زندگیشان در این قصهها نهفته است. تفاوت این دو فیلم، البته جدا از اختلاف گستردهای که بین لحن کمدی انسانی آرکاند و رئیس سیرک در ماهی بزرگ وجود دارد، این است که آرکاند گذشته را به عنوان راهی برای رسیدن به کارکترهایش استفاده میکند اما برتون گذشته را برای رسیدن به جلوه های ویژه به کار برده است.
در ابتدا این احساس به ما دست میدهد که برتون به ادوارد پیر فقط همان قدر ارزش نهاده که از او به عنوان یک در ورودی برای راه پیدا کردن به خیالات بصری که میخواهد در فیلم بگنجاند استفاده کرده است. او قادر است به ما دهکدهای به آن زیبایی نشان بدهد که خیابانهایش توسط علف فرش شده است، آسمان، و همین طور یک گربه ماهی بزرگ، جادوگرها، شیرین کاران، دلقکها و خانههای پر رفت و آمد را.
ما خود را در کنار “برتون”، کسی که مانند ادوارد پیر همان هنرها و مهارتها را بارها و بارها بازیافت میکند و درخواست دارد که کسی قدم در آن بگذارد و منظور او را درک کند. زمانی که “برتون” این چینن عمل میکند ما را یاد فیلمهای ایدوود ، شب قبل ا ز کریسمس، اسلیپی هالوی میاندازد. اما زمانی که به این شیوه عمل نمیکند ما فقط به جنبهی خیالاتی و استعداد او در ساخت تکنیکی صحنهها توجه خواهیم کرد، اما این نوع ترسیم او برای نشان دادن هدفی برای احیا کردن خودش حائز اهمیت است.
تاریخ ارسال: ۲۳ بهمن ۱۳۸۵
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.