به یاد “محسن بدیع”
درگذشت محسن بدیع٫
۱۳۶۸٫۰۵٫۱۲
پیشگام صنعت لابراتور فیلم در ایران.
۱۳۶۸-۱۲۸۷
محسن بدیع
به یاد پدر لابراتوار ایران
هر از چندگاهی نام پردهنشینان صنعت سینما را بردن و به آنان پرداختن جزو رسالتهای خبری ماست. پشت صحنه سینما را کسانی چون مهندس محسن بدیع ساختهاند. و سینما بیشترین سهم حیات خود را مدیون آنهاست. میخواهیم به یاد ” محسن بدیع ” بر زندگیاش مروری گذرا داشته باشیم.
پدر لابراتوار ایران
مخترع جوان
مهندس محسن بدیع (با نام اصلی محمد محسن بدیع) در سال ۱۲۸۷ در بصره به دنیا آمد. اما پدرش نصرت الوازره ( کنسول ایران در بغداد) شناسنامه او را در خرمشهر گرفت. او از همان دوران با علاقه از شهر بصره با چشماندازها و مناظر زیبایش عکس میگرفت و خودش آنها را ظاهر و چاپ میکرد. او یک دوربین ۹/۵ میلیمتری «پاته بی بی» داشت که کاست آن حدود ده متر فیلم ظرفیت داشت. بدیع تصمیم گرفت پروژکتوری بسازد که بتواند فیلمهای طولانیتری نمایش دهد و دور از چشم پدر یک آپارات ۱۶ میلیمتری ساخت. او نقشه این پروژکتور را به اداره اختراعات امریکا فرستاد. آنها نیز ضمن ارسال اجازهنامه برایاش، تذکر دادند که برای قانونی بودن مجوز باید در کنسولگری آمریکا در بغداد قسم یاد کند. مهندس بدیع هم رفت قسم خورد و مجوز را گرفت.
همه چیز از فرانسه آغاز میشود
او پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه با اصرار زیاد پدرش را راضی کرد اجازه دهد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود. در سال ۱۳۰۶ با دشواریهای آن دوران با شور و اشتیاق برای رسیدن به مقصودش خود را به پاریس رساند: در آن روزگار همه چیز از پاریس آغاز میشد. بدیع مدت یک سال در پاریس به کارهای فنی پرداخت و زبان فرانسه خواند. او پس از گرفتن یک بورس تحصیلی به لندن رفت و چهار سال نیز در آنجا تحصیل کرد و در رشتهای با عنوان مهندسی رادیو درس خواند که شامل تلفن، تلگراف و بیسیم میشد. مدرکاش معادل لیسانس امروز بود که با گرفتن آن دوباره فرانسه برگشت و با یک شریک ارمنی، که از مهاجران ارمنستان به فرانسه بود، در آنجا کارگاهی تاسیس کرد و هشت سال به کار ساخت و تعمیر دستگاه گیرنده رادیو مشغول بود.
ساخت ایران
سال ۱۳۱۹ با همسرش – که از خانواده روسها بود که پس از انقلاب روسیه به فرانسه کوچ کرده بودند _ آشنا شد که به ازدواج انجامید و در ۱۳۲۱ به ایران باز گشت. مهندس بدیع تمام همتاش را به کار گرفت تا ساخت رادیو را در ایران آغاز کند. اما برای پروانه کسب به هرجا که مراجعه میکرد ناباورانه خیال میکردند شوخی میکند. به این ترتیب، نتوانست پروانهای دریافت کند، اما گفتند که مانع کارش هم نخواند شد. در خیابان فردوسی روبهروی بانک ملی مغازهای به نام «رادیوسازی بدیع» باز کرد و به تعمیر رادیو و دیگر دستگاههای فنی پرداخت. با اینکه اجازه تولید نداشت، در مغازهاش سه رادیو ساخت و رویشان نوشت: ساخت ایران! یکی از آنها را چون رادیو اصولا گرانی بود، یک سرمایهدار خرید. اما دو رادیوی دیگر که یکیشان شش لامپ و دیگری یازده لامپ داشت، سالها در مغازهاش خاک خوردند و کسی جرأت خرید آنها را نداشت. دلیلاش هم این بود که مردم – درست مثل همین امروز – وقتی میفهمیدند چیزی ساخت داخل است، گمان میکردند ارزش و کیفیت مطلوبی ندارد. سرانجام یکی از رادیوسازهای خیابان اسلامبول که نمایندگی رادیوهای خارجی را داشت، آنها را به قیمت حدود ۳۵۰۰ تومان خرید.
چند سال بعد از فروش رادیوها، شخصی به مغازه مهندس بدیع میآید و میگوید: رادیوی من خراب است، شما آن را تعمیر میکنید؟ مهندس بدیع هم از او میپرسد: رادیوی شما ساخت کجاست؟ مرد جواب میدهد: مارک «مارکونی»ست و خیلی هم عالی است. اما با دیدن رادیو، مهندس بدیع درمییابد این رادیو همانی است که خودش ساخته بود!
