جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • آموزش روی خط
    • فیلم‌سازی
    • فیلم‌نامه‌نویسی
    • نویسندگی
    • عکاسی
  • آموزش آنلاین
    • فن تدریس
    • آموزش راهبردی
    • عضویت الماسی
  • آموزش رایگان
    • هنر انتخاب
    • کتاب‌های ما
    • عکاسی و فیلم‌سازی با موبایل
    • سینمای جوان، از دیروز تا فردا
  • بلاگ
    • دمو
    • الماسی
    • تی وی توس
    • شرح احوال
    • مقاله – یادداشت
    • کانون تحلیل‌گران سینما
  • خوبه بدونید
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • مدیر مسئول
    • مجید سیف‌العلمایی
    • مدرسان
    • قوانین و مقررات
    • سیاست حریم خصوصی
"مجید سیف‌العلمایی" هستم، “مربی و مشاور فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازی” از “سیف‌دات‌آی‌آر”. ماموریتم کمک به مشتاقان و فعالان سینمایی است تا بتوانند بهتر فیلم‌نامه بنویسند و اصولی فیلم بسازند، به روش کاملاً کاربردی و نتیجه محور.
  • 05135420705
  • sayfdotir@gmail.com
SAYF.IR
  • خانه
  • آموزش روی خط
    • فیلم‌سازی
    • فیلم‌نامه‌نویسی
    • نویسندگی
    • عکاسی
  • آموزش آنلاین
    • فن تدریس
    • آموزش راهبردی
    • عضویت الماسی
  • آموزش رایگان
    • هنر انتخاب
    • کتاب‌های ما
    • عکاسی و فیلم‌سازی با موبایل
    • سینمای جوان، از دیروز تا فردا
  • بلاگ
    • دمو
    • الماسی
    • تی وی توس
    • شرح احوال
    • مقاله – یادداشت
    • کانون تحلیل‌گران سینما
  • خوبه بدونید
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • مدیر مسئول
    • مجید سیف‌العلمایی
    • مدرسان
    • قوانین و مقررات
    • سیاست حریم خصوصی
ورود / عضویت
آخرین اطلاعیه ها
لطفا برای نمایش اطلاعیه ها وارد شوید
0

وبلاگ

SAYF.IR > بلاگ > توسعه، معرفی و تحلیل هنر > سینما هنر عصر صنعت

سینما هنر عصر صنعت

2 دی 1383
ارسال شده توسط آگاه فیلم
توسعه، معرفی و تحلیل هنر، گفت‌وشنود - مصاحبه

دکتر محمدرضا صباغ : سینما هنر عصر صنعت

78337328650522421820.jpg

با سپاس فراوان از جناب آقای دکتر صباغ که در این گفت و شنود شرکت فرمودند. زهرا قاسم پور

۱٫ لطفاً کمی از بیوگرافی و فعالیت‏ های هنری خود بگویید.

من متولد مرداد ماه ۱۳۲۴ هستم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراندم. سال ۱۳۴۳ وارد دانشکده ‏ی پزشکی شدم. پس از خاتمه، مدت دو سال در شهرستان کار کردم. سپس برای دوره‏ ی تخصص به فرانسه رفتم.

در مورد این‏ که زندگی هنری خود را چگونه شروع کردم، بایست تعریفی از آن داشت که آیا ما هنرمند هستیم یا خیر؟ که من خود را هنرمند نمی‏دانم. من عاشق هنر هستم و آن‏ را دوست دارم. فکر می‏کنم هنر فطرت انسان‏هاست. یعنی انسان طبیعتاً زیبایی را دوست دارد. و اگر از بعدی به زیبایی نگاه کنی هنر را می‏ یابی. طبیعت و جهان هستی هم هنرمندانه و توسط خالقی هنرمند درست شده است. نظم و انظباط آن، زیبایی آن، و هر چه را نگاه می‏ کنی، حتی قسمت‏ هایی که فکر می‏کنی زشت است، زیباست.

