جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • آموزش روی خط
    • فیلم‌سازی
    • فیلم‌نامه‌نویسی
    • نویسندگی
    • عکاسی
  • آموزش آنلاین
    • فن تدریس
    • آموزش راهبردی
    • عضویت الماسی
  • آموزش رایگان
    • هنر انتخاب
    • کتاب‌های ما
    • عکاسی و فیلم‌سازی با موبایل
    • سینمای جوان، از دیروز تا فردا
  • بلاگ
    • دمو
    • الماسی
    • تی وی توس
    • شرح احوال
    • مقاله – یادداشت
    • کانون تحلیل‌گران سینما
  • خوبه بدونید
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • مدیر مسئول
    • مجید سیف‌العلمایی
    • مدرسان
    • قوانین و مقررات
    • سیاست حریم خصوصی
"مجید سیف‌العلمایی" هستم، “مربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازی” از “سیف‌دات‌آی‌آر”. ماموریتم کمک به مشتاقان و فعالان سینمایی است تا بتوانند بهتر فیلم‌نامه بنویسند و اصولی فیلم بسازند، به روش کاملاً کاربردی و نتیجه محور.
  • 05135420705
  • sayfdotir@gmail.com
SAYF.IR
  • خانه
  • آموزش روی خط
    • فیلم‌سازی
    • فیلم‌نامه‌نویسی
    • نویسندگی
    • عکاسی
  • آموزش آنلاین
    • فن تدریس
    • آموزش راهبردی
    • عضویت الماسی
  • آموزش رایگان
    • هنر انتخاب
    • کتاب‌های ما
    • عکاسی و فیلم‌سازی با موبایل
    • سینمای جوان، از دیروز تا فردا
  • بلاگ
    • دمو
    • الماسی
    • تی وی توس
    • شرح احوال
    • مقاله – یادداشت
    • کانون تحلیل‌گران سینما
  • خوبه بدونید
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • مدیر مسئول
    • مجید سیف‌العلمایی
    • مدرسان
    • قوانین و مقررات
    • سیاست حریم خصوصی
ورود / عضویت
آخرین اطلاعیه ها
لطفا برای نمایش اطلاعیه ها وارد شوید
0

وبلاگ

SAYF.IR > بلاگ > گفت‌وشنود - مصاحبه > احمد خادم الحسینی: عکاسی نیاز به اطلاعات و آموزش دارد!

احمد خادم الحسینی: عکاسی نیاز به اطلاعات و آموزش دارد!

۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
ارسال شده توسط آگاه فیلم
گفت‌وشنود - مصاحبه

از خراسون، دانشنامه خراسان بزرگ

  • احمد خادم الحسینی:
عکاسی خوب نیاز به اطلاعات و آموزش دارد

گفت و گوی صمیمی با جناب خادم درباره عکس و عکاسی. با سپاس از ایشان.

  • ملیحه خاکنه
  • تاریخ ارسال: ۸۴/۰۲/۲۸
  • منبع: سایت آگاه فیلم

احمد خادم الحسینی
احمد خادم الحسینی
  • در ابتدا قدری از خودتان بگویید:

با سلام و تشکر از “آگاه فیلم” که یک حرکت جدیدی را آغاز کرده ‏اند که می ‏تواند پشتوانه‏ ی خوبی برای آموزش و نیز معرفی هنرمندان خراسان باشد.

معرفی من به این شکل است که از بچگی عکاسی را دوست داشتم، به دلیل این‏که مرحوم پدرم یک تعداد عکس‏های پرتره در ابعاد بزرگ داشت که این‏ها را به دیوار اتاق، تقریباً بالای دیوار نزدیک به سقف، نصب می‏کرد. در حقیقت من آن‏جا دائم نمایشگاه عکس می‏دیدم، و همیشه آرزویم این بود که یک روزی بتوانم به این‏ها دست بزنم، و با قد و قواره‏ای که داشتم قطعاً نمی‏توانستم چنین کاری بکنم.

گاهاً که پدرم نبود یک صندلی و میز می‏گذاشتم و می‏رفتم عکس‏ها را از نزدیک نگاه می‏کردم. این یک انگیزه‏ای بود برایم که من بتوانم به نوعی این کاری را که پدرم خیلی برایش ازرش قائل بود، دنبال کنم.

در آن زمان، هم عکاسی بسیار کم و خیلی اتفاق نادری بود که در یک خانه ای این‏ همه عکس را ببینی، انگیزه ‏ای بود که من به سمت و سوی کار بروم.

بعد یک سرش غریزه هم است یعنی از سن بچگی‏ ام، وقتی دوربین را برمی‏ داشتم و می‏ خواستم عکاسی کنم، فیلم را نمی‏ توانستم جا بیندازم و می‏ بردم به مغازه یا فروشکاه محله‏ مان، فیلم را جا می‏انداخت، بعد عکس‏ هایی می‏ گرفتم که وقتی چاپ می‏ کردم آن شخصی که آن‏جا مغازه داشت به من تأکید می‏کرد- چون به‏ هرحال عکاسی می‏ دانست- می‏ گفت: ” تو چرا عکس‏ هایت وسط کادر نیست؟ ” و من به او قول می‏دادم در حلقه بعدی این کار را انجام می‏ دهم. در حلقه‏ ی بعدی باز هم عکس‏ هایم وسط کادر نبود. به‏ طوری‏ که ایشان به‏ عنوان اعتراض و با صدای بلند – در حالی‏ که پرداخت پولش هم همیشه نقد به او می‏دادم – ولی این حق را احساس می‏کرد که من دارم به گمراهی می‏ روم و تأکید داشت که موضوع عکس باید حتماً وسط کادر باشد و من بارها به او قول می‏ دادم و بارها هم این قولم را شکستم و نمی ‏توانستم موضوع را وسط کادر بگیرم و بعدها هم متوجه شدم آن وسط کادری که او می‏ گفت نقطه‏ ی کور است. یعنی آن‏چه که می‏خواهد در عکس زیاد دیده نشود باید مرکز قرار دهیم، و آن‏چه را که می‏خواهی به آن قوت بدهی را در آن محل کادر نباید باشد.

