موفقیت در امور مالی شخصی برای فیلمنامهنویسان
موفقیت در امور مالی شخصی
Success in Personal Finance
ارکان اصلی
اگر شما هم مانند من به دنبال بهترین راه برای مدیریت امور مالی شخصی خود بودهاید همواره با افراد موفق در این خصوص مشورت و یا کتابها و مقالات مرتبط با مدیریت امور مالی شخصی را مطالعه کردهاید. با دقت به یافتهها و مقایسه آنها متوجه خواهید شد که همه دارای تشابهاتی در اصول هستند و فقط تفاوت در مواردی است که شاید سلیقه و یا علایق شخصی فرد مقابل بوده است. درواقع این اصول، از ارکان موفقیت در امور مالی شخصی محسوب میشوند.
علاوه بر این، رسیدن به موفقیت در امور مالی شخصی بر این اصول مشترک استوار است. خود من هم با برگشت به گذشته و بررسی مسیری که طی کردهام به این نتیجه رسیدم که تمام موفقیتهای مالی در زندگی من با توجه به این اصول اتفاق افتاده است.
در این مقاله ارکان اصلی موفقیت در امور مالی شخصی را باهم بررسی میکنیم.
رکن اول: شما به یک دلیل شخصی برای کنترل کردن پول خود نیاز دارید.
چرا؟ بله، چرا شما در تلاش هستید که پول خود را مدیریت کنید و در نهایت چرا به دنبال موفقیت در امور مالی شخصی هستید؟
قطعاً شما یک پاسخ کاملاً محکم برای این سؤال دارید. شاید هم دو تا. اما جدای از جوابی که دارید، حسی است که در پشت آن جواب نهفته است و آن حس از درون شما میآید.
منظور من از “از درون شما” چیست؟ خیلی ساده است. هیچ شخصی دیگری جز درون شما نمیتواند به این سؤال پاسخ دهد. اگر این سؤال را اشخاص دیگر بپرسید، جواب آنها یک جواب خارجی خواهد بود و قطعاً به شما کمک زیادی نخواهد کرد. مثلاً اگر شما این سؤال را از ریس خود بپرسید، قطعاً جوابش این است که شما باید مدیریت امور مالی داشته باشید تا نیاز نباشد مساعده بگیرید یا از شرکت وام دریافت کنید. جواب همسر، پدر، مادر، فرزندان و … نیز همینطور است. از درون خود سؤال کنید که چرا به کنترل و مدیریت پول نیاز دارید. این اولین رکن در مدیریت امور مالی شخصی است و درصورتیکه شما پاسخ درونی درستی به این سؤال نداشته باشید، ارکان دیگر کاملاً تحت شعاع قرار خواهند گرفت. به این نکته هم توجه داشته باشید که پاسخ این سؤال ممکن است تغییر کند.
رکن دوم: شما باید بدانید پول شما کجا میرود؟
بسیاری از مردم بهراحتی در امور مالی شخصی خود دچار دردسر میشوند. آنها با کیف پول و یا کارتهای عابر بانک خود وارد فروشگاههای زنجیرهای بزرگ، فروشگاههای مواد غذایی، فروشگاههای پوشاک و … میشوند و شروع به خرید میکنند و ناگهان متوجه میشوند که با کمبود بودجه مواجه هستند! بعد بهسرعت شروع میکنند به فکر کردن که پولهای ما چه شد؟ کجا خرج شد؟ یعنی ما از اول ما تا الآن دو میلیون تومان هزینه کردهایم؟ بابت چه؟ اما بسیاری از هزینهها را به خاطر نمیآورند و این برای آنها مانند یک راز باقی خواهد ماند.
اگر شما به دنبال موفقیت در امور مالی شخصی هستید، باید به این رازها پایان دهید. شما دقیقه باید بدانید که هر یک ریال خود را کجا و بابت چه موضوعی هزینه کردهاید و آیا این هزینه ضروری بوده یا نه؟
خیلیها شروع به یادداشت کردن هزینهها میکنند ولی اینیک راهحل کامل نیست. راهحل هست، اما کامل نیست. حتماً برای کنترل هزینههای خود از یک نرمافزار استفاده کنید. نرمافزار حسابداری شخصی سحر کاملاً مناسب با نیاز شما جهت کنترل هزینهها و دریافت گزارشها و نمودارهای متنوع در این خصوص است.
گروهبندی هزینهها را نیز فراموش نکنید. گروهبندی هزینهها به شما کمک خواهد کرد تا در انتهای دوره مالی خود (هفتهای یا ماهانه و …) بتوانید مخارج را بهصورت کلان باهم مقایسه کنید. مثلاً در یک گزارش سهماهه از فصل بهار بتوانید میزان هزینه خوراک، هزینههای صورتحسابها، هزینهی پوشاک و … را بهصورت کلان مقایسه کنید و با بودجه خود مطابقت دهید. با توجه به این آمار و گزارشها شما میتوانید مسیر مخارج خود را پیدا کنید و آنها را کنترل کنید. اگر برای صورتحسابها هزینههای زیادی پرداخت میکنید روی آنها کارکنید و آنها را کاهش دهید. یا مثلاً شما در نرمافزار حسابداری شخصی سحر میتوانید هزینهها خود را بهعنوان خرج صحیح یا خرج اضافه علامت بزنید و بعد سعی کنید در ماه هزینههای اضافه خود را کاهش دهید. گزارشهای خوبی هم در این خصوص در نرمافزار وجود دارد.