کارهایی که در رابطه با تئاتر و سینما در سال‏های اول و دوم دانشکده، سال‏های ۱۳۴۳، ۱۳۴۴ انجام دادیم، راه ‏اندازی گروه‏ های تئاتر دانشکده بود. که آن‏ روزها بودند کسانی که الآن هم کار تئاتر می‏کنند مثل داریوش ارجمند و آن‏هایی که رفتند مانند رضا دانشور. دانشجویان دانشکده ‏های مختلف بودند. دکتر عباس غریب، آقای صغیری و شاپور حقیقت که تئاترهای معروفی را هم ارائه کردند. از آن جمله حسنعلی کوثر بود که بعدها فیلم کلاغ را ساخت. بچه‏ی با استعدادی بود که الآن نمی‏دانم کجاست و چه می‏کند. او واقعاً عاشق سینما بود و آن‏را دوست داشت. تئاترهایی که می‏ساخت خیلی سینمایی بود. به کار وارد بود، انسان باسوادی هم بود. در واقع می‏توانم بگویم که نطفه‏ی اصلی سینما را نه آن‏که او گذاشت، نه، بلکه تأثیر زیادی در بچه‏های دور و برش داشت. ما جوان بودیم و احتمالاً جوهره‏ی این را داشتیم که خودمان به سینما علاقه‏مند بشویم، چرا که حرفی برای گفتن داشته و دارد. در آن‏زمان فیلم‏هایی را می‏توانستید ببینید که بر روی پرده‏ی سینماها می‏ آمد. چون امکان استفاده از وسایل امروزی را به این شکل نداشتیم. ولی چون تفریح این‏جا بود، ما اغلب همه‏ی فیلم‏ها را می‏دیدیم. حسنعلی کوثر روی بسیاری از بچه‏های آن موقع این تأثیر را داشت که فکر را و سینما را جدی‏تر نگاه کنند. بعد از یکی دو سال، اولین سینه کلوپ‏ها یا خانه‏ های سینما را راه انداختیم و تشکیلاتی درست کردیم که هفته‏ای یک‏بار فیلمی را در سینمای مولن‏روژ نمایش دهیم و بعد آن‏را نقد و تحلیل کنیم، که بعد از مدتی این جمع از بین رفت. تئاتر هم که کار می ‏شد سالی یک‏بار بود که کارهای خوبی هم ارائه می‏شد. کارهایی که می‏ارزید انجام داد بیش‏تر از نویسندگان خارجی بود، مانند آثار برتولت برشت و آرتور میلر.

بعد از اتمام دانشکده، برای خدمت در شهرستان بودم و بعد هم، سفر خارج از کشور پیش آمد، که در تمام این مدت فرصتی پیدا کردم بیش‏تر مطالعه کنم و کتاب بخوانم. چرا که تا قبل از انقلاب، ما در زبان فارسی کتاب‏های سینمایی به آن‏صورت نداشتیم. جز چند کتاب که یکی از آن‏ها کتاب ” تاریخ سینمای آقای نجف دریابندری ” بود. یک کتاب هم بود که سینما و جوانان نام داشت که یونسکو چاپ کرده بود. آن‏طور نبود که شما به منابع سینمایی دسترسی داشته باشید. هرچه هم که یاد می‏گرفتیم از جلسات بحث و بررسی بود که با بچه‏ها برگزار می‏کردیم. مجله‏ ی سینمایی هم کم بود که از این مجلات بازاری بود. گاهی مقالات جدی هم ارائه می‏شد که بیش‏تر از آقای پرویز دوایی، جمشید ارجمند، بیژن خرسند و شمیم بهار بود. دو مجله‏ی ” سفید و سیاه ” و ” فردوسی ” ، صفحه‏ی آخر خود را اختصاص به تحلیل‏های سینمایی داده بودند که زیاد علمی هم نبود. مگر نوشته‏های شمیم بهار و پیام (پرویز دوایی) که کمی آب شسته‏تر بود. که گاهی این‏ها هم در دسترس نبود. گاهی گاه‏نامه‏هایی می‏آمد که تا به آن‏ها دل خوش می‏کردی قطع می‏شد، مثل نشریه‏های دانشگاه تهران و شیراز که راجع به سینما بودند. در مورد فعالیت هنری هم، هر کس هنر را دوست داشته باشد فعالیتی به‌ ‏این‏ صورت نیز انجام داده است.

۲٫ از چه زمانی به هنر، آن‏ هم سینما علاقه‏ مند شدید؟

نمی‏ شود گفت: از چه زمانی. طبیعتاً یک بچه از سن سه چهار سالگی می‏ فهمد و تأثیرات اطراف را روی خودش متوجه می‏شود. سرگرمی بیرونی که ما داشتیم سینما بود. یعنی، سینما سرگزمی بسیار خوب و بسیار بالایی بود هر کسی هم به سینما نمی‏رفت. این نبود که ما هم همیشه برویم. وقتی فیلمی را می‏دیدیم جاذبه‏اش به‏صورتی بود که ما و سینما تأثیری دو جانبه روی هم داشتیم. باید یک دیگر را درک می‏کردیم. بعضی انسان‏ها، بعضی فکرها خیال‏پردازند. برای خودشان می‏سازند که برخی از آن‏های هنرمندان و نویسندگان بزرگی شدند. باید ذهن آزادی داشته باشد و سینما این‏گونه آدم‏ها را انتخاب می‏کرد. سینما جاذبه داشت و خارق‏العاده بود. از سال ۱۳۲۹ می‏گویم که وقتی به سینما رفتم، برایم خیلی عجیب و غریب و خارق‏العاده بود. سریال‏هایی که آن‏موقع می‏ساختند مثل کاپیتان آمریکا، صاعقه، شوذم و … یا فیلم‏های صامت لورل و هاردی یا اولین کارتونی که در چهار پنج سالگی دیدم، با خودم فکر می‏کردم که این موش و گربه‏ها چگونه راه می‏رفتند یا از پله بالا می‏ رفتند؟

سینما از همان موقع تأثیرش را گذاشت. شاید چون آدم خیال‏بافی بودم، سینما وسیله‏ای شد که این خیال‏بافی را گسترش دهد و اغنا کند.