آن زمان اطلاعات تصویری و آموزشی که اصلاً نبود، به یاد دارم یک کتاب کم قطر بود با عنوان عکاسی و خشک کردن گل‏ها شاید ۳۰ صفحه بود، از این کتاب‏های جیبی، که این کتاب با این صفحات کم، با عکاسی نتوانسته بود که همه‏اش را پر کند، خشک کردن گل‏ها را هم به آن اضافه کرده بود.

دانش کم بود تمامش برمی‏گشت به همین بحث‏هایی که بین بروبچه‏ ها می‏شد، نظرهایی که می‏دادیم یا حداقل عکسی را که می‏دیدیم سعی می‏کردیم به نوعی حلاجی‏اش کنیم که چرا این قشنگ است. حالا ممکن بود نقدمان غلط باشد ولی ذهن را آماده می‏کرد، برای زمانی که خودمان می‏خواهیم عکس بگیریم. در واقع رشد عکاسی ما به این نوع بود.

طرز تحلیل خودمان نسبت به یک عکس که چرا بد و چرا جذاب نیست یا چرا این عکس خوب و جذاب است. و این چراها در مجموع می‏توانست یک مسیر را برایمان مشخص کند. و مثل امروز نبود که این‏همه کتاب در اختیار باشد.

به ‏نظر من آن زمان در دانشگاه ‏ها هم این آمادگی را نداشتند که بتوانند مسیری را برای ما مشخص بکنند. به جهت این‏که ارتباطمان با جهان کم بود و اصلاً نمی‏دانستیم عکاسی نقش مهمی در جامعه دارد. بنابراین هیچ جایی، هیچ مرکزی را پیدا نمی‏ کردیم که بخواهد جدی فعال باشد. بعد خود ساخته می‏شویم، روی همان نقد و بررسی ‏های شخصی و نقد و بررسی‏ها یا نظرات دوستان که عکس‏ ها را می‏ دیدند و نظر می‏ دادند و این نظرات می ‏توانست یک مسیر را بدون این‏که از نظر علمی متوجه باشی برایت مشخص کرده یا مسیر را برایت نشان بدهد، تا در آن زمینه عکاسی کنی.

یکی این و یکی هم تجربه‏ است. یعنی اگر یک عکس خوب را می‏ دیدیم و برداشت می‏کردیم این عکس به این دلایل خوب است، سعی می‏ کردیم در آن عکس که ما برمی‏ داریم، همین عمل را انجام بدهیم، اگر خوب می‏شد که به یک نتیجه می‏رسیدیم، و اگر بد می‏شد، مجبور می‏شدیم باز پیگیر شویم به اختلاف بین عکس خوبی که دیدیم و عکس بدی که گرفتیم ، باز سبک و سنگین می‏کردیم به‏هر حال یک چیزهای حسی را که توضیح هم نمی‏شد بدهیم فقط حسی بود که به شما منتقل می‏شد. می‏توانستی در عکس بعدی تصحیح کنی. این نوعی روش عکاسی بود. و بعدش هم دیگر همین‏ طور به مرور یک مدت عکاسی کردیم و بحث کردیم.

  • لطفاً از فعالیت ‏های خودتان در “سینمای آزاد” و “سینمای جوان” بگویید:

توصیه من به جوان‏هایی که می‏ خواهند فیلم کار بکنند، این است که هم همین کاری را که من کردم، بکنند. به‏ خاطر این‏که عمر کم است و زیاد هم نمی‏شود، که خود آدم تجربه کند، از داشته‏ های دیگر باید استفاده کرد.

آغاز کار من، در همین مراکزی که ذکر کردید بود، به‏ عنوان یک شیفته، نه به‏ عنوان کسی‏ که نقش اساسی داشته است. به جهت این‏که بزرگوارانی بودن آن‏جا که کار می‏کردند و ما هم در کنارشان بودیم. بعد از گذشت مدتی رفتم تو کارهای عکاسی و سینما، فیلم‏برداری و تدوین کردم.

در ضمن تدوین فیلم‏ ها متوجه شدم که تدوین یک عامل بسیار جدی در سینما محسوب می‏شود که متأسفانه تا به امروز هنوز کسی آن را خیلی جدی نگرفته است، در حالی‏که زایش دوم سینما است.

  • یک بحث دیگری به نام “کادربندی در سینما” نیز می‏ باشد.

به جهتی که فیلم ساختن، یک هزینه می‏ خواهد، یک زمان زیادی می‏خواهد، و در نهایت یک تجربه است، احساس کردم اگر قرار باشد با جهان صحبت بکنیم، فقط با زبان تصویر باید باشد، به‏ همین دلیل سینما را چند سالی کنار گذاشتم، و سعی کردم فقط عکاسی کنم، به‏ خاطر سرعت تجربه، ۳۶ فریم، یک حلقه فیلم، ۳۶ تجربه، ۳۶ بحث و ۳۶ نقد می‏ تواند آدم را سریع‏تر با زبان تصویر آشنا کند.

اخیراً احساس کردم که تقریباً آن زبانی که در جهان، همه با آن آشنا هستند، حداقل متوجهش می‏شوند، به رنگ پوست سیاه و سفید هم کاری نخواهد داشت، ذره‏ای از آن زبان و ادبیات را یاد گرفتم و سعی کردم.

اخیراً هم تلاش کردم در زمینه‏ ی سینما کار کنم و عجیب این است که فیلم ‏نامه ‏ای که نوشتم در این زمینه چندین صفحه ‏اش فقط تصویر، یعنی نقاشی کردم، و بعد قصه‏ام را منتقل کردم و این نشان از این است که در فیلم‏ نامه هم سعی نکردم با بیان بخواهم از موضوع فرار کنم یا کش بدهم در قصه سعی کردم از فضا و زبان جهانی استفاده کنم. اگر روزی موفق بشوم و بتوانم به این نتیجه برسم تماماً مدیون همان زمان‏هایی هستم، که عکاسی کردم.

