کانون تحلیل گران سینما و امثال آن قبل از سینما به مدنیت خدمت می کند
- حسین عصاران:
کانون تحلیلگران سینما و امثال آن قبل از سینما به مدنیت خدمت میکند
گفتوگو با “مهندس حسین عصاران” در پنجشنبه سیام خرداد ماه ۱۳۸۷ در “آگاه فیلم” انجام گرفت. با سپاس از مهندس عصاران برای همهی زحماتی که برای کانون تحلیل گران سینما میکشد، از شما نیز دعوت میکنم نقطه نظرات خود را برای ما ارسال کنید تا تمامی بخشها از جمله بخش گفتوگو هر چه پربارتر شود.
همانطور که با یکدیگر قرار گذاشتهایم، هفتهی آینده گفتوگویی خواهیم داشت با یکی دیگر از قلهنشینان سینما.
- ملیحه خاکنه
- با تشکر از شما آقای عصاران که دعوت ما را برای این گپ دوستانه پذیرفتید.
خواهش میکنم. شما لطف کردید از من دعوت کردید.
- جناب عصاران! سینما چه مفهومی را به ذهن شما متبادر میکند؟
بچگی. بدون هیچ اغراقی بچگی. میدانید که از هر کلمه در ذهن انسان، ابتدا یک تصویر میآید و اولین تصویری که به ذهن من میآید همین بچگی است.
- بهنظر شما با وجود تلویزیون، ویدئو و شبکههای ماهوارهای، سینما چه جایگاهی دارد؟
در گذشته زمانیکه مصاحبهی کارگردان همیشه مورد علاقهام- مسعودکیمیایی- را میخواندم که میگفت از فلان خیابان که رد میشوم دلم میگیرد و یا پدرم همین احساس مشابه را با تألم ابراز میکرد، من نمیفهمیدم یعنی چه؟ اما الان که از کنار سینما رد میشوم دلم میگیرد. چرا؟ چون رابطهام با سینما – نه فیلم- آنچنان تغییر کرده که احساس میکنم یک عده موجوداتی که شکل ما نیستند و یک آدمهای دیگری هستند حالا دارند سینما میروند. یعنی حداقل شبیه آن چیزی که در ذهن من است نیستند. سینما دیگر اینطور نیست که بروم و بنشینم و انسانهایی مثل خودم را ببینم و بدانم امکان این هست که بتوانم با اینها رفیق شوم. قبل از هر چیز تنفری در من ایجاد میشود و احساس دوری میکنم و باید عکساش ثابت شود که من بتوانم با اینها ارتباط برقرار کنم. الان سینما برای من خیلی غریبه است و هیچ جذابیتی برایم ندارد. منظورم کلیت سینما است. در گذشته هفتهای نبود که من سینما نروم. شاید خیلی عجیب باشد که یک فیلم را کسی در عالم بچگی چندبار ببیند ولی بارها اتفاق افتاده بود که من برای دیدن فیلمی چندبار به سینما میرفتم. تا همین چند سال پیش عاشق سینما بودم ولی به مرور این تعلق خاطر کمرنگ شد.
- نقش اجتماعی سینما از نظر شما چیست؟
پاسخ به این سوال را هم باید به دو دورهی گذشته و حال عمر و زندگیام تطبیق بدهم. با توجه به سینمایی که از اواسط دههی هشتاد بهوجود آمد نقش اجتماعی و سازندهای نمیتوانم برای آن تعریف کنم. اما نقش تحقیقی، آری. اینکه جامعهی امروز ما کاملا میتواند یک مرجع و منبع تحقیقی مناسب باشد. در گذشته، مخصوصا در دههی هفتاد وقتی فیلمی را میدیدم سینما هم حضور داشت. چون همانطور که میدانید مفهومی بهنام سینما داریم که کاملا ذاتی جدا از مفهوم فیلم بهصورت مجرد دارد. انرژی فیلم در سینما آزاد میشود. فیلمی که الان میبینم انرژیای در من تولید نمیکند .پس کارکرد اجتماعی هم در عمل از آن انتظار ندارم.
- سینمای ایران در منظر جهانی چه جایگاهی دارد؟
هیچ جایگاهی ندارد.
- احتمالا از لحاظ ابزار و امکانات، سینمای ایران در سطح جهانی مطرح نیست ولی آیا به لحاظ معنا میتواند مطرح باشد؟
نه، چون ما اصلا از دنیا عقبایم. حتی در معنا هم عقبایم. دنیا الان به خود زندگی رسیده، یعنی به خود انسان رسیده. مثلا دنیا مسئلهی روحانیت و آسمان را کنار گذاشته حالا چه خوب و چه بد، اما هنوز در فیلمهای به اصظلاح معناگرامان میخواهیم ثابت کنیم که خدا وجود دارد، خوب برای ما – براساس اعتقاداتمان- ۱۴۰۰ سال قبل ثابت شده است که خدا هست و تنها هم هست. اما ما هنوز در فیلمهایی که ادعای معناگرایی دارد تازه میخواهیم ثابت کنیم که خدا هست.