۳٫ اولین فیلمی که دیدید چه بود و چه تأثیری در نگاه شما به زندگی گذاشت؟

پاسخ به این سؤال کمی مشکل است، چون اصلاً یادم نمی ‏آید. یک موقعی پدر و مادرمان دستمان را گرفتند و ما را به سینما بردند، اما از سنی که متوجه شدم سینما چیست، و مرا وادار به تفکر درباره‏ ی آن نمود دیدن صحن ه‏ای از فیلم ” هوس‏های امپراطور ” بود که نمی‏ دانم چه کسی آن‏را ساخته بود. این صحنه از فیلم راجع به ” نرون ” امپراطور رم بود که وقتی دستور کشتن مسیحی‏ ها را می‏ دهد، خودش جلوی پنجره کاخ چنگ می‏زند و کشت و کشتار را نگاه می‏کند. نمی‏دانم چرا این فیلم برایم تأثیرگذار بود؟ آن موقع ده ساله بودم، اما مرا وادار به فکر کرد. نه فکر هنرمندانه، نه. این بود که یعنی چه؟ همان کاری که سینما می‏خواهد بکند. همان تلنگوری که می‏خواهد به شما بزند و ذهن شما را وادار به چالش کند. که خب، سینما در این درگیری و چالش برنده می‏شود، برای آن‏که سینما حرفش را زده و رفته و شما همین‏طور فکر می‏کنید و فکر می‏کنید. در مورد این فیلم من نمی‏گویم که حالا کار بدی بوده، مسیحی یا یهودی یا هر کس دیگر، فرق نمی‏کند، ” نرون ” از یک‏طرف دستور کشتن می‏دهد، از طرف دیگر چنگ می‏زند و برای ‏آن‏ها گریه می ‏کند و اشک‏ هایش را در یک شیشه ‏ی کوچک جمع می‏ کند تا این ‏اشک‏ها از بین نرود. این فیلمی‏ است که یادم می‏آید. اما سینمایی که بعدها تأثیر گذاشت، قبل از دانشکده بود که اغلب فیلم ‏ها را با بچه‏ های هم دوره‏ای که بسیار سینما را هم دوست داشتیم می‏دیدیم. سعی می‏کردیم با خط و ربطی که روزنامه ‏ها و مجلات راجع به فیلم‏ها می‏دادند همه‏ی فیلم‏ها را ببینیم. مثلاً خبر اکران فیلم “داستان وست‏ سایت”، که ده جایزه اسکار برده، که طبیعتاً ما این فیلم را دیدیم. جالب است بدانید که من یک دایی داشتم که همیشه مجلات سینمایی می‏ خرید و من این مجلات را خیلی دوست داشتم، مجلاتی که حالا یا چیزی داشته یا نداشته، دوست داشتم آن‏ها را ورق بزنم. مثل صفحه ‏ای از مجله که راجع به فیلم ژولیوس سزار بود که قبل از آمدن این فیلم به بازار، مطلبی از آن‏ سوی دنیا فرستاده بودند که مارلون براندو در آن بازی می‏ کند.

هنگامی که به دانشکده رفتیم سینما را جدی‏تر دنبال کردیم. به‏ خصوص بعد از این‏که واحدهای هنری هم درست شد. دو بازی بود. یکی این‏که آدم جوهره و علاقه‏مندی‏اش را دارد و دیگر این‏که چون قشر دانشجو با افکاری روشن‏فکرانه هستیم پس متفاوت هستیم و فیلم دیگری را می ‏بینیم. طبیعتاً این مطلب باید به‏طرف، یک نوع کانالیزه شدن معقولانه، که سینما را چگونه نگاه کنیم، سوق پیدا می‏ کرد. خیلی فیلم‏ ها را به دفعات و با فکر نگاه می‏کردم و راجع به آن‏ها مطلب می‏ نوشتم. از آن به بعد سینما در کنار کارهای دیگرم برایم جدی‏تر شد.