  • تحلیل شما از شیوه ‏ی آموزشی که در زمان گذشته بوده و وضع آموزشی که فعلاً در مراکز آموزشی وجود دارد، چیست؟

آن زمان ما تشنه بودیم، و چیزی نداشتیم همه‏ ی ما سعی می‏کردیم که مخاطبمان صحبت کند و یاد بگیرد، بنابراین باور داشتیم که این راه سخت و صعب‏ عبور، تلاش می خواهد، نیاز به کسب دانش، نیاز به تجربه دارد، و همین عامل بود که در یک زمان خاصی در خراسان – حداقل در مشهد – تحول عظیمی در عکاسی به ‏وجود آمد.

امروز هم نتیجه‏ای که فعالیت‏ها، تلاش‏ها یا کارهایی که الان انجام می‏دهند و موفقیت‏هایی که امروز دارند، مدیون همان حرکت هستند و متأسفانه بعد از آن سال‏ها همه چیز به بازی گرفته شد یعنی هنرجو باور نداشت چه می‏خواهد یاد بگیرد باور نداشت این یک علم، یک صنعت، یک هنر است. و نکته جالب این‏که مدرس هم همین جور بود.

مدرسان که بعد آمدند، نمی ‏توانستند و نمی‏ توانند، حتی نیم ساعت یک عکس را نقد کنند، یا اصلاً تعریفی داشته باشند. خوب طبیعی است که به بی راهه می‏ روند.

روش عکاسی آن‏ زمان به‏ خاطر تشنگی هر دو طرف، یعنی هم هنرجو، هم مدرس، و هم باوری که داشتند که باید تلاش کنند، پیدا کنند، جوینده‏ی خوبی بودند، به نتیجه‏ های خوبی رسیدند، نتیجه ‏ی کارهایشان که الان هست بسیار کارهای خوبی است و متأسفانه چند سالی است این باور از بین رفته و به ‏عنوان یک تکلیف گذرا یا یک جوری که به‏ هر حال یک اتفاق باید بیفتد، یک جایی باز بشود، کسی حرف بزند یک کسانی هم گوش بکنند، شده است و آن تشنگی و طلب و آن خواستن که جوانان آن زمان داشتند الان متأسفانه نیست.

امروز شما با جهان ارتباط دارید، اصلاً اگر تشنه بودید و مثل آن زمان ما تشنگی ‏داشتید، خیلی چیزها که ما به‏ خاطر کم بودن منابع در عرض یکسال یاد گرفتیم، امروزه شما کمتر از یک روز می‏توانید به آن دسترسی پیدا کنید.

متأسفانه من احساس می‏ کنم که الان آموزش حتی در دانشگاه‏ هایمان خیلی فرق کرده است. چند تا کتاب خوب جهانی هست که ترجمه شده است، بیشتر خود مدرسان ما از آن‏ها آموزش می‏بینند، حالا خود آن کسی‏ که می‏خواسته آن کتاب را بنویسد یک درصدی در نگارش به‏ هرحال نتوانسته حرف‏هایش را بزند، مترجم هم یک درصدی هم باز کار را ضعیف کرده، یک درصدی هم بنده ‏ی نوعی به‏ عنوان مدرس در انتقال مطلب کاستی دارم، یک درصدی هنرجوی بنده که از بنده نقل قول می‏ کند، کسر کرده و نهایتاً می‏ بینید که از آن یخ یک کیلویی به‏ خاطر گرما یک سیرش هم دست تشنگان واقعی نخواهد رسید.

  • تکنولوژی آموزشی و استفاده از امکانات و ابزار کمک آموزشی را در مراکز آموزشی و دانشگاه‏ ها چه‏ طور ارزیابی می‏ کنید؟

تکنولوژی برای رفاه می‏آید، برای انتقال اندیشه‏ ها و نزدیک شدن آدم‏ها در گوشه کنار جهان، برای این‏که هر لحظه بتوانیم نگاهمان را به جهان بگوییم و هر لحظه جهان نگاهش را به ما بگوید.

خوب مصرف کردن و درست مصرف کردنش را به ‏عنوان یک اصل و یک واقعیت باید بپذیریم یعنی ما نمی‏توانیم امروزه اگر ببینیم اینترنت می‏تواند به ما آموزش خوب بدهد بیاییم بگوییم حالا محدود کنیم خودمان را به یک دستگاه اسلاید و چند قطعه اسلاید که با مکافات توانستیم تهیه میکنیم.

بعد ببینیم چه‏ طوری از آن می‏خواهیم استفاده کنیم. بنابراین تکنولوژی یا هر چیزی که تا به حال در جهان ابداع شده، هم به روش خوب و هم روش بد از آن استفاده شده است.

روش خوبش این است که اولاً ما از تکنولوژی عقب نمانیم برای این‏که یک سری فراگیری مسائل علمی ما برمی‏ گردد به مسائل روز جهان. امروزه ما نمی‏توانیم چیزی را تهیه کنیم که حتی ده سال گذشته مثلاً در جهان مطرح بوده حتی امروزه ما روز گذشته‏اش را هم نمی‏ توانیم مطرح کنیم، امروز مال امروزاست. بنابراین بایداز تکنولوژی، امکانات ارتباطات قوی -که الان هست- استفاده بکنیم.

ما تکنولوژی را رد نمی‏ کنیم، ولی یک قضیه هم هست و آن این‏که در این شیوه به‏ خاطر سهل‏ الوصول بودن نباید ساده از کنارش بگذریم. حتماً بایستی جدی‏تر و منطقی‏تر به قضیه نگاه کرد.

بنابراین از ابزار به چند منظور باید استفاده کنیم یکی سرعت در کار، دوم انتقال دانش روز جهان و سوم تجارب خودمان را هم بتوانیم به‏ وسیله‏ ی آن ابزار و نظرات به رشد سریع‏تر برسانیم.

  • تبیین شما از عکاسی آنالوگ و عکاسی دیجیتال چیست؟

عناصری که آنالوگ کار می‏ کردند؛ من بودم و عکاسی و مشکلات آنالوگ، من بودم و عکاسی و امتیازات آنالوگ.