رکن سوم: هزینههای شما همیشه باید از درآمد شما کمتر باشد.
شاید بشود اسم این رکن را پسانداز هم بگذاریم. اما قبل از اینکه بخواهیم پسانداز کنیم، باید هزینههای ماهانه شما از درآمد ماهانه شما کمتر باشد. هرچقدر کمتر بهتر. درصورتیکه هزینههای ماهانه خود را کمتر از درآمد خود نگاه ندارید، هرگز قادر به پسانداز و ایجاد بودجه اضطراری و رسیدن به امنیت مالی نخواهید بود.
برای این کار باید هزینههای خود را از به دودسته “میخواهم” و “نیاز دارم” تقسیم کنید و در ابتدا فقط هزینههای “نیاز دارم” را انجام دهید. فکر نمیکنم لازم به یادآوری باشد که با خودتان در این تقسیمبندی صادق باشید. اگر یک هزینه در گروه “میخواهم” قرار دارد و واقعاً آن را میخواهید به خاطر خودتان هم که شده آن را در “نیاز دارم” قرار ندهید. صرف هزینه بابت فلان تلفن همراه و فلان تلویزیون و فلان ماشین و … قطعاً در گروه “میخواهم” قرار میگیرد و اگر این هزینهها را پالایه کنید، حتماً حذف خواهد شد. فقط هزینههایی که در گروه “نیاز دارم” هستند را انجام دهید. هنگامیکه در فروشگاه زنجیرهای قدم میزنید، فقط آنهایی که “نیاز دارم” هستند خریداری کنید. حتی بهتر است ، از قبل لیست خریدی از “نیاز دارم” ها تهیه کنید و فقط آنها را خریداری کنید. سعی کنید از کنار “میخواهم” ها سریعتر عبور کنید. از روی تجربه درزمینه فروش و کار در فروشگاههای زنجیرهای باید به شما بگویم که معمولاً کالاهای گروه “نیاز دارم” ازنظر بستهبندی و موقعیت در فروشگاهها از درجه پایینتری نسبت به “میخواهم” ها قرار دارند. شرکتی که محصولات آن معمولاً در گروه “میخواهم” ها قرار میگیرد مجبور است بستهبندی شیکتر و رنگیتر داشته باشد. در فروشگاهها معمولاً آنها را در جلوی دید قرار میدهند تا بیشتر و زودتر فروش بروند. جالب است بدانید که سود حاصل از فروش آنها برای فروشگاهها نیز بیشتر است. به خاطر همین است که بیشتر در مقابل دید شما هستند.
رکن چهارم: کنترل احساسات در مقابل پول
هرزمانی که شما از روی احساسات خود امور مالی شخصی خود را مدیریت کنید، محکومبه شکست هستید. آیا تابهحال به سرمایهگذاری در بهابازار فکر کردهاید؟ بعد به خاطر نوسانات بازار سهام از آن منصرف شدهاید؟ اگر اینطور بوده است شما عاطفی و از روی احساسات تصمیم گرفتهاید.
آیا تابهحال زمانی که احساس غم و شکست و ناامیدی داشتهاید به فکر خرید چیزی افتادهاید؟ مثلاً خیلیها هستند که در زمان ناراحتی پیتزا میخورند و یا یک فنجان قهوه در یک کافیشاپ شیک میخورند و احساس بهتری پیدا میکنند. حتماً شما هم ازاینگونه هزینههای احساسی انجام میدهید که باید آنها را متوقف کنید.
یا مثلاً یک دوستی داشتم که هرزمانی که خیلی ناراحت بود به خرید میرفت و یک لباس نو میخرید. ازنظر خود او این کار واقعاً باعث میشد که ناراحتی آن از بین برود. به نظر من خرید یک لباس جدید خیلی هم خوب است، درصورتیکه از روی احساسات نباشد. زمانی که ما احساسی خرید میکنیم، احساسی تصمیم میگیریم، احساسی نظر میدهیم و … حتماً بعدازآن دچار پشیمانی خواهیم شد. پس لازم است که خرج کردنهای احساسی را متوقف کنیم. اگر هم واقعاً نمیتوانید آن را کنار بگذارید برای آن میزان مشخصی بودجه اختصاص دهید. مثلاً ماهی ۵۰ هزار تومان برای هزینههای احساسی کنار بگذارید و نه بیشتر. با این پول چیزهایی خریداری کنید که تمام میشوند. یا وقتی از روی احساسات خرید میکنید، حتماً سعی کنید کمی هم منطقی باشید. مثلاً خرید یک پیراهن از روی احساسات بدون کمی منطق ممکن است کمی بعدتر ضربه روحی به شما وارد کند. شما ناراحت بودهاید، خرید یک پیراهن حال شما رو خوب میکند و با توجه به بودجهای که کنار گذاشتهاید میتوانید آن را خریداری کنید، خیلی هم عالی. اما در زمان خرید یک مقدار بیشتر دقت کنید و سعی کنید منطقی باشید. این باعث میشود که بعد از خرید همچنان از خرید خود راضی باشید.
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.