۴٫ چه علل و دلایلی باعث شد که شما سینما را تا کنون دنبال کنید؟

من سینما را به‏صورت تئوریک ادامه دادم. سینماگر نبودم. فیلم‏ساز نبودم. اگر فیلم کوتاهی هم ساخته‏ام، صرفاً تجربه‏های شخصی‏ام بوده. عکاسی کار کرده ‏ام، سینما کار کرده‏ام، نقاشی و طراحی کرده‏ام، زمانی هم روزنامه‏نگار بودم و می‏نوشتم، همه‏ی این‏ها را انجام داده‏ام و رها کردم. نمی‏گویم آدم چند پروازه‏ای هستم، اما تنها سینما مرا همیشه کشیده. چون نتوانستم آن‏را رها کنم و او هم مرا رها نکرده است. به‏خاطر جاذبه‏ای که دارد. حتی اگر عملاً کار نکرده باشی. هیچ هنری را نمی‏توان رها کرد. شعر و ادبیات را چگونه می‏شود رها کرد؟ وقتی نوشته‏ی تازه‏ای از یک نویسنده‏ی بزرگ می‏آید، آیا انسان می‏تواند به‏دنبال آن نرود و آن‏را نخواند؟ اما به‏هر حال نقد و تحلیلی برای آن ندارم. اما با سینما کار دارم. به آن ایراد دارم، او ‏هم به من ایراد دارد. با آن صحبت می‏کنم و متوجه هستم که چگونه است و چه کاری می‏ کند.

۵٫ سینما از نظر شما چه تعریفی دارد؟

بستگی به ذهنیت ما دارد که هر کدام سینما را چه می‏بینیم؟ سینما را نمی‏ توان گفت که یک وسیله‏ ی ارتباط جمعی است، چون وسایل ارتباط جمعی تعریف دارند. ممکن است امروز بگوییم که تصویرهای متحرک که به شکل فیلم‏های سینمایی هستند یک وسیله‏ی ارتباط جمعی‏اند، اما سینما در اصل یک وسیله‏ی ارتباط جمعی نبوده است، چون سالن و مخاطب خوب لازم داشته است که خب همه نمی‏رفته‏اند. رادیو، تلویزیون و روزنامه‏ها وسیله این ارتباط بودند اما سینما این‏جور نبود. سینما یک هنر است. هنر عصر صنعت. سینما برمی‏گردد به اختراع آن در اواخر قرن نوزدهم. زمانی‏که دنیای صنعتی، دنیای غرب همه‏ی کارهای قدیمی‏اش را کنار گذاشته بود و آمده بود که همه چیز را با چرخ و دنده انجام دهد. طبقه‏ی جدیدی درست شده بود که در کارخانه‏ها کار می‏کردند. هر کسی برای آن‏ها نظریه می‏داد. فیلسوفان، اقتصاددان‏ها، تاریخ‏شناسان و جامعه‏شناسان. این طبقه احتیاج به چیز دیگری هم داشت. احتیاج به یک زبان جدید. اولاً، این طبقه ظرفیت ادبیات قدیم را نداشت. تئاتر به‏صورت مجلل و اشرافی برگزار می‏شد که هر کسی نمی‏توانست برود. اپراها، باله‏ها و کنسرت‏های موسیقی برای آدم‏های خاص بود. که عصر صنعت این آدم‏های خاص را کنار گذاشت. حالا دنیایی که می‏خواست این طبقه را پرورش دهد از دو جهت و با دو فکر اقتصادی به آن نگاه می‏کرد. که نمی‏خواهم وارد این بحث شوم. تنها می‏گویم، یک اقتصاد می‏گفت همه چیز مال توست و یک اقتصاد می‏گفت که همه چیز مال تو نیست. هر دو می‏ خواستند روی این طبقه کار کنند. چگونه؟ با یک وسیله‏ای که زبان آن‏ها باشد. که سینما بوجود آمد. سینما تنها هنری بود که برای آن‏ها بوجود آمد. راه پای آن‏ها را باز کرد. سالن‏های متعددی که در آمریکا درست شده بود برای آن‏که همه‏ی مردم را به آن‏جا بکشانند. روز اول سینما، هنر عصر صنعت بود. هنر هم این‏گونه می‏پسندید. سیری داشت. به‏طور مثال، نقاشی چگونه از کلاسیسم و … به کوبیسم و دادائیسم می‏رسد؟ یا در مکتب‏های ادبی، ادبیات این سیر را طی می‏کند و به رئالیسم امروزش می‏رسد؟ سینما هنری است که آمده زبان این‏ها را بگوید. جوهره‏ی اصلی‏اش سرگرمی بود. قصه‏ای می‏ساخته، نشان می‏داده و می‏خندانده است. نمی‏دانم در تاریخ سینمای آرتور نایت است یا دیگری، دو بحث است، یکی اختراع سینما و دیگری اکتشاف سینما. این خیلی جالب است که سینما یک وقتی اختراع شد. تصویرهای متحرک را برادران لومیر درست کردند، که ورشکست هم شدند، اما هنگامی‏که فردی آمد آن‏را بخرد، آن‏ها گفتند که با این وسیله کار نکن چون ورشکست می‏شوی. اما آن فرد یک شعبده‏باز بود و در سیرک کار می‏کرد. آن‏را خرید و از آن ‏استفاده هم کرد. بعد از شاید دوازده یا سیزده سال، سینما کشف شد. در این مدت روان‏شناسان، تاریخ‏دان‏ها، فیلسوفان و … داشتند روی آن کار می‏کردند. فهمیدند این وسیله‏ای است که می‏تواند علی‏رغم این‏که مردم را سرگرم می‏کند، در ضمن به آن‏ها فکر هم القاء می‏کند. می‏تواند آن‏ها را کدگذاری و برنامه‏ریزی کند. همین‏طور آمدند جلو تا این‏که امروز سینما یک آدم برنامه‏ ریزی شده درست می‏کند. قدرت تصویرهای متحرک آن‏قدر زیاد است، به‏خصوص با استفاده از وسایل تکنیکی، که راحت می‏تواند آدمی را در طول زمان برنامه‏ریزی کند. این علاقه‏ی من به سینما است. برخی قدرت استفاده از آن‏را دارند که ما هنوز این قدرت را نداریم. و من بسیار حسرت آن‏را می‏خورم. پس سینما را نمی‏توان در یک کلمه تعریف کرد. این‏که آیا سینما فقط هنر است یا نه؟ اگر فقط هنر باشد که خیلی خوب است. اما اولاً آکادمیک است. یعنی دانشجو و مخاطب خاص خود را دارد. ثانیاً کاری نیست که خیلی سرمایه را برگرداند.