- نقد و منتقد چه مفاهیمی را به ذهن شما متبادر میکند؟
مسعود کیمیایی میگوید: “نقد مثل سالاد است بعد از غذا یا پیش غذا. منتقد کسی است که سالاد را بیشتر از غذا دوست دارد و سر میز مینشیند بهخاطر سالاد نه بهخاطر غذا. خوب این یک ایراد منطقی به منتقدان ماست. اما نقد داریم تا نقد. سینما یکی از مظاهر مدرنیسم است که میتوانی جامعه را در آن ببینی، مثل رانندگی و یا مثل خیابانکشی، اینها همه مظاهر مدنیت است، اینها همه چیزهایی است که سینما هم میتواند از آن خبر بدهد. سطح فکر یک ملت و ناخودآگاه ذهنی افراد آنرا در زمان خاص میتوانی در سینمای آن کشور ببینی. گفتهاند کشوری که سینما ندارد، تاریخ ندارد، چون چیزی برای ثبت ندارد. با کتاب که نمیتوانی جهانی شوی ولی با فیلم میتوانی. اینجاست که منتقد نقشاش پررنگ میشود، اینجاست که منتقد در مقام تحلیلگر یک فیلم، وارد میشود. منتقدی هست که فقط نظرش را میگوید- بخوانید فریاد میکشد- و دیگران هم میشنوند. اما منتقدی هست که به مقام تحلیلگر رسیده و فیلم را تحلیل میکند آنهم با دلایل مرتبط. اینجا دیگر بحث سینما نیست و هنرها و علوم دیگر را هم شامل میشود. آنجاست که نقد تحلیلی، خودش یک اثر هنری میشود و قابلیت مطالعه دارد.
- با توجه به شرایط خاص ایران و حذف صحنههایی از فیلمها، تا آن فیلم امکان نمایش یابد، “نقد فیلم” چه وضعیتی پیدا میکند؟
خوب شما چرا بر عکس نگاه نمیکنید؟ نقد فیلم مگر خودش دچار سانسور نیست؟ شما آن تحلیلی که از فیلم ارائه میدهید، همواره دارید سانسور میکنید پس عکساش هم هست، نقد فیلم هم دچار سانسور است و اینها باهم همراه است. باهم داریم حرکت میکنیم و شما نمیتوانید بگویید که خوب اگر سینمایمان در خلاء هست، در نقد، ما اینها را باز میکنیم. شما اگر به شعر و داستان هم نگاه کنید، همینطور است نقد آنها هم الکن است، بنابراین سینما اگر الکن باشد در همهی زمینههای مرتبط از جمله نقد فیلم هم الکن است. و سانسور همهگیر میشود و اینطور نیست که بگوییم فقط سینما سانسور میشود.
- منظورم فیلمهای غیرایرانی است، فیلمهای غیرایرانی که بهدلیل شرایط خاص اجتماعیای که ما داریم، در شرایطی اکران میشود و یا از تلویزیون پخش میشود که ممیزی شده است.
خوب در مورد سینمای خارج از ایران، من یک قدم جلوتر میروم. فرض کنید یک فیلم غیر ایرانی در بازترین شرایط اکران شود. آنجا که دیگر برای خودمان سانسور نمیکنیم که صحنه را جلو و یا عقب ببریم، ما بهطور کلی چون داریم فیلم خارجی میبینیم دچار سانسور هستیم. شما وقتی در حال دیدن یک فیلم هستید، دیالوگ وجود دارد، موسیقی وجود دارد، جامعه و حتی نوع لباس پوشیدن و همهی اینها وجود دارد، ما فقط داریم داستان فیلم را میبینیم و با دیدن فیلمی خارج از سرزمین خودمان داریم قصه را دنبال میکنیم و حالا اگر کمی عمیقتر باشد به شخصیتپردازی آنهم میرسیم و داستان برای ما جذابتر میشود. واقعا ما همان فیلمی که میبینیم را با سانسور میبینیم و چیزهایی برایمان حذف شده است. یک فیلم دههی هفتاد امریکا با فیلم دههی پنجاه امریکا – با آن نوع لباس پوشیدن و راه رفتن و نوع اعتراض و لهجه و نوع ماشینی که سوار میشوند و موسیقیای که گوش میدهند و کفشی که میپوشند، آیا همهی اینها نشان از تغییرات ندارد؟ و آیا نشان از آن جامعه نمیدهد؟ خوب ما همهی اینها را کنار گذاشتهایم و اینها را درک نمیکنیم .چرا؟ چون در آن جامعه زندگی نکردهایم. بنابراین ما فیلم خارجی که میبینیم خود به خود قبل از اینکه کسی فیلم را برایمان سانسور کند، خودمان با سانسور میبینیم و این سانسور هم میآید روی آن.