زمانی‏ که دیجیتال وارد شد؛ فقط احساس کردم پدیده‏ای که باید بپذیریمش و باید پا به پا دانش جهان پیگیر آن شویم.

زمانی رسید که هم آنالوگ کار می‏ کردم و هم دیجیتال ؛ به این نتیجه رسیدم که اول باید آنالوگ کار کرد یعنی در آنالوگ یک درس‏ها و یک تجربه‏ هایی کسب می‏کنی که اگر آن‏ها را کسب کردی ابزار دیجیتال می‏شوند وسیله‏ ی کار تو و در اختیار تو هستند.

اگر آن‏ها را کار نکنی و یکشبه بروی سمت دیجیتال به ‏خاطری این‏ که نتوانستی تسلط پیدا کنی، شما در اختیار دیجیتال هستی نه دیجیتال یا دوربین دیجیتال در خدمت شما و این می‏تواند آسیب‏ های بسیار بزرگی داشته باشد.

یکی این، یکی دیگر ولخرجی که در عکاسی دیجیتال می‏ شود و هزینه‏ هایی که پرداخت کردی، از اندیشه ‏ات خوب استفاده نمی‏ کنی.

در عکاسی آنالوگ وقتی می‏ خواهیم یک فریم بگیریم فکر می‏ کنیم، تجزیه و تحلیل می‏کنیم، چرا بگیریم، به‏ خاطر این‏که به هر حال یک سری هزینه‏ ها برایمان دارد و این ما را وادار می‏ کند که قبل از عکاسی، فکر کنیم و بعد عکاسی کنیم. در دیجیتال این‏طوری نیست اول عکس را می‏گیرند بعد می‏نشینند به مجموعه عکس‏ها فکر می ‏کنند اگر خوب بود انتخاب می‏ کنند بنابراین تو رشد نکردی، این اتفاق یک اتفاق ساده بوده که حالا لحظه‏ ای را اتفاقاً دوربین شما توانسته بگیرد.

اما آیا می‏ شود اتفاق ساده ‏ای را با بدون شناخت به نور، داشته باشی، می‏شود اتفاق ساده را بگیری و موفق باشی، درحالی‏که آشنایی به تقدم سرعت و دیاف نداشته باشی، می‏ شود شما اتفاق ساده‏ای را بگیری که فاصله کانونی لنزها را معنایش را ندانی و کاربردهایش را ندانی. قطعاً امکان پذیر نیست.

به‏ نظرم می‏ رسد که اگر می‏خواهید به این مرحله برسید اول آنالوگ کار کنید، تجربه‏ های سختی دارد مراحل بسیار مشکلی دارد، بعضی مواقع با شکست‏ های بسیار مهمی برخورد می‏کنید که این‏ها خودش سازنده است و بعد که به مرحله ‏ی دیجیتال رسیدید، سیستم دیجیتال ابزاری در خدمت شما و در خدمت اندیشه‏ ی شما و انتقال خوب اندیشه‏تان می‏شود. این‏جا نمی‏ گوید یک اتفاق ساده را گرفتی، بلکه از یک اتفاق ساده، یک موضوع خوب را گرفتی.

  • از فعالیت‏های انجمن عکاسی خراسان بگویید:

عکاسی خوب نیاز به اطلاعات و آموزش دارد. من در سال‏های اخیر احساس کردم آموزش‏ها اول گرفته می‏شود و بعد عکاسان به‏ جایی می‏ رسند که تشنه اطلاعات هستند، تشته یاد گرفتن و بالاتر از معمول کاراند و این تشنگی به‏ خاطر عدم امکانات – حداقل در دانشگاه‏ ها در استان ما – راکد می‏ماند و بعد حرکت‏ها را می ‏دیدیم که سازنده نیست و در یک جا متوقف می‏ شود و بعد از توقف هم بروبچه ‏ها مثل دیگر آدم‏ها مشغول به یک سری کارها می‏شوند که استعدادها هرز می‏ شود.

انجمن عکاسی اصلاً اساس‏ اش بر همین مبنا بود که آن‏هایی که به‏ جایی رسیدند که حالا تشنه هستند و حالا باید یار پیدا کنند و حالا باید درد و دل تصویری خودشان را بگویند، مشکلاتشان را بگویند، تبادل نظردر اندیشه‏ های همدیگر داشته باشند و بتوانند آن توقفی که متأسفانه به‏ وجود می ‏آید سد شکنی کنند، به یک مرحله‏ای برسند که حالا جدی‏تر پیگیر دانش و هنرشان باشند.

این دانش هرچه بالاتر برود خوب طبعتاً از نظر مالی هم می‏ تواند از این مراحل به بعد کمک خوبی به هنرمند باشد، قطعاً از مسیرش جدا نخواهد شد.

به ‏نظرم رسید که در مرحله بالاتری یعنی خارج از آن چیزی که آموزش می‏دهند، ارتباطات بهتری داریم و عکاسانی بعد از این دوره‏ ها تشنه‏ ی فراگیری هستند و ارتباط این‏ها با جهان ، ارتباط این‏ها با استادان بزرگ و انتقال تجربه‏ هاشان سعی کردیم که عکاسی را حرفه‏ ای‏ ترش کنیم.

  • نقش جشنواره‏ ها در شکل‏ گیری و رشد عکاسی و فیلم ‏سازی را چگونه می‏بینید؟

شاید یک خورده بیرحمانه باشد ولی به آن اعتقاد دارم. من جشنواره را مرکز آموزش نمی‏بینم. به جهتی که آموزشی که قرار باشد در دو روز داده شود، اصلاً آموزش نیست.