۶٫ سینما چه دیدگاه‏ هایی را می ‏تواند بهتر منعکس کند با بیش‏تر مورد قبول مخاطبان قرار گیرد؟

من سال‏ها کار سینما کرده‏ام. چندین دوره داور جشنواره‏ های سینمای جوان، فیلم کوتاه، سینما و زن بوده‏ام. در کنار آن کار کرده ‏ام. دیده ‏ام بچه‏ هایی را که آن‏ را بسیار دوست دارند، اما ما بارها گفته‏ایم که سینما نباید حتماً پیامش مستقیم باشد.

قبل از انقلاب شاید ما بیش‏تر از ده فیلم خوب نیابیم. کارهایی چون: فیلم ” گاو ” داریوش مهرجویی، ” شب قوزی ” ابراهیم گلستان، ” آرامش در حضور دیگران ” ناصر تقوایی، ” طبیعت بیجان ” سهراب شهیدثالث، و … . اما بعد از انقلاب سینمای ما واقعاً تفاوت کرد. آدم ‏های خوب و درستی آمدند. آن‏چه که بعد از انقلاب آمد و سینماگران قدیمی را وادار به کار کرد، مسائل اول انقلاب بود که فیلم‏هایی بسازند که همه‏اش راجع به یک طبقه ‏ی خاص باش، راجع به مشکلات این‏جوری باشد. که هست و من نمی‏گویم نیست، فیلم‏هایی که من اسمشان را گذاشته‏ام، فیلم‏های تلخ. حالا می‏رسیم به این‏که ما برای سینما چه تعریفی داریم. آن سال‏ها تمام شد، اینک می‏خواهیم با مردم چه کنیم؟ چند فیلم ساخته شد که بسیار قشنگ هم بود که به جاهایی رسیدند، اما بعضی جوانان و سینماگران هم بدون آن جوهره دنبال‏رو آن‏ها شدند. آن‏ها خودشان آن کار را رها کردند، اما این‏ها هنوز در آن مانده‏اند. هنوز در کارهایی مانند: مرگ پیرزن یا بچه‏ی فقیر و امثال این‏ها مانده‏اند. می‏بینید، سینمای مخملباف، سینمای پرمخاطب است که جاذبه‏های سینمایی خیلی در آن رعایت می‏شود. یعنی وقتی شما ” بای‏سیکل‏ران ” را می‏بینید، خیلی جاذبه‏های سینمایی در آن رعایت شده، شما را می‏کشد، حتی مردم معمولی را. یا در سینمای آمریکا، فیلمی ساخته می‏شود پر مخاطب که میلیون‏ها دلار فروش می‏کند، و همه هم آن‏ را می‏بینند. ولی وقتی به تحلیل سینمایی می‏رسد، به چه می‏رسد؟ به‌ این می‏ رسد که این فیلم فکر دارد. به‏ طور مثال فیلم تایتانیک. که می‏توان گفت بیش‏تر مردم دنیا آن‏را دیده‏اند. در این فیلم چه چیزی بوده‏ است که همه آن‏را دیده‏اند؟ جاذبه‏ های ظاهری فیلم، قشنگ، رمانتیک و عاشقانه است. اما فکر فیلم را می‏دانید آخرش چیست؟ پیرزن در پایان، آن عده مردمی که در طبقات پایین در را به رویشان بستند و همه‏اشان هم غرق شدند، و اشراف را که در طبقات بالا بودند و نجات یافتند، این‏گونه دید که فقرا در دنیای دیگر، در طبقات بالا و اشراف در طبقات پایین جای دارند. ببینید، این قصه است و تماشاچی هم خوشش می‏آید. اما این ذهنیت را هم بوجود می‏آورد که شاید در این دنیا زندگی، سختی و بدبختی دارد، اما آن دنیا جای این‏ها نیست. که ما مسلمانان در اعتقاد دینی‏مان آن‏را قبول نداریم. ما سینمایی می‏خواهیم که جاذبه داشته باشد، خوب ساخته شده باشد، دارای تکنیک باشد، در آن فکر باشد (نیاز نیست که این فکر خیلی باز باشد، یا این‏که فلسفه ببافد.) در این‏صورت مردم هم آن‏را می‏بینند.مثلاً در فیلم ماتریکس فلسفه‏ ی بسیار بزرگی است که به فلسفه‏ های حسیون، ماتریالیست‏ ها و خداپرستان بر می‏گردد. کارل، دکارت، هگل و همه را در خودش دارد. اما برای ما یک فیلم است. تأثیر سینما ناخودآگاه و بر ناخودآگاه است. در ذهن می‏ نشیند.