- ارزیابی شما از کارگاههای نمایش و تحلیل فیلم که سالهاست در “آگاه فیلم” برگزار میشود، و شما نیز بهعنوان یکی از اعضای فعال در جلسات حضور پویا دارید، چیست؟ چه تاثیری و چه نقشی میتواند داشته باشد و تا به حال چه کار کرده است؟
کار درستی دارد انجام میدهد، حالا بستگی بهطرف مقابل دارد. ببیند جمعه صبح اینجا برنامه است. حال اگر کسی تا حالا جمعه صبح پارک میرفته بیاید اینجا قضیه فرق میکند. میگوید خوب تا حالا پارک میرفتم حالا زمستان شده پارک نمیتوانم بروم میآیم جلسهی نقد فیلم. اینطور نمیشود، سینما باید برای کسی که میآید مینشیند در کارگاه نمایش و تحلیل فیلم دغدغه شود. یعنی که یعنی چی و این جملات یعنی چی و در بحث شرکت کند. نه اینکه یک بحثی را بشنود و بعد برود دنبال کارش. سینما چیزی است که اگر کسی در کودکی با آن آشنا نشده باشد، آنرا نمیفهمد. اگر شما از بیست سالگی شروع به فیلم دیدن کنید، باور کنید از سینما لذت نمیبرید چون در بیست سالگی آنقدر ذهن منطقی شده است که نمیتوانی سینما را قبول کنی. آدمهای بزرگی که در سینما رشد کردهاند و سینما را شناختهاند و توانستهاند به ما هم بشناسانند، اینها کسانی بودهاند که از کودکی با سینما آشنا شدهاند، و همان ذهن بچگانه باعث شده سینما را بپذیرد. حالا این باعث تغییرات نمیشود، کسی را بیاوریم صفر کیلومتر و بیاید در این جلسات بنشیند و به سینما علاقهمند بشود. اینطور نیست و اگر کسی میخواست علاقهمند بشود تا حالا شده بود. بنابراین این جلسات برای کسانی است که سینما را دوست دارند و میتوانیم دیدشان را نسبت به سینما گسترش دهیم نه اینکه عوض کنیم. اینکه به فیلمها جور دیگری هم میشود نگاه کرد و جور دیگری هم میشود ارتباط برقرار کرد و اگر بد است، چرا بد است و اصلا سینما چیست و با انواع آن و با تاریخ سینما و با روالی که سینما طی کرده است و خصوصیات یک فیلم خوب و یک فیلم بد و با نظرات هم آشنا میشویم. اما از همه مهمتر این نوع کانونها مانند کانون تحلیلگران سینما وابسته به آگاهفیلم، میتواند به گسترش شهرنشینی هم کمک کند و میتواند فرهنگ ما را بالا ببرد که با هم صحبت کنیم. این نوع کانونها میتوانن قبل از اینکه به سینما کمک کند به شهرنشینی کمک کند. و اینطور که من شنیدهام میگویند در شهرهای درست و حسابی دنیا چیزی که زیاد است همین کانونهای فیلم است. فیلم را نمایش میدهند و در موردش صحبت میکنند. در مورد یک مسئلهی واحد و حالا این فیلم مثلا میتواند در نهایت تبدیل شود به یک مسئلهی سیاسی و یا اجتماعی .حالا ما در شهرمان یا کشورمان جایی داریم که بیاییم در مورد مسائل سیاسی صحبت کنیم، مسلما نه. بنابراین این یکی از مواهب میتواند باشد که ما یک جا نشستهایم و در مورد یک مسئلهی بهخصوصی با هم صحبت میکنیم و نظرات یکدیگر را هم میشنویم. بعدا این فکرها میتواند گسترش پیدا کند و ادامه پیدا کند و نظرات میتوانند عوض شوند وی ا با نظرات فرد دیگری آشنا شویم. اینها قبل از هر چیزی میتواند به شهرنشینی کمک کند. بیراه نیست اگر بگویم اینجور کانونها اصلا لازمهی شهرنشینی است.
- با سپاس
- تاریخ ارسال: ۲۶ تیر ۱۳۸۷
- منبع: سایت آگاه فیلم
- –حسین عصاران ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۹:۵۳ (IRDT)
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.