تحلیل فیلم “درخشش” (The Shining) – ساخته استنلی کوبریک (۱۹۸۰)
رکورد 10 آذر 1404
بروزرسانی 10 آذر 1404
سینما آموختنی است.
تحلیل فیلم “درخشش” (The Shining) – ساخته استنلی کوبریک (۱۹۸۰)
این برنامه برای افراد مصمم و با اراده طراحی شده است!
بهعنوان یک علاقهمند به سینما، در کنار شما و در سایت sayf.ir و بخش ارزشمند "شاهکارهای سینمای جهان" به واکاوی یکی از بیتردید بزرگترین، پیچیدهترین و تأثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما بپردازم. "درخشش" تنها یک فیلم ترسناک نیست؛ یک سفر چندلایه و هولناک به اعماق روان آدمی، فروپاشی خانواده و سنگینی بار تاریخ است.
نگرش در حکم همهچیز است!
فیلم
«درخشش»
(The Shining)
در ادامه، این شاهکار استنلی کوبریک را از جنبههای مختلف موشکافانه بررسی میکنیم…
هرگز از یادگیری دست نکشید.
تحلیل فیلم
“درخشش”
The Shining
ساختۀ
استنلی کوبریک
(۱۹۸۰)
۱. نگاهی کلان:
فراتر از یک هتل تسخیرشده
داستان ظاهری فیلم ساده است: “جک تورنس” (با بازی فراموشنشدنی جک نیکلسن)، نویسندهای که در پی شغل جدیدی بهعنوان محافظ هتل دورافتاده “اورکات” در زمستان است، به همراه همسرش “وندی” (شلی دووال) و پسرش “دنی” (دنی لوید) به آنجا نقل مکان میکنند. Danny از قابلیتی روانی به نام “درخشش” برخوردار است که به او اجازه میدهد گذشته و آینده را ببیند. با بسته شدن هتل در فصل زمستان، روحیات جک به تدریج دگرگون شده و او درگیر توهمات و خشم فزایندهای میشود که زندگی خانوادهاش را تهدید میکند.
اما کوبریک در این طرحواره ساده، جهانی بیکران از نمادها و تفسیرها میآفریند. هتل “اورکات” تنها یک مکان تسخیرشده توسط ارواح نیست؛ بلکه نمادی است از:
– ذهن ناخودآگاه جک: مکانی پر از خاطرات سرکوبشده، خشم و تمایلات پلید.
– تاریخ خونین آمریکا: هتل بر روی گورستانی از بومیان آمریکایی ساخته شده و مهمانیهایش یادآور ثروت و فساد طبقه اشراف در گذشته است. این هتل، “نفس” تاریک تاریخ یک ملت را در خود جای داده است.
– ساختار یک خانواده متلاشی: تضادهای میان جک و وندی، و ترس دنی از پدرش، همگی در فضای بسته و پرتِ هتل تشدید میشوند.
۲. تحلیل شخصیتها:
سه ضلع یک مثلث تراژیک
جک تورنس: کوبریک و نیکلسون، تصویری از یک هنرمند شکستخورده و پدری مستعد خشونت را خلق میکنند که هتل بهانهای میشود برای رها کردن تمام ممنوعیتهای اخلاقیاش. او تنها “تسخیر” نشده؛ هتل به او “اجازه” میدهد که باشد آنچه در عمق وجودش خفته است. تکگویی معروفش پشت در (“دنی کوچولو!… جون میخوام بدمت!”) تنها نشان از جنون ندارد، بلکه فریاد یک پدر است که میخواهد استعداد خاص پسرش (درخشش) را نابود کند؛ چیزی که خودش فاقد آن است.
دنی تورنس: او قهرمان واقعی داستان است. “درخشش” او نه یک موهبت صرف، که یک بار سنگین است. او شاهد چیزهایی است که یک کودک نباید ببیند. شخصیت خیالی “تونی” که از انگشتانش صحبت میکند، در واقع مکانیسم دفاعی دنی برای مقابله با ترسهای غیرقابل تحمل است. او نماینده “معصومیتی” است که در معرض شرارت محض قرار میگیرد.
وندی تورنس: شلی دووال در نقش زنی ترسو اما شجاع، درخشان عمل میکند. او اغلب به عنوان قربانی منفعل دیده میشود، اما در لحظات بحرانی (مانند صحنه حمله با چوب بیسبال و فرار از پلهها) برای نجات پسرش تمام قدرت خود را به کار میگیرد. او نماینده “واقعیت” و “مادری” است که در برابر هجوم “توهم” و “خشونت” پدر خانواده مقاومت میکند.
۳. تکنیکهای سینمایی کوبریک:
ساختن یک کابوس بهیادماندنی
فیلمبرداری (جان الکوت): استفاده کوبریک از حرکتهای آرام و روان دوربین (استدی کم)، بیننده را به یک ناظر همیشگی و معذب تبدیل میکند. صحنهای که دنی با سهچرخهاش در راهروهای هتل میچرخد، از نمادینترین نماهای تاریخ سینماست. این حرکت مداوم، حس کلافگی و تله را القا میکند.
فضاسازی و معماری: طراحی مجموعه هتل “اورکات” حیرتانگیز است. سالنهای عظیم و خالی، فرشهای الوان و پرزرقوبرق، و راهروهای بیپایان، تضادی عجیب با حس خفقان و ترس ایجاد میکنند. این هتل آنقدر بزرگ است که آدم را تنها رها میکند.
صداسازی و موسیقی: کوبریک از موسیقی کلاسیک آوانگارد (مانند اثر برجسته “کریستینا پندرتسکی”) و صداهای نامتعارف (مانند صدای سهچرخه، وزش باد و فریادهای دور) برای ایجاد حس اضطراب و شبحوارگی استفاده میکند. سکوتهای ناگهانی نیز به همان اندازه ترسناک هستند.
نمادگرایی: فیلم مملو از نمادهاست:
آسانسورهای جاری از خون: فوران خشم و خشونت سرکوبشده در تاریخ هتل و ذهن جک.
دو دختر دوقلو: تجسم شرارتی سرد و آرام. آنها هم قربانی هستند و هم تهدیدکننده.
هیولای حیوانگونه در راهرو (در صحنهای که دنی میبیند): نمادی از غرایز حیوانی و شهوانی که در هتل رها شدهاند.
هزارتوی بیرونی: بازتابی است از هزارتوی درونی ذهن جک. جایی که او هم قربانی است و هم هیولا.
۴. تفاوت با رمان استیون کینگ و یک نگاه فلسفی
استیون کینگ، نویسنده رمان، همواره از اقتباس کوبریک انتقاد کرده است. در رمان کینگ، جک بیشتر یک قربانی ترحمبرانگیز است و هتل بهواقع “تسخیرشده” است. اما کوبریک این مفهوم را به چالش میکشد. در نسخه او، این خود جک است که شرارت درونش را برونریزی میکند و هتل تنها یک آینهی بزرگ و تشدیدکننده است. این تفسیر، فیلم را به اثری عمیقتر و انسانمحورتر تبدیل میکند.
فیلم “درخشش” درباره این پرسشهای بنیادین است:
آیا شرارت از بیرون به انسان تحمیل میشود یا در درون اوست و تنها نیاز به موقعیتی برای شکوفایی دارد؟
بار تاریخ و گناهان گذشته چگونه بر نسلهای حاضر سنگینی میکند؟
مرز بین واقعیت و توهم برای یک ذهن آشفته کجاست؟
جمعبندی نهایی
“درخشش” استنلی کوبریک، یک اثر سینمایی کامل است. ترکیب بازیهای درخشان، کارگردانی بینقص، نمادگرایی غنی و عمق فلسفی، آن را به فیلمی تبدیل کرده که با هر بار تماشا میتوان لایهای جدید در آن کشف کرد. این فیلم نه تنها یکی از ترسناکترین فیلمهای تاریخ است، بلکه یکی از تکاندهندهترین کاوشها در مورد روان آدمی، ساختار خانواده و شبح تاریخ به شمار میرود.
این اثر، بهراستی سزاوار جایگاهی بلند در گنجینه “شاهکارهای سینمای جهان” است.
با آرزوی موفقیت برای شما و سایت “شاهکارهای سینمای جهان”.
اگر نکته خاص دیگری مد نظر دارید، در خدمتم.
هنر اگر چه نان نمیشود، اما شراب زندگی است.
فیلمخانه «شاهکارهای سینمایی» Cinematic masterpiece's
«مدت 10:18»درباره مجید
"مجید سیفالعلمایی" هستم، “مربی و مشاور فیلمنامهنویسی و فیلمسازی” از “سیفداتآیآر”. ماموریتم کمک به مشتاقان و فعالان سینمایی است تا بتوانند بهتر فیلمنامه بنویسند و اصولی فیلم بسازند، به روش کاملاً کاربردی و نتیجه محور.
نوشتههای بیشتر از مجیدپستهای مرتبط
9 آذر 1404
8 آذر 1404
7 آذر 1404
6 آذر 1404
5 آذر 1404
4 آذر 1404
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.