تعریف ما از سینمای هنری و تجاری متفاوت است. بهتر است ابتدا تعریف ‏های‏مان را ارائه بدهیم، بعد بگوییم سینمای تجاری چیست؟ یا سینمای هنری چیست؟

سینما یک اثر آگاه دارد. یعنی آن‏چه شما می‏ بینید. مثلاً شما چند پوستر می‏ بینید، که شامل عکس و نوشته است. چون چشم یک وسیله‏ ی حسی است، همه‏ی اطلاعات را یکی ‏یکی به مغز منتقل می‏کند، و مغز آن‏ها را فایل‏بندی می‏کند و تعیین می‏کند که جای هر کدام کجاست. به‏ طور مثال پوستری از چند قوطی دارو و نوشته‏های آن‏را دیده‏اید. روزی اگر سر درد داشته باشید، مغز آن دارو را انتخاب می‏کند، چون شما پوستری دیده‏اید که نام آن دارو در آن نوشته شده است. تأثیر تصویر این است. سینما برای شما فیلم می‏سازد، اما چیزی هم در لابه‏لایش می‏گذارد که مغز تأثیرش را می‏پذیرد. گویی کدی به شما می‏دهد که با تلنگوری تمام آن دریافت‏ ها بیرون می‏ ریزد.

۷٫ بهترین فیلم‏ هایی که دیدید از سینمای ایران و جهان کدامند؟ و چرا شما را جذب کردند؟

رسم شده که از هر کس بپرسید بهترین فیلم ایرانی که دیده‏اید چیست؟ برای‏تان می‏گوید که مثلاً گاو، قیصر، زیر درختان زیتون، یا فیلمی که از مخملباف، تقوایی یا بیضایی باشد. اما به ‏طور مثال از یکی همین سؤال را بپرسید و بگوید که بهترین ” گنج قارون ” است، شما به او می‏ خندید. که ” گنج قارون ” ؟

معنی از بهترین فیلم چیست؟ آیا این است که کدام فیلم تکنیکی ساخته شده، یا استفاده بهتری از عوامل سینمایی داشته است؟ یا کدام فیلم بازی‏های خوبی داشته است؟ یا این‏که کادربندی تصویر و فیلم‏برداری‏اش بهتر بوده؟ معنای بهترین چیست؟

اگر من بخواهم فیلم‏ های خوب سینمای ایران را طبقه‏ بندی کنم، ابتدا فیلم ” طبیعت بیجان ” مرحوم سهراب شهید ثالث را ذکر می‏ کنم، که با کم‏ترین عوامل مسائل بسیار بزرگی را مطرح می‏کند. بعد هم سینمای مهرجویی، حاتمی‏کیا و … اما فیلمی که دوست دارم هر چند وقت یک‏بار آن‏را ببینم، ” طبیعت بیجان ” است. به‏خاطر این‏که زبان سینما است، همه‏چیز با هم در این فیلم هماهنگ است: رنگ، حرکت، دوربین، محیط و آدم‏ها. توصیه می‏کنم که دانشجویان هم این فیلم را ببینند. با دیدن آن شما احساس دل‏سوزی می‏کنید. همان کاری که سینما می‏خواهد بکند. سینمایی که تنها شعار بدهد یا داد بزند که من این‏کار را می‏‏ کنم یا آن‏کار را می‏ کنم، تأثیرگذار نیست. تأثیری آنی دارد و تاریخ مصرف‏ دارد. مثلاً فیلمی راجع به جنگ ایران و عراق ساخته می‏شود که ما این‏جور بودیم و آن‏ها آن‏جور، بعد از مدتی تأثیرش پایان می‏یابد. اما بعضی‏ها هم ساخته می‏شود که تأثیری طولانی دارد. مانند فیلم ” ارتفاع پست ” ، حاتمی‏ کیا. شاید تعریفی در سینمای جنگ ندارد اما سینمای جنگ است. سینمای عوارض جنگ است. یا ” آژانس شیشه‏ ای ” ، که تأثیراتش عمیق است. به‏هر حال، در سینمای جهان فیلم خوب بسیار دیده‏ام. شاید در برشمردن فیلم ‏های خوب سینمای جهان، چه آمریکا باشد، یا فرانسه یا انگلیس یا ایتالیا باز مثلاً بگوییم رم شهر بی‏دفاع، دزد دوچرخه و … . حالا اگر یکی به شما بگوید که مثل ” گنج قارون ” ، ” تایتانیک ” بهتر است چه فکری می‏ کنید؟

