بدو لولا بدو، یک فیلم راجع به خویشتن
فیلم “بدو لولا بدو!” در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۸۵ در هفتمین جلسه کانون تحلیل گران سینما در آگاه فیلم به نمایش در آمدم و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
بدو لولا بدوبدو لولا بدو! “در سه اپیزود ساخته شده است، در واقع سه نسخه از حادثهای را نشان میدهد و از آن نوع فیلمهایی است که تا پایان نفس مخاطب را در سینه حبس میکند. یک فیلم کاملا پویا بدون توقف و دارای ابتکار بصری. یک منتقد نیویورکی “لولا” را نمونهی انسان سریع ( post-human )، نامیده و حقیقتا زن قهرمان داستان شبیه اواتار در یک بازی ویدیویی بهنام Lara Croft made flesh است.
کارگردان “بدو لولا بدو!” یک آلمانی جوان بهنام “تام تیکور”، است، که در هر فصل فوت و فن تازهای را به ما پرتاب میکند! بله پرتاب. سرآغاز و سرچشمهی این پرتاب، یک سورپرایز دیجیتال است، پرتاب بک توپ فوتبال، از یک جمعیت و چرخش آن در یک نقطه از دید و بعد از دور شدن توپ از جمعیت، بیرون از جادوی جمعیت، عنوان فیلم ظاهر میشود: “بدو لولا!”.
“لولا” گاهی با خشم و گاهی دیوانهوار میدود که تنها حرکت فیلم، نمیتواند انرژی و وضعیت او را بیان کند و آنجاست که فیلم، زبان انیمیشن را انتخاب میکند تا به ریتم سرعت بیشتری بدهد، و کل داستان بیست دقیقه دویدن “لولا”ست که سهبار بیان میشود، هر بار با اختلافهایی اندک و با انتخابهایی متفاوت که بر نتیجه تأثیر میگذارد و بر تقدیر و سرنوشت شخصیتها نیز اثرگذار است.
فیلم دارای خطوط زمانی موازی ایدهآل است. در واقع ما “لولا”ی دونده را میبینیم و حقیقت او را میپذیریم، ولواینکه در وسط خیابان بدود آنهم با چشمانی بسته. مردمی که “لولا” با آنها برخورد میکند در هر داستان متفاوتند. پیام این است که کوچکترین حادثهها میتوانند پیامدهای عظیمی بهدنبال داشته باشند.
“فرانکا پوتنته”، کسی که نقش “لولا” را ایفا میکند، دارای جذبه و یقینی بیتأمل است. من این شخصیت را دوست دارم، گرچه نمیتوانم بگویم او را خیلی خوب میشناسم. اما از ویژگیهای او این است که در پیادهروها و وسط خیابانها میدود بههمراه پرواز موهای قرمز روشناش، خالکوبیهایی هم در بدنش به چشم میآید و تلاشاش برای له کردن زمان با گامهایش. او عاشق “مانی” است و میخواهد “مانی” را از حماقتش رهایی بخشد. گاهی اوقات فیلم برای دقایقی متوقف میشود تا جزئیات واضح و روشن شود. بهعنوان مثال زمانیکه پدر پولدارش نمیپذیرد به “لولا” پول دهد به او میگوید که میخواهد خانه را ترک کند و با معشوقهاش ازدواج نماید، و بهطور قطع “لولا” را در چالشی پرتاب میکند: “من هرگز دختری شبیه تو نداشتم، تو نطفهی یک دیوانهای”. موردی که اینجا وجود دارد این است که “لولا” در دنیای آدمها و مهمتر از همه والدینی زندگی میکند که دنیای تبهکاران است آدمهای اطرافش که با او ارتباط نزدیکی دارند روابطی خارج از روابط زناشویی دارند یا باردارند یا خائن و یا قاچاقچی دارو.
کانون تحلیلگران سینما
“مانی” هم سهمش را از دویدن میدهد. و قطعات گوناگون پازل مانندی وجود دارد شامل خردشدن ماشینها، زخمهای گلوله و یک حرکت کنایهآمیز فیلمهای قدیمی، جایی که مردانی، یک صفحهی شیشهای تخت و بزرگ را از وسط خیابان رد میکنند. “تیکور” همچنین بخشی را اضافه میکند تحتعنوان “فعلا و بعدا” به این صورت که او شخصیتهای فرعی را روی پردهی نمایش حذف میکند و تنها تعدادی فریمهای آنی تکاندهنده از خط زندگی از پیش تعیین شدهی آنها را بهکار میگیرد.
“بدو لولا بدو” در اصل یک فیلم است راجع به خویشتن، یک حلقهی بسته از سبک. فیلمهایی که راجع به شخصیتهای دونده است معمولا یک داستان خطی را دنبال میکنند (مثل فیلم فراری)، اما این یکی بهطور اساسی راجع به دویدن است و روشی که سکانسهای اکشن فیلم دارند زندگی و منطق خودشان را طی میکنند. من نمیخواهم یک سرانجام و پایان را برای فیلم ببینم و ۸۱ دقیقه هم برای آن کافی نیست آن هم بهخاطر انتخابهایی که در هر اپیزود وجود دارد و فیلم، میتوانست ساعتها بهطول بیانجامد. اما آنچه که هست کاری است که با دقت انجام شده و انرژی زیادی صرف کرده است.
راجر ابرت
ترجمه: ملیحه خاکنه
بازدیدها: ۲
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.