ما بحث هنر را داریم، بحث تخصص می‏کنیم، بحث فن و صنعت داریم، بحث آگاهی اطلاعات اجتماعی – روانی داریم، چه‏طور می‏شود در یک جشنواره‏ای که مدت زیادی از آن را می‏خواهند فیلم نشان دهند، بتوانیم یک چنین مقوله‏ های بسیار وسیع را در آن پیاده کنیم، اولاً زمان اصلاً قابل نیست، دوماً شور و حال آن جشنواره هیچ ربطی به این قضیه ندارد. چرا که جشنواره حاصل زحمات یک تعداد آدم‏هاست که حالا می‏خواهند بدانند جایگاهشان کجاست، نه این‏که جایگاهشان را تغییر بدهند. می‏خواهند بدانند به کجا رسیدند. بنابراین اعتقاد و تأیید بسیار دارم در جشنواره اصلاً آموزش چیز بی‏ربطی است ولی از یک سو این را می‏گویم که جشنواره انگیزه و عامل جذب جوان‏هاست. در جشنواره عکس، محق بودن این هنر در بین هنرهای دیگر فقط همین است، یعنی انگیزه به‏وجود آوردن. اگر هر جشنواره‏ای غیر از این بخواهد، به انحراف کشیده می‏شود و قطعاً جشنواره موفقی نخواهد بود، چرا که وقتی جشنواره بزرگ جهانی را می‏بینیم حتی یک کلمه مسئله آموزشی ندارند فقط می‏خواهند بدانند جایگاه‏ ها کجاست، آدم‏هایی که زحمت کشیده‏اند به کجا رسیده‏اند ،از یک سمت راه‏گشای آینده‏شان باشیم. حالا آن نقدهایی که از آنان می‏شود برای جذب یک تعداد علاقمندان به این رشته انگیزه باشد.

احمد خادم الحسینی
احمد خادم الحسینی
  • وضعیت علمی و تولیدی عکاسی را در ایران و جهان چگونه ارزیابی می‏ کنید:

ما نمی ‏توانیم از نظر تکنولوژی با جهان رقابت کنیم. از نظر امکانات چاپ و کاغذ و موقعیت‏ هایی که عکاسان دارند – چه از نظر مالی که وقت دارند تمام زندگی‏شان را فقط عکاس کنند – که ما نداریم، خوشبختانه ما یک امتیازی داریم و آن امتیاز سیاسی بودن ماست.

ما با مسائل اجتماعی که بخشی از سیاست یک جامعه است، آشنایی خیلی زیادی داریم و نگاه ما و اندیشه‏ی ما نسبت به جهان و کشورهای دیگر خیلی متفاوت است، همه چیز را تجزیه و تحلیل می‏کنیم، حاصلش این است که ما در عکاسی می‏ گوییم، عکسی خوب است که در آن فرم و محتوا داشته باشد.

اگر فرم را بتوانیم با مسائل ابتدایی حلش کنیم، چه بهتر،وگرنه فرم با امکانات و فضا و زیاد عکاسی کردن است، که یک چنین چیزی ما نداریم، پس ما چه‏ طور می‏توانیم با جهان رقابت کنیم.

محتوا تأثیرپذیریش بیشتر از فرم است، چون من اعتقاد دارم فرم هم در خدمت محتواست، یعنی یک ابزار است مثل دوربین. باید یاد بگیریم تا بتوانیم محتوا یا اندیشه‏مان را بهتر منتقل کنیم.

اگر از نظر تکنولوژی، از نظر فرم یا فضاهای خاص جغرافیایی – که خودش جذابیت دارند – که عکاسی جهان به آن‏ها بهتر دسترسی دارند نمی‏توانیم، ما برای رقابت با آن‏ها می‏آییم اصل و محتوا را در نظر بگیریم.

اگر چه امکانات و تکنیک‏مان کم است، ولی دانش اجتماعی‏ مان زیاد و این را در این چند سال رشد دادیم، اگر به این دیدگاه توجه کنیم و در جشنواره‏ های جهانی هم بخواهیم نگاه کنیم – علی‏ الخصوص در عکاسی و همچنین سینما – عکس و سینمایی خواهیم داشت که زبان تصویر را شناحته باشند ضمناً بتوانند محتوای خوب را ارائه بدهند.

برای رقابت با جهان، ما ایرانی‏ ها در زمینه‏ی محتوایی خیلی موفق بودیم، بنابراین حرف تازه زدیم. اگر کیفیت کارهایمان کمتر است، اگر امکانات عکاسی ما کمتر است، ولی با جهان حرف زدیم. جهان هم تشنه‏ی حرف است.

اگر بخواهیم به شناسنامه فعالیت‏ های عکاسی کشور نظری بیندازیم، می‏بینیم که عکاسان ایران – علی‏الخصوص باز عرق مشهدی بودن نباشد – در جهان حرف بسیار زدند و حرف برای گفتن بسیار دارند و جایگاه دارند، به خاطر این‏که ما محتوا را حاکم بر فرم دانستیم و فرم را یک ابزار دانستیم برای ارائه‏ ی آن و از این جهت ما موفق بودیم.

احمد خادم الحسینی
  • چرا آن‏ طور که باید، در کشور و مخصوصاً شهر ما، عکاسی تأمین کننده ‏ی مالی عکاس نیست؟

هر هنری یک خرجی دارد، هر عشقی هم که آدم می‏ خواهد با آن زندگی کند، یک هزینه ‏ای دارد. در بعضی کارها با امکانات و در بعضی با تلاش زیاد، در بعضی کارها هم تلاش و هم هزینه ،و در بعضی فقط هزینه است، ولی هزینه‏ای که بعداً برمی‏گردد.

ما باید در کشورمان جایگاهی برای سوبسید بدهیم، یعنی بیاییم به دولتمان بگوییم که یک سوبسیدهایی باید بدهد، واقعاً هزینه‏ ها سنگین است.

و شاید استعدادهایی بوده‏اند که قبل از این‏که به‏ جایی برسند به‏ خاطر فشارهای مالی و هزینه‏ های بالای عکاسی، شکوفایی لازم را در خودشان پیدا نکردند و هرگز هم پیدا نخواهند کرد. و یک استعداد که شاید جرقه‏ های مهم هم در همین افراد بوده به جهتی که نگاه شخص مهم است، و آن نگاه را اگر نتوانیم به سرمنزل برسانیم، فاجعه است.

در عکاسی هم باید یک فکر اساسی بکنند، چون ما در جامعه خادمینی هستیم که از همه‏ ی جامعه بیشتر زحمت می‏کشیم.

