د نیرو و تجربه کارگردانیش
رابرت د نیرو
robert de niro
دنیرو و تجربه کارگردانیش
“رابرت دونیرو“، ست کار او را در چند فیلم دیده باشم به طوری که مرا تشویق کند که از او برای فیلم خودم استفاده کنم.
دربارهی او هم همینطور. طی ملاقاتهایی که داشتیم، او علاقهی وافری برای بازی در این نقش ابراز میداشت و این مرا متعجب میکرد؛ همینطور بازی خوبی که ارائه داد من را متعجبتر کرد.
خوب آن مسائلی بود که راجع به آن صحبت نمیشد، فقط باید درک میشد. با نگاه به چهرهی شخصیت باید احساسات او منتقل میشد. همهی آنها از قبل برنامهریزی میشدند اما مرحله به مرحله و صحنه به صحنه روی آن کار میکردیم. خوب کار زیاد آسانی هم نبود.
اینکه مردمی که در دنیای اطلاعات زندگی میکنند خیلی زیرک، باهوش و جالبتوجهتر هستند نسبت به بقیهی افراد. و البته جنبهی دیگر که طبیعت این نوع ارتباطات است یعنی فریب و نیرنگ که البته در خیلی از فیلمهای دیگر هم وجود دارد، و من سعی کردم وجود آن را در فیلم تا حد ممکن قابل باور بسازم.
نه، مرکزی یا چیزی شبیه به آن نبود و من اطلاعات را از کتابها به صورت جستهگریخته که بیشتر منبع آن “اریک” Eric’s بود برداشت کردم و همهی مطالب ارگانیزنشده را به صورت منسجم در کنار هم آوردم و امید داشتم غنی باشد. خوب انتظار نداشتم واقعا همان کارهایی که آنها انجام می دادند را روی صحنه بیاورم ما فقط میتوانستیم سعیمان را بکنیم و چیزی شبیه به آنچه که اتفاق افتاده را بسازیم، به طوری که نه زیاد احساساتی و نه احمقانه به نظر برسد.
من هیچوقت به این موضوع فکر نمیکنم. چون در واقع زمانی که شما داستان را دنبال میکنید یعنی شخصیتها و حرکاتی که از آنها سرمیزند را دنبال میکنید.
پدر تعمیدی در واقع پروژهای از “اریکراس” بود که توسط “کاپولا” شروع شد و در آخر توسط کارگردانهای دیگر به پایان رسید. خوب شباهتهایی بین این دو فیلم است «پدر تعمیدی» هم مانند «چوپان مهربان» دربارهی مسائل مخفی در جامعه است اما از نوع دیگرش و مانند «چوپان مهربان» به مسائل سیاسی آمریکایی پرداخته نشده است.
بله، فیلمبردارمان “باب ریچاردسون” بود. فیلم برداری فوقالعاده. واقعاً بدون او نمیتوانستم کارکنم.
فقط بعضی قسمتها، اما همیشه با این مدل کار کردن مشکل داشتهام. مثلا اگر شما بخواهید یک صحنهی اکشن را بسازید ابتدا راجع به آن بسیار فکر میکنید و بعد طرح آن را در سرتان میپرورانید، آنگاه شروع به فیلمبرداری میکنید. اما من احساس راحتی بیشتری میکنم اگر همانجا در محل فیلمبرداری تصمیم نهایی گرفته شود. چون معمولا نظریههای من تا آخرین دقایق دستخوش تغییر میشوند. و همیشه یک نقر از بین عوامل پیدا میشود که یک نظر جالب را مطرح میکند؛ فیلمبردار، “باب ریچاردسون” که همیشه با هم در مورد چگونگی گرفتن نماها بحث میکردیم و حتی هنرپیشهها و دستآخر خود من که با توجه به شرایط حاکم نظر نهایی را میدادم. به هرحال این تغییرات همیشه وجود دارد و یک کارگردان موفق باید در پذیرش نظر دیگران انعافپذیر باشد.
مترجم: فرزانه قنبری
تاریخ ارسال: ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.