یادداشت های جشنواره ای ۲ برف و خاکستر
برف و خاکستر – روح الله سهرابی
- محبت محبی:
یادداشت های جشنواره ای
- ۲
برف و خاکستر
سی و یکمین جشنواره فیلم فجر چگونه ملودرام نسازیم، شاید تیتر مناسبی باشد برای یادداشتی در مورد برف و خاکستر.
با این تیتر میخواهم تاکید کنم که ملودرام از از قضا از ژانرهای جذاب و پرمخاطب همیشه سینما است و مثالهای متاخر و موفقش در سینمای ما، فیلمهایی نظیر کنعان، چهارشنبه سوری و البته جدایی نادر از سیمین هستند که رویکرد متفاوتشان، سبب تاثیرگذاری و اهمیتشان میشود.
با این مقدمه و در نگاهی کوتاه به خاکستر و برف، میتوان کم رمق بودن را ضعف اصلی این فیلم دانست. یک ملودرام کلیشهای، با قهرمان و ضدقهرمان شاخص که البته انگیزههای قوی هم برای اعمالشان ندارند. کل فیلم را میتوان در همان سکانس دعوای نخستین در کنار ساحل تمام شده دانست و پایان قابل پیشبینیاش را حدس زد و در این میانه هیچ اتفاق دراماتیکی روی نمیدهد که تماشاگر را همراه فیلم کند.
شاید نزدیکترین فیلم به خاکستر و برف، بوسیدن روی ماه باشد که با لحن آرام، درام درونی و بازیهای خوب دو قهرمان متفاوت، فیلمی شاخص است.
کارگردان علیرغم انتخاب خوب لوکیشن و تصاویر جذابی که خلق میکند، در انتخاب نقش اول – کامبیز دیرباز – انتخاب موفقی ندارد. دیرباز قرار است نقش یک عاشق قدیمی و خسته و تلخ را بازی کند که اوج تاثیرگذاریاش بر مخاطب در سکانس آواز خواندن کنار آتش باشد که البته این امر روی نمیدهد.
اصلا در چنین ملودرامی کامبیز دیرباز نمیتواند بر پیشینه خشونت یا کمدی خود در فیلمها و سریالهای دفاع مقدسی غلبه کند و خاطره آنها را از ذهن پاک کند.
بنابراین علیرغم تلاشش، نقش که بار اصلی درام را به دوش میکشد، نقش موفقی نیست.
قضاورت یکسویه کارگردان در مورد داماد خانواده که از سکانس دندانپزشکی مشخص میشود نیز از کلیشهایترین نگاهها به ضدقهرمانی است که قدرت او برابر با قدرت درام است. به هر روی خاکستر و برف، فیلمی است که مشخصا نکتهای برای به یاد سپردن ندارد جز تصاویری زیبا در کنار دریای خزر.
- تاریخ ارسال: ۱۸ بهمن ۱۳۹۱
- منبع: سایت آگاه فیلم
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.