بدیع تصمیم گرفت پروژکتوری بسازد که بتواند فیلمهای طولانیتری نمایش دهد و دور از چشم پدر یک آپارات ۱۶ میلیمتری ساخت. او نقشه این پروژکتور را به اداره اختراعات آمریکا فرستاد. آنها نیز ضمن ارسال اجازهنامه برایاش، تذکر دادند که برای قانونی بودن مجوز باید در کنسولگری امریکا در بغداد قسم یاد کند. مهندس بدیع هم رفت قسم خورد و مجوز را گرفت.
آن روی ناخوش سینما
وی پس از بازگشت از لندن نخستین دستگاه اتوماتیک چاپ فیلم سیاه و سفید را با یاری دکتر اسماعیل کوشان، طراحی و آماده کار کرد و سال ۱۳۲۷ موفق به ساختن دستگاه اپتیکال صداگذاری روی فیلم شد و صدای سر صحنه فیلم «زندانی امیر» به کارگردانی اسماعیل کوشان در استودیو بدیع انجام شد.
سپس استودیو فیلمبرداری عقاب را تأسیس کرد و امکانات خود را در اختیار علی دریابیگی قرارداد تا فیلم «شکار خانگی» را بسازد. ولگرد سومین فیلمی بود که محسن بدیع فیلمبرداری و تروکاژهای آن را انجام داد. وی به تدریج آنقدر در کارش تبحر یافت که همراه موشق سروری و ساموئل خاچیکیان تروکاژهای «شبنشینی در جهنم» را فراتر از ظرفیتهای سینمای ایران انجام داد. مهندس بدیع در سال ۱۳۳۴ دست به تهیه و فیلمبرداری «آخرین شب» زد که به دلیل استفاده از داستانی مشابه فیلم شریک سابقاش جلیل غدیری و مشکلات پیش از نمایش، به یک شکست تجاری ختم شد. اما یک بار دیگر نیز بدیع پس از هشت سال خودداری از ورود به عرصه تهیهکنندگی، فیلم «ستاره چشمکزن» را در سال ۱۳۴۲ تهیه و از آن مهمتر، کارگردانی کرد تا شکست فیلم «آخرین شب» فراموش شود؛ و البته با موفقیت عمومی فیلم، به این خواستهاش نیز رسید. اما با این حال دیگر هرگز به سمت تهیه فیلم نرفت. بدیع در مصاحبه با ماهنامه فیلم گفته است: بعدها دیدم که اصولا کارگردانی یک ذوق هنری میخواهد و کار من نیست! من بیشتر به مسائل فنی علاقهمند بودهام.
خیایان بهار شمالی
اینگونه بود که مهندس بدیع همه توان و نیروی خود را صرف گسترش استودیوی خود کرد که حاصلاش تاسیس یک لابراتوار بود. البته در سال ۱۳۴۳ میثاقیه یک دستگاه چاپ رنگی از هلند آورده بود، که مهندس بدیع از آن برای امور چاپ فیلم «انسانها» ۱۳۴۳ محصول استودیو میثاقیه استفاده کرده بود. به گفته بدیع بخشی از نگاتیوهای این فیلم در ایران شسته شد و برای بقیه کارها و چاپ کپی، آن را به اروپا فرستادند.
بدیع اولین لابراتوار رنگی را در ۱۳۴۴ تأسیس و نخستین فیلمهای رنگی را در داخل چاپ کرد؛ کاری که تا پیش از آن با ارسال فیلمها به آلمان انجام میشد. او دستگاهی برای چاپ رنگی ساخت که هفتهای یک روز نگاتیو ظاهر میکرد و بعد به یک دستگاه چاپ پوزیتیو با سرعت ۹ فوت در دقیقه تبدیل میشد. این دستگاه بیشتر به فیلمهای تبلیغاتی که معمولا یک دقیقهای بودند اختصاص داشت. با گسترش تولید فیلمهای سینمای رنگی ۳۵ میلیمتری و جوابگو نبودن فضا برای دستگاههای جدید در استودیو، مهندس بدیع به فکر تاسیس بنای فعلی لابراتوار بدیع که نام «مرکز خدمات صنایع فیلم ایران» را بر خود دارد _اما همچنان همه اهالی سینما آن را با نام لابرتوار بدیع می شناسند افتاد. از آن پس لابراتور در خیابان بهار شمالی کوچه بختیار، شماره ۲۰ استقرار یافت.
بدیع تا آخرین سالهای زندگیاش در امور لابراتوار فیلم در استودیو بدیع که در اواخر دهه ۱۳۴۰ به مرکز خدمات صنایع فیلم ایران تغییر نام داد، فعال بود. وی در سال ۱۳۶۷ در گذشت.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع:سینماپرس/ نفیسه علوی
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.