شیفتگان خدمت – تشنگان قدرت
- دکتر جواد ابوالفضلی اصفهانی:
یادداشتی بر گلادیاتور
شیفتگان خدمت - تشنگان قدرت
- بسم الله الرحمن الرحیم
مفاهیم در ساختاری زیبا اثرگذار و جاودان می شوند. رنگ های گرم و شاد در طی فیلم کمک شایانی به اثربخشی نبردهای گوناگون می کند. دکور و لباس به نحو مطلوبی حکومت با عظمت امپراطوری را جلوه گر می سازند. نبردهای گلادیاتوری و کشمکش های داستانی برجذابیت فیلم می افزاید. بدین سان فیلمی به یاد ماندنی از سینمای تاریخی ساخته می شود که چند دهه بر تارک سینمای جهان می-درخشد و هنوز بینندگان بسیاری را مجذوب خویش می گرداند. این درخشندگی نه از آن رو است که تصویر زیبا و صحنه های مهیج را در بردارد که کودکان و عوام را بفریبد، بلکه این ابزار را به خدمت می گیرد تا داستانی پر آب چشم بسراید. پسری قاتل پدر و نابودگر قهرمان ملی روم می گردد تا حسادت، کمبودهای روانی و جاه طلبی خویش را التیام بخشد. واقعیتی که سلاطین و حکومت های بسیار در عرصه تاریخ گواه آن می باشند. فیلم در دورانی ساخته می شود که حکومت های زور و سلطه در اقصی نقاط جهان وجود دارد و ندای آزادی و آزادیخواهی و استقلال بگونه ای پررنگ تر از امروز می باشد. امروز بسیاری از کشورهای آن دوران آزادی و استقلال خویش را طلب نموده اند و به ظاهر دارا می باشند. تمامی آرزومندان آزادی از آن دوران تاکنون به سادگی با فیلم ارتباط برقرار می سازند تا لحظه ای عطش خویش را فرونشانند.
مارکوس دانا حکومتی بر مبنای عقل و درایت پی می ریزد که خودکامگی و فردگرایی در آن راهی ندارد بلکه سنا نمایندگان فرهیخته مردم برای مشکلات جامعه به رایزنی می پردازند. او سنت دیرین گلادیاتوری مظهر وحشی گری بشر را برمی چیند. گلادیاتوری به وضوح گامی فراتر از بردگی، کشتن انسانها به دست یکدیگر برای زیستن، و پست تر از نبرد مشابه در جانوران است. گلادیاتوری نمایش های مهیج ترویج یافته درباریان برای فریفتن رعایا می باشد.
مارکوس در کهولت سن به فکر آن است که حکومت را به کسی بسپارد تا امتداد یابد. چه کس بهتر از آنان که در راه وطن بدون چشم داشتی جان فشانی کرده و از خون خویش دریغ ننموده به حفاظت آن می پردازد. آری بنیان حکومت موروثی را باید برچید و حکومت را به صالحان سپرد. از ماکسیموس، مردی شریف و دلاور نامی روم می خواهد پس از مرگ او تا کسب تکلیف سنا، مملکت را رهبری کند. او می-پذیرد تا در میدانی دیگر خدمتی دیگر کند گرچه دیدن زن و فرزندش برای او مهمتر از حکومت کردن است.
خفته گان و خوشگذرانان دوران سختی از راه می رسند، آنان که گامی هرچند کوچک برای این امپراتوری عظیم برنداشته و همواره خواب مقام و منزلت را دیده اند. فرزند شاه احساس حقارت و حسادت خویش را با جاه طلبی درمی آمیزد . شراکت در سلطنت، مظهر قدرت مطلق و آرزوی دیرین خویش، را برنمی تابد. بدین سان دگربار پدری دانا به دست پسری جاهل، حریص و قدرت طلب در خون می غلطد و گفتار مکرر تاریخ را در جلوی چشم بیننده نمایان می سازد. تصویری که تا اعماق ذهن نفوذ می کند و برای سالیان سال فراموش نمی شود. تصویری که حقیقت (ورای واقعیت) را برملائ می سازد و بیننده کنجکاو را به فکر می دارد که سیاست را ظاهری است و پنهانی.
او بر کشوری طاعون زده حکومت می کند بدون آنکه به طاعون زده ای نزدیک شود. تصمیم به انحلال سنا می گیرد. سنای دلسوز که برای مشکلات مردم می اندیشد لیکن متهم به بهتر خوردن می باشد. امروز جایی برای متفکران و فرهیختگان در سنا و رایزنی در حکومت نیست. حال از ترس برادر ( امپراطور) نمیتوانی برای مرگ پدر گریه کنی، برده دار کفتارصفت پس از ۵ سال دوری باز می گردد زیرا که سنت گذشتگان و بازی های مذموم مترود شده دیروزین باز پروده می شوند، آری باید مردم را فریفت تا حکومت پا برجا بماند آری مردم برای سرگرمی خویش مبارزه می خواهند و امپراطور به آنان مبارزه و کشتن بردگان را اهدا می کند که همان سنت منسوخ گذشته است. اگر مبارزه شرافتمندانه وجود ندارد لیکن نظاره کشتار وحشیانه بردگان را پیش کش می کنیم تا هیجانات مردم فروکش کند. امروز جنگ های افتخار آفرین سالیان دور را در قالب نمادهای وحشیانه دروغین جلوه گر می سازیم تا مردم لحظه ای خویش را بفریبند. این مردم نابخردانه مکان زیبای مبارزه را ساخته اند تا مکانی برای فریب خودشان باشد. مکانی زیبا به دست مردم برای فریب مردم!! بیننده فیلم نیز نظاره گر این نبرد اما آگاه و گریزان از دام درباریان!! از نگاه روانشناسانه بیننده در ایفای دو نقش می باشد: همراهی با توده مردم تماشاگر میدان و تحلیل گر ماجرا بر اساس دانایی خویش.
دلاور افتخار آفرین دیروزین روم در قالب برده و گلادیاتور در میدان برای خوشگذرانی مردم باید مبارزه کند. این مبارزه را نیز می برد و برده گمنام دوباره مشهور می شود. امپراطور جاه طلب به دیدن گلادیاتور در میدان می آید تا او نیز سهیم محبوبیت گلادیاتور شود. بدین سان رودررویی شیفتگان خدمت با تشنه-گان قدرت شکل می گیرد. دلاور روم از کشتن سر باز می زند تا شفقت را به یاد مردم آورد و مردم با فشار خویش در جایی دیگر زنده ماندن قهرمان واقعی میادین روم را طلب می کنند. حسادت و جاه طلبی امپراطور مجدداً اوج می گیرد لیکن بازنده نهایی اوست و در نهایت با حقارت می میرد. صحنه پایانی نبرد دلاور خدمتگزار با امپراطور جاه طلب را به نمایش می گذارد تا تمام مخاطبین را مجذوب فیلم گرداند و عطش آنان را سیراب گرداند و هر دو می میرند یکی با ذلت و دیگری با آرزوی برپایی حکومت عقل و عدل، آرزوی دیرین بشریت.
بدین سان گلادیاتور با بیان مضامین عمیق و پر فراز و نشیب در قالب تصاویر عظیم و زیبا هر بیننده ای را مجذوب خود می کند تا با کنکاش در این مضامین، آرزوهای دیرین بشری، همزاد پنداری کند.گرچه فیلم براساس قهرمان سازی و قهرمان پروی شکل می یابد لیکن از حضور و نقش مردم نیز غافل نمی ماند و در صحنه تقاضای مردم برای زنده ماندن ماکسیموس این مهم را به نمایش می گذارد.
- تاریخ ارسال: چهارشنبه ۰۵ مهر ۱۳۸۵
- منبع: سایت آگاه فیلم
بازدیدها: ۰