مثلاً چرا ” گنج قارون ” فیلم خوبی است؟ برای این‏که ” گنج قارون ” یک فکر گنج قارونی را در ایران جا انداخت. این‏که در مملکت ما یک پسر فقیر که نمی‏ داند پدرش پولدار است و بسیار هم الکی خوش است و بگو بخند دارد که علی بیغمی هم با اوست، عاشق دختر ثروتمندی می‏ شود و از این‏جور چیزها. یک نوع لودگی، یک نوع سرخوشی بی‏خود، یک نوع دنیای اتفاقات غیر مترقبه مخصوص به خود دارد. استثناها را در تماشاچی جا می‏اندازد. زندگی، بعد از گنج قارون فرق کرد. همه منتظر این بودند که همچین اتفاقی برای‏شان بیفتد. عامه‏ی مردم. گنج قارون برای طبقه‏ی خاص نبود. این فیلم چیزی را بین مردم جا انداخت که هر دردی، بیماری داشته باشی، مهم نیست و دنیا دو روز است. تایتانیک هم همین‏طور. اما فیلم‏هایی هم هستند که با ارزش هستند. من هیچکاک را خیلی دوست دارم. رفقا هم این‏را می‏دانند. خیلی هم روی آثار او کار کرده‏ام، نوشته‏ام، بحث و سخنرانی داشته‏ام. روی آن‏ها کار کرده‏ام. مثلاً ” سرگیجه ” را من شاید سی یا چهل بار دیده‏ام. هر وقت فرصت می‏ شوم فیلم‏ های هیچکاک را می‏بینم. فیلم‏ های: عصر جدید (چاپلین)، همشهری کین (اورسن ولز)، تریستانا (بونوئل) را هم خیلی دوست دارم.

۸٫ به ‏نظر شما تأثیر متقابل فیلم‏نامه با فیلم ساخته شده‏ی براساس آن چیست؟

این تعریف معروف کوروساوا است که سینماگر خوب می‏تواند از یک فیلم‏نامه متوسط فیلم خوب بسازد. هیچکاک فیلم‏نامه‏های خوبی دارد، چون در آن‏ها فکر زیاد است. مثلاً در فیلم‏ نامه سرگیجه، موضوع تا آخر می‏رود و در آن‏جا مشخص می‏شود که آن زن، زن مورد نظر نیست. و او را سرکار گذاشته ‏اند و گولش زده‏اند. هیچکاک چون می‏خواهد تعلیق سینمایی در این فیلم داشته باشد، آن‏را در وسط فیلم می‏گذارد. و تماشاچی هم بیش‏تر از آن خوشش می‏آید، چون طرحش هیچکاکی است.

در واقع فیلم ‏‏نامه مادر سینما است. فیلم‏‏نامه‏‏ای که خوب نوشته شده باشد، خوب صحنه‏بندی شده باشد، حتی کمک به زاویه‏های دوربین و محیط کرده باشد، حتی کمک به لوکیشن کرده باشد، بسیار به کارگردان کمک می‏کند. چرا حالا کارگردانان به‏طرف فیلم‏نامه‏های خودشان می‏روند؟ برای این‏که بیشتر آن‏را درک می‏کنند. مثلاً ابراهیم حاتمی‏کیا وقتی آژانس شیشه‏ای را که خودش نوشته کار می‏کند طبیعتاً فیلم هم بهتر در می‏آید. آدم‏ها دو جور هستند: یکی، وقتی چیزی به ذهن‏شان می‏رسد می‏توانند بنویسند. که این‏ها آدم‏های قدرت‏مندی هستند و این تصویر را می‏نویسند. یکی هم، هست که در ذهنش چیزی هست، اما نمی‏ تواند بنویسد. تصاویری در ذهن خود آدم است که خودش آن‏را بهتر می‏بیند. موقعیت مکان و زمان را بهتر درک می‏کند. خیلی سینماگران بزرگ بودند که بدون فیلم ‏نامه، فیلم می‏ساختند، که دروغ می‏گویند. بدون‌ فیلم‏نامه نبودند. فیلم‏نامه را نمی‏نوشتند. و این فرق می‏کند که بی ‏فیلم‏نامه بروی یا این‏که آنرا مدون نکرده باشی.

در رمان‏ ها و قصه ‏ها اگر نوشته تصویری باشد بیش‏تر فروش می‏کنند. مانند رمان‏های پلیسی و جنایی. مثلاً فردریک فورسایت (نویسنده)، چند کتاب به‏نام‏های: روز شغال، مشت خدا، گریزگاه شیطان و … دارد که چنان تصویری می‏نویسد که وقتی آن‏ها را می‏خوانی گویی که آن‏ها را می‏بینی. من وقتی آثار او را می‏ خواندم، می‏دیدم که یک جاهایی او موازی به موضوع می‏پردازد. یعنی همان مونتاژ موازی که ما در سینما داریم. به‏طور مثال: شما در زمان مشخصی دارید به سمت بیمارستان می‏آیید. آن‏را رها می‏کند و در ادامه من را می‏نویسد که این‏جا در بیمارستان چه می‏کنم. دو شخصیت را تا یک‏جایی به‏هم می‏رساند که تقاطع را بین این دو نفر ایجاد کند. این‏که هر شخص زندگی‏ای جدا دارد، به هر کدام می‏پردازد که تأثیرات هر شخصیت را برساند. فیلم‏نامه همه‏چیز سینما است. سینمایی بدون یک فیلم‏ نامه قدرتمند یعنی هیچ.

۹٫ فعالیت جوانان را، در بخش‏ های فیلم ‏نامه‏ نویسی و تولید فیلم کوتاه، چگونه ارزیابی می‏کنید؟

من گمان می‏ کنم این‏ها موقعیتی است. یعنی زمانی جوان‏ها خیلی دنبال کار می‏روند اما بعد یک‏دفعه این منحنی سقوط می‏کند و خاموش می‏ شود. شاید علت از سازمان‏ های مربوط به ‏آن باشد. مثل سینمای جوان یا دانشگاه‏ها. شاید هر مسئولی که می‏آید، مثلاً انجمن سینمای جوان، انجمن فیلم‏نامه ‏نویسان، انجمن منتقدان که حالا در کانون هنر خلاصه شده است، هر کدام باعث می‏شوند که این‏ها رشد کند، به آن سازمان می‏دهند، اما وقتی‏ که این مسئولان می‏روند، باز بر می‏گردد به‏ صورت اول. این اشکال در مملکت ما سیستمی است. باید سیستمی باشد که بدانیم جایگاهش کجاست. می‏خواهند فیلم کوتاه کار کنند یا نه؟ یا به سینمای جوان بپردازند یا نه؟ جوانان در یک سن‏هایی خیلی دوست دارند و کار هم می‏کنند، اما بعد رها می‏کنند. مگر تک و توکی. من فکر می‏کنم نقش رادیو و تلویزیون در این‏که بیش‏تر جوان‏ها روی این‏چیزها کار بکنند بسیارمؤثر است. باید جایگاه خاصی داشته باشد. موقعیتی نباشد. الآن بیش‏تر برای جشنواره‏ها بچه‏ها از یکی، دو ماه قبل شروع به کار می‏کنند تا جشنواره، بعد از آن باز می‏رود تا سال بعد. که این رشدی در فیلم‏سازان جوان ایجاد نمی‏کند. ممکن است فیلم‏نامه‏ای بدهند که خوانده شود و خوب باشد و من بگویم بارک ‏الله، و ممکن هم هست که فیلم‏ نامه ‏ای که ارائه می‏شود بد باشد و من بگویم بد است. اگر طرف علاقه‏مند باشد می‏رود آن‏را اصلاح می‏کند. اگر هم دلسرد شود آن‏را رها می‏کند. باید عاشق سینما بود، حالا چه فیلم کوتاه باشد، چه بلند، چه فیلم‏نامه‏نویسی باشد، چه فیلم‏ برداری. سینما هنری است که باید آن‏را درک کرد و با آن ارتباط برقرار کرد. اگر این‏طور باشد دیگر نمی‏ توان رهایش کرد. او هم شما را رها نمی‏ کند.

بچه‏ های ما تعریفی از فیلم کوتاه ندارند. من بارها در پایان جشنواره‏ ها گفته‏ ام که نیاز نیست در فیلم کوتاه مطالب بزرگی بیاورید یا شعار بدهید. گویی مد شده. کار سینما اصلاً دادن شعار نیست. در فیلم کوتاه که بدتر. در سینمای کوتاه باید بتوانی در چند دقیقه بالاترین تفