ئی.تی. فرا زمینی
ایتی موجود فرازمینی E.T. the Extra-Terrestrial فیلمی سینمایی از گونه علمی – تخیلی است که توسط استیون اسپیلبرگ کارگردانی شده و در سال ۱۹۸۲ میلادی بر پرده سینماها رفتهاست. این فیلم ۲۶امین فیلم پرفروش تاریخ سینما است. همچنین این فیلم از نگاه انجمن صنعت فیلم آمریکا یکی از ۱۰ فیلم برتر در سبک علمی – تخیلی است. فیلم نامه این فیلم را ملیسا ماتیسون برای اسپیلبرگ نوشت. پس از انتشار این فیلم، کتابی گویا با نام «ئی.تی. موجود فرازمینی» توسط استیون اسپیلبرگ و به روایت مایکل جکسون منتشر شد.
خلاصه داستان فیلم : موجود فضایی بیگانه ای به نام “ای.تی” از سفینه ی فضایی اش که در جنگلی در حومه ی لس آنجلس فرود آمده، جا می ماند و در حیاط خلوت خانه ای پناه می گیرد که در آن “الیوت” ده ساله زندگی می کند. خیلی زود “الیوت”، “ای.تی” را می بیند و با او دوست میشود و از این جاست که داستان فیلم آغاز میشود…
بازیگران: هنری توماس, دی والاس, روبرت مکنوگتون, درو بریمور, پیتر کایوتی
ای.تی. موجود فرازمینی
E.T. the Extra-Terrestrial
زهرا عبدی
ریون و امیل عزیز
یادتان می آید یکشنبه ای که کنار هم روی یک کاناپه ی سبز بزرگ نشستیم و به اتفاق مامان و بابا فیلم ای تی [۱۹۸۲] را تماشا کردیم. اولین بار بود که تماشایش می کردید، اما تا حدودی داستان فیلم را می دانستید، چون قبلش در استودیو یونیورسال بخش هایی از آن را دیده بودیم. آن روز برای چندمین بار بود که فیلم را می دیدم، اما این بار یک چشمم به صفحه ی تلویزیون بود و چشم دیگرم به شما دو نفر. کنجکاو بودم بدانم پسری که تازه چهار سالگی اش را جشن گرفته و دختری که هفت سالش تمام شده چه واکنشی نسبت به فیلم خواهد داشت.
خوب، به قول من و دوستانم در گرندپا راجرز فیلم برای هر دوی کار خودش را کرد. ریون وقتی به نظر می رسید ای تی می میرد از نگرانی آمدی کنارم بنشینی اما باز هم چشم از تلویزیون برنداشتی. امیل، تو هم چند دفعه بلند شدی و روی پاهای پدرت نشستی اما یک لحظه هم از فیلم غافل نشدی. حتی تا اتاقت هم نرفتی تا سراغ اسباب بازی هایت را بگیری. تمام هوش و حواستان به فیلم بود.
در ابتدای فیلم سفینه ی فضایی را می بینیم که فرود آمده و این گونه می نماید که یکی از آدم فضایی ها از دیگران دور مانده است. چند لحظه بعد وانت ها را می بینیم که نزدیک می شوند و سفینه به سرعت آنجا را ترک می کند. نور چراغ ماشین ها و چراغ قوه ها تاریکی مه آلود جنگل را می شکافد. یادتان می آید که این صحنه را در استودیو یونیورسال دیده اید. جرینگ جرینگ دسته کلیدهای آویزان شده از کمربندها روی موسیقی متن می افتد. اینها چیزهایی است که یک آدم فضایی کوچک گم شده روی زمین تجربه می کند.
بعد از این صحنه خانه ای از خانه های حومه ی شهر را می بینیم. شبیه خانه ی شماست. یک ماشین رو عریض و یک حیاط خلوت بزرگ دارد. پسر بچه ای به نام الیوت (با بازیگری هنری توماس) در حیاط صدایی می شنود و احساس می کند چیزی دیده است. البته از قبل می دانستیم که قرار است با ای. تی. رو به رو شویم.
ریون، در صحنه ای که الیوت دنبال ای. تی. می گردد از من پرسیدی: ای تی دارد نگاهش می کند؟ من گفتم: بله ای. تی است که همه چیز را تماشا می کند. با خودم گفتم چه سوال خوبی پرسیدی، چون بیشتر بچه های هم سن و سال تو نمی دانند که دوربین هم چشم دارد و نزدیک بودن دوربین به زمین را درک نمی کنند؛ دوربین نزدیک زمین است تا تجربه های آدم فضایی کوچکی را مجسم کند که برای اولین بار به زمین آمده و جهان تازه ای را تجربه می کند.
فیلم که جلوتر رفت، دریافتم که چقدر پرسشت به جا بوده است. تمام فیلم بر اساس زاویه دید تنظیم شده است. تقریبا تمام صحنه ها یا از نگاه ای تی است یا از نگاه الیوت، در نتیجه همه چیز را همانطور درک می کنیم که آن دو. لحظه ای نیست که دوربین بالاتر بیاید و مثل آدم بزرگ ها رفتار کند. تقریبا همه چیز را یا همانند یک آدم فضایی می بینیم یا همانند الیوت.
الیوت و ای.تی. اولین بار که یکدیگر را می بینند، از ترس و شگفتی عقب می پرند و جیغ می کشند. تصویری که از هر یک داریم تصویری است که در نگاه دیگری نقش بسته است. دوربین زمانی که عقب می رود تا کل صحنه را بگیرد هم آدم بزرگ نیست؛ مثلا لحظه ای که مادر الیوت (با بازیگری دی والاس) برای انجام کارهای خانه این سو و آن سو می رود و لحظه ای هم متوجه حرکت پر شتاب ای.تی. نمی شود. در این قسمت، دوربین از او فاصله گرفته اما باز هم سمت نگاهش را نشان نمی دهد، چون چیزی که مهم است سمت نگاه او نیست بلکه سمت نگاه ای.تی است.
اما، در جای دیگری از فیلم آنجا که مادر الیوت سراغ کمد اسباب بازی ها می رود، زاویه نگاه اوست که برجسته می شود. به اسباب بازی های ابری که کنار هم چیده شده اند نگاه می کند و متوجه نمی شود که یکی از آنها زنده است و اسباب بازی نیست. این از استثنائات فیلم است که همگی مان را به خنده واداشت. استثنا بود چون تقریبا تمام فیلم از نگاه کوچک ای. تی. دنبال می شود، مثل صحنه ای که ملافه روی سرش می کشند تا او را به هالوین ببرند. حال تصویری که از اطراف می بینیم تصویری است که از چشم ای تی و از چشمی های ملافه گرفته می شود.
ریون چیزی که خیلی نگرانت کرده بود پیدا شدن وانت ها بود. رد ای تی را تا خانه ی الیوت دنبال کرده بودند. دانشمندانی بودند که برای تحقیقات علمی به او نیاز داشتند، اما لحظه ای هم مانند آدم بزرگ ها صحبت نمی کردند و توضیحی نمی دادند. آنچه می شنویم، مانند آنچه به گوش الیوت می رسد، گنگ و نامفهوم است.
پیش از این صحنه در جایی از فیلم می بینیم که الیوت و ای. تی از احساسات هم تاثیر می پذیرند. مثلا زمانی که ای. تی در حال مرگ است الیوت هم مرگ را حس می کند. الیوت صدایش را روی بزرگترها بلند می کند که ای. تی را راحت بگذارند، اما بزرگتر ها کار خودشان را می کنند. کودکان حس درک نشدن را خوب می فهمند. ای. تی را که به ماشین منتقل می کنند، الیوت از برادرش می خواهد که پشت فرمان بنشیند اما او می گوید که هیچ وقت رو به جلو رانندگی نکرده است. ریون تو خوب درکش کردی. کودکان همیشه با کنجکاوی کارهای بزرگترها را دنبال می کنند اما هیچ گاه آنچه را می بینند خود تجربه نمی کنند.
صحنه ی پرواز دوچرخه ها را خیلی دوست داشتیم. انگار از قبل پیش بینی اش کرده بودیم، چون الیوت یک بار دیگر هم پرواز با ای.تی را تجربه کرده بود. به نظرم استیون اسپیلبرگ بیش از حد منتظرمان گذاشت و صحنه ی تعقیب و گریز خیلی طولانی شد. با این حال لحظه ی اوج گرفتن دوچرخه ها واقعا باشکوه بود. یادم هست در کن که بودم، فیلم دوستانی که شاید در عمرشان هزاران فیلم هیجان انگیز دیده بودند هم در آن لحظه فریادی از شگفتی سر دادند.
و اما بی نظیترین صحنه صحنه ی پایان فیلم بود که ای. تی با خانه تماس می گیرد. او و الیوت در جنگل به انتظار ایستاده اند. سفینه از راه می رسد.تخته ی فرود پایین می آید. آدم فضایی دیگری شبیه به ای. تی در روشنایی ای که پشت سرش را فرا گرفته منتظر ای تی است.
امیل، تو بلند گفتی: مامان ای. تی است. بعد، کمی مکث کردی و گفتی حالا از کجا معلوم که مامانش باشد!
همه خنده مان گرفت. مثل همیشه خیلی خوب گفتی. شوخ طبعی در خون توست. حالا که به آن لحظه فکر می کنم می پرسم واقعا از کجا می دانستی. می توانست پدر، خواهر یا اصلا خلبان سفینه باشد. اما با تو موافقم که گفتی مادرش است چون وقتی ای تی را صدا کرد صدایش مادرانه بود.
فکر می کنم به این دلیل احساس کردی مادرش است که اسپیلبرگ فیلمش را خوب ساخته است. چهارسالگی زود است برای اینکه زاویه دید را بشناسی اما زود نیست که احساسش کنی. تقریبا هر چه در فیلم می بینیم یا از نگاه ای. تی است یا از نگاه الیوت. از همان ابتدای فیلم خودت را جای ای. تی گذاشتی و می دانستی جای چه کسی در دلش خالی است و دوست دارد اولین کسی که دوباره می بیند چه کسی باشد، و او کسی نبود جز مادرش.
البته می توان احتمال داد که استیون اسپیلبرگ چیز دیگری در ذهن داشته، و ای تی که خلق کرده کودک نبوده و یک آدم فضایی پانصد ساله بوده است. با این حال آنچه او در ذهن داشت مهم نیست. اسپیلبرگ همه چیز را به من و شما واگذار کرده است و این ویپزگی فیلم سازی نمونه است. فیلم سازهای نمونه تنها نمایش داستان را به عهده می گیرند و بیننده را در تفسیر آنچه می بیند آزاد می گذارند. در فیلم های طولانی تر، این آزادی بیشتر می شود. فیلم بردار ای.تی اگر خوب نبود می توانست با نوشتن زیرنویس بیننده را راهنمایی کند. مثلا می توانست بنویسد: ای تی، خودتی؟ بیا پیش مامان! اما این کار خوب در نمی آمد. با این کار لذت شناختن مادر ای. تی و شوق گفتنش را از تو می گرفتند امیل.
فکر می کنم همین اندازه که نوشتم کافی باشد. تعطیلاتی که دور هم داشتیم بی نظیر بود. اولین بار که با کره اسب به سواری رفتید به شجاعت شما افتخار کردم. به اینکه هر دو شما منتقدان خوبی هستید هم افتخار می کنم.
دوستدار شما
پدر بزرگ راجر
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.