بعد از چندین سال که از انقلاب می ‏گذرد، شما در دهه فجر می‏بینید که در برنامه‏ های تلویزیون، اولین سالی است که می‏گفتند: عکاسی مهمترین عاملی بود که در انتقال تاریخ انقلاب نقش داشت.

خدمتی که عکاسان کردند، همان اطلاعات اندک تصویری است، که هم صنعت هستند و هم تاریخ و نیز معتبراند.

بنابراین امروز هم شما به ‏عنوان یک مسئول بیایید در مقابل این خدمت اجر بدهید، یعنی امکانات بدهید، تا ما بتوانیم وسعت کارمان را بیشتر کنیم.

عکس خوب مثل موجی که یواش یواش، دایره‏وار و با آرامی در جهان پخش می‏ شود و می ‏رود، شیفتگان خودش را پیدا می‏ کند و با آن‏ها حرف می‏زند، شیفتگانی که اهل قلم ‏اند، اهل فکرند و مرید دارند.

در سطح هنرهایی که می ‏شناسیم، هیچ هنری نداریم که چنین گستره‏ای داشته باشد. حتی اگر یک نقاشی خوب در جهان مطرح شود آن عکس‏ اش مطرح می‏ شود نه خودش بنابراین ما باز در خدمتش بودیم و کمکش کردیم که بتواند منتقل شود.

اگر این قضیه را جدی‏تر بگیرند، می‏ توانیم در فرهنگ جهان هم نقش داشته باشیم. علی ‏الخصوص با آمدن اینترنت که بخش مهم آن تصویر است، ما می‏ توانیم نقش بسزایی داشته باشیم. اما بشرطی که حمایت بشویم و طرحی ریخته بشود که این علاقمندان و استعدادهایی که ممکن است یک روزی به سرانجام برسند و حرفی برای جهان داشته باشند، این جوری حیف و میل نشوند.

  • توازن بین نگاه اندیشه ‏ورزانه ی عکاس و نگاه صنعتی و فنی او در عکاسی را چگونه ارزیابی می‏کنید:

دو نگاه در عکاسی هست که متأسفانه یکی دارد قربانی دیگری می‏ شود، یعنی اعتبار عکاسی دارد قربانی نگاه دوم می‏شود به این معنا که ما تا با به امروز هر چه عکس می‏گرفتیم صحنه‏ های تاریخی بودند، در واقع یک اتفاق را ثبت کردیم، نه یک اندیشه‏ ی فردی یک حادثه را ثبت کردیم، یک واقعه مهم را ثبت کردیم و در جهان هم نشان دادیم و بدون هیچ بخثی آن‏را پذیرفتند.

عکاس به مرور زمان برگشته به نگاهی، به مفهوم نگاه شخصی یا برداشت شخصی عکاس٫ این فرقش با عکس تاریخی این است که عکسی که سند تاریخی است اتفاق را می‏گیرد، در عکسی که نگاه من است از یک تعداد جزییات اندیشه خودم را می‏ گیرم ،که ممکن است اندیشه نگاه یا عکسی که با این فرم ثبت کردم ،در ایران هم اتفاق بیفتد در یک کشور دیگر هم اتفاق بیفتد بنابراین سند تاریخی خودش را از دست می‏دهد. این هر دو خوب‏اند و هر دو اگر به آن‏ها توجه نکنیم مضررند. به جهتی که ما آن اتفاق تاریخی را به‏ خاطر آیندگان به ‏خاطر کسب تجربه لازم داریم ثبتش می کنیم و از یک جهت هم اندیشه روز را لازم داریم، یعنی می‏ خواهیم ما هم مثل دیگر هنرمندان حرف روزمان را بزنیم و بگوییم اعتقاد داریم این اتفاق‏ ها می‏افتد این را می‏ آیم با یک تعداد جزییات، عوامل یا تفکیک کردن و جدا کردن و دور ریختن یک تعداد عوامل در کنارش، ترکیب چند عامل که خودشان مجزا مفهوم دارند و با هم یک جرقه به‏وجود می‏آورندو یک حرف می‏زنند، اندیشه عکاس را هم در جامعه مان نیازمندیم، که ما هم اعتقاداتمان را بگوییم، اندیشه‏ مان را بگوییم ما هم منتقل کنیم همین‏ طور که آن‏ها دارند منتقل می‏کنند و ما هم می‏ شنویم این‏که عکاس باید هوشیار باشد یعنی در حد منظر به آن نگاه بکند یعنی اگر عکاسی می‏کند بداند وظیفه انتقال تاریخ مصور را دارد.

تأیید می‏ کنم معتبرترین تاریخ هنری جهان است، که از این معتبرترین نداریم. بنابراین هم انتقال اندیشه برای مسائل روز تا ما هم به نوعی بتوانیم با جهان در گیری فکری داشته باشیم و یک جدال محتوایی داشته باشیم. به‏نظرم می‏رسد عکاسان هر دو منظر باید دقت کنند دیگر نه شیفته‏ ی فرم شوند و آن اندیشه خودشان، نه این‏که شیفته حوادث تاریخی شوند.

آن ها هم جایگاه خودشان را پیدا کنند، این‏ها هم جایگاه خودش را پیدا کنند.

رباط شرف از نظر معماری و فرهنگ ما بسیار مهم است و یک اثر تاریخی بسیار خوبی است حالا تو می‏ آیی خود فرم را می‏گیری به جهان انتقال می‏ دهی. برای اعتبار آن یک موقع هست می‏ بینی از یک جایی یک گلی در آمده با لایش سنگی افتاده یک گل در آمده بین سنگ ‏های خراب می گیری.

خوب این دیگر رباط شرف نیست این نظر شخصی، است این نمی‏ تواند فردا آن جایگاه علمی را داشته باشد، جایگاه فرهنگی را داشته باشد به‏ خاطر این‏که اندیشه است، که ممکن است فردا خود ت باز این را هم قبول نکنی وبه این دلیل که خیانت نشود و وظیفه‏ مان را خوب انجام بدهیم باید عکس انتقال تاریخ و تجربه‏ های اجتماعی ما باشد. هم جایگاه اندیشه‏ های فردی خودمان و نظراتمان را به تصویر باید داشته باشیم.

  • جایگاه انواع عکاسی در اجتماع و مخصوصاً در جامعه ‏ی علمی و دانشگاهی را چگونه می‏ بینید؟ مرادم از انواع عکاسی شامل عکاسی اجتماعی، گزارشی، معماری، شهرسازی، تبلیغاتی، ورزشی، طبیعت، تئاتر، فیلم و … آن‏چه که به‏ هر حال به‏ عنوان نوع (ژانر) مطرح شده است.

روزی که عکاسی ابداع شد هیچ جایگاه یا تقسیم‏ بندی نبود، تقسیم‏بندی‏ها بر اساس نیاز جامعه است و این دیگر محدود نخواهد بود، یعنی هرچه زمان می‏گذرد، هرچه مسائل اجتماعی گسترده‏ تر می‏ شود، هرچه مسائل سیاسی جهان وسعتش بیشتر می‏ شود، هرچه آگاهی آدم‏ها بیشتر می ‏شود، برحسب نیازشان بخش‏هایی را به‏ وجود می‏آورند. یعنی یک زمان گفتیم عکس یا پرتره بود -که رویش خوب سرمایه‏گذاری کردند- یا وقایع تاریخی بود، یعنی جنگ‏ها بودند، مجالس یا جلسات مهم جهان بود، اتفاقات بزرگ جهان بود، و پس بر اساس نیاز روز که بخش‏ها یوایش یواش به‏وجود می‏آیند مسائل مستند اجتماعی را گفتند، آن را تقسیم‏بندی کردندو شاخه ‏های مختلفی داشت.

مثلاً ما جشنواره جهانی داریم به نام “کلاه“. هیچ‏ وقت فکر نمی‏ کردم کلاه بتواند جایگاه خودش را پیدا کند بر حسب نیاز وقتی من گفتم کلاه خیلی برایم عجیب بود خوب یعنی چه؟ کلاه هم امروزه یکی از جشنواره‏ های معتبر جهان شده چون خیلی مسائل اجتماعی هست که عکاس را وادار کرده در آن مسائل اجتماعی کلاه را هم مد نظر یا به نوعی پوشش، منظور کلاه، کلاه نیست. این بحث الان جایگاه خودش را پیدا کرده است. یا در کشور خودمان عکاسان بخش‏های مختلف داریم ، یواش یواش عکاسی مذهبی دارد جایگاهش را پیدا می‏ کند، عکاسی دینی هم داریم ،که باز این دو تا خیلی مفاهیم اش با هم فرق می‏کند و داریم برایش جایگاه پیدا می‏کنیم بنابراین این را مطمئن باشیم که این بخش‏ها اگر به‏وجود آمدند، بر حسب جامعه نیاز بودند .یا به‏ وجود خواهند آمد، باز هم بر حسب نیاز است. ولی حُسنش این است که تأکیدی کار می‏شود ،یعنی تا وقتی به من نگفته بودند مثلاً کلاه، هیچ‏ وقت عکاسی کلاه نمی‏کردم امروز کلاه را با پوشش خوب می‏ بینیم، و این توانسته یک مجموعه پوشش که معانی خاصی و اتفاقات خاصی در گوشه و کنار جهان دارد را حداقل یک مجموعه برای خودش جمع کند، که این سند تاریخی معروف و معتبر جهانی است.

لطفش هم این است که آثاری که جمع می‏کنند برای یک زمان خاص -یک قرن یا نیم قرن خاص- می‏تواند در دراز مدت تاریخ‏های بسیار روشنی برای آیندگان- اگر بخواهند در این زمینه تحقیق کنند- باشد.

  • خدمات متقابلی که عکاسی و معماری در زمینه ‏ی شهرسازی می‏ تواند داشته باشند، چیست؟

این اتفاق بسادگی نخواهد افتاد ،به جهتی که ما عکاسان جرممان این است که وسیله‏ای داریم که با فشار دادن یک شاتر و بقیه‏ی کارهای فنی که خود دوربین انجام می‏دهد یک تصویر می‏گیریم ،هنوز این تشخیص در کشور ما به‏وجود نیامده که گرفتن یک تصویر مهم نسبت، نگاه آن عکاس و آن تجربه اش مهم است، که چه می‏خواهد بگوید. ولی در شهرسازی وقتی دارند عکاسی می‏کنند با آن نگاه که یک شاتر فشار بدهند، کار می‏کنند،و با این نگاه که اول اندیشه‏ات را در مستطیل پیدا بکن بعد شاسی را فشار بده و چون می‏توانند آن‏ها هم عکس شارپ بگیرند، بنابراین جامعه زیاد احساس نیاز به ما نمی‏کند. ما هنوز نتوانستیم به این‏ها بگوییم ما نقشمان چیست، نتوانستیم بگوییم که اگر ما نباشیم، جامعه‏تان نصفش به مشکل می‏خورد ،نتوانستیم بگوییم که اگر نشریه‏ای در آن عکس نباشد کارش تمام است، نتوانستیم بگوییم که اگر ما در روز بیش از صد اطلاعات تصویری بهتان می ‏دهیم، نشریه را می‏خوانید ،عکس را در اتوبوس می‏ بینید، به در و دیوار می‏بینید، یک تعداد اطلاعاتی دائم داریم بهتان می‏دهیم ،ولی جایگاهمان هنوز مشخص نیست.و تا آن روز که معلوم نباشد، نه ما می‏فهمیم مهندس شهرسازی چه می‏خواهد بگوید نه او می‏فهمد ما چه می‏خواهیم بگوییم.

این است که باید این ارتباط به‏ وجود بیاید، یعنی جایگاه واقعاً مشخص بشود.تا ما از کسی که شهرسازی کار می‏کند و با علمش کار می‏کند ، علم و اطلاعات بگیریم و به او برسانیم که این علمت این جایش نقطه قوت داشته، این جایش نقطه ضعف داشته است.

در اطلاعاتی که برای بازسازی کارشان می‏خواهند، قطعاً نگاه ما بهتر از آن‏ها خواهد بود و دقیقاً خواهیم دید، به ‏خاطر این‏که در این زمینه دانش داریم .

به نظرم می‏ رسد این آموزش عمومی در کشور می‏ خواهد به آن‏ها بفهماند که این جایگاهی که شما می‏ گویید، عکس گرفتن معنایش این نیست ،معنایش این است تا بروندو از این‏ها استفاده کنند. اگر این کار را بکنند ما می‏توانیم خدمت بسیار بزرگی به آن دانشگاه، به تمام مراحل قانونی، به تمام مراحل کاری، که با تصویر سروکار دارد، یا می‏توانند انتقال تصویر بدهند، بکنیم.

  • اگر در پایان خود شما نکته‏ ای لازم هست که بگویید، بفرمایید:

نکته که چه عرض کنم آن چیزی که نقد است را بگیریمش یعنی هم حضور جنابعالی را و زحمتی که کشیدید. بگویم که شما یک راهی را شروع کردید، آگاهانه جلو رفتید، همین‏ طورکه اسم این تشکیلاتتان هم هست راه مشکلات زیادی دارد، پدیده پدیده ‏ی تازه‏ای است، حرکت حرکت قشنگی است، فشارهای زیادی روی آدم می‏آید، ولی یک نکته را باید بپذیریم شما گامی برداشته ‏اید که اگر برگردید خیانت کرده ‏اید، در واقع بایستی با همه‏ی مشکلاتش بسازید چون پذیرفته اید و ما هم در خدمتتان هستیم همه‏ مان چون باورمان شده است که این حرکت حرکت خوبی است، این حرکت یک حرکت مردمی است، این حرکتی است که به خانه‏ ها ورود راحتی دارد ،پیام‏مان را براحتی می‏ توانیم برسانیم، جایگاهمان را بهتر می‏ دانیم، شاید در بین این آدم‏ها آدم‏هایی باشند که در جامعه نقش‏آفرین اند و بتواند تأثیری برایشان بکند، که آن‏ها هم به سهم خودشان در آن مسیری که شما دارید می‏روید سازنده باشند و بتوانند جامعه یا آن پیوندی که گفتم بین ما و جامعه باشد، را به‏ وجود بیاورند بنابراین باز هم تأکید خواهم کرد که اگر برگشت کردید در واقع به نوعی به خودتان و به این هنر آسیب زده ‏اید.

برچسب ها: آگاه فیلمآنالوگاحمد خادم الحسینیانجمن عکاسی خراساندیجیتالسینماسینمای آزادسینمای جوانعکاسعکاسیعکاسی آنالوگعکاسی خوب نیاز به اطلاعات و آموزش داردعکاسی دیجیتالعکسفیلمکادربندیمصاحبهملیحه خاکنه
درباره آگاه فیلم

شبکه آمورش مجازی سینما

نوشته‌های بیشتر از آگاه فیلم
قبلی پروفسوری با شخصیت دوگانه
بعدی هادی پویان

پست‌های مرتبط

۲۰ آبان ۱۴۰۳

سایه سار ادب

مجید
ادامه مطلب

۶ اردیبهشت ۱۳۹۶

سید فیلد

آگاه فیلم
ادامه مطلب

۲۳ آبان ۱۳۹۴

تئاتر مشهد بی صابری هرگز!

آگاه فیلم
ادامه مطلب

۲۳ بهمن ۱۳۹۳

محمدرضا لطفی: خداشناسی با لنز «ماکرو»!

آگاه فیلم
ادامه مطلب

۲۱ دی ۱۳۹۳

گفت و شنودی با جواد اسحاقیان درباره تازه ترین اثرش “راهی به هزار توی رمان نو”

آگاه فیلم
ادامه مطلب

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

جستجو برای:
آخرین نوشته‌ها
  • غلاف تمام فلزی ۲۱ تیر ۱۴۰۴
  • سینمای جنگ ۲۰ تیر ۱۴۰۴
  • دموی تحلیل فیلم «امیلی» ۱۹ تیر ۱۴۰۴
  • به اشتراک گذاشتن الهامات ۱۸ تیر ۱۴۰۴
  • معرفی نقد آنلاین فیلم «تاجر ونیزی» ۱۷ تیر ۱۴۰۴
دسته‌ها
تمرین کن!

logo-samandehi

توجه:

برای استفاده از محتوای آموزشی، لازم است با هویت واقعی ثبت نام انجام دهید. این برنامه‌های آموزشی فقط برای استفاده شخصی شماست. هر گونه انتشار محتوای این برنامه، پیگرد قانونی دارد.

تمامی حقوق معنوی و مادی "سیف دات آی آر" ("مربی و مشاور فیلم‌سازی") متعلق به "مجید سیف العلمایی" بوده که طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌نماید. ©1403
ورود
استفاده از موبایل
استفاده از آدرس ایمیل
آیا هنوز عضو نیستید؟ اکنون عضو شوید

بازنشانی رمز عبور
استفاده از موبایل
استفاده از آدرس ایمیل
عضویت
قبلا عضو شدید؟ اکنون وارد شوید

بروزرسانی 15 خرداد 1403

احمد خادم الحسینی: عکاسی نیاز به اطلاعات و آموزش دارد!

در کنارتان هستیم.

با ما تماس بگیرید.

سوالی دارید؟

کارشناسان ما آماده پاسخگویی به شما هستند.

پشتیبانی آنلاین

کارشناسان ما آماده پاسخگویی به شما هستند.

هنر اگر چه نان نمی‌شود، اما شراب زندگی است.

اطلاعات تماس

با یک کلیک در کنارتان هستیم.
آدرس مرکز

ایران، خراسان رضوی، مشهد

تلفن تماس

تلفن تماس

ارسال پیامک

ارسال پیامک

پست الکترونیکی

پست الکترونیکی

[gravityform id="2" title="false" description="false" ajax="false"]
::: درخواست خود را به‌صورت کامل برای ما ارسال نمایید تا آن را بررسی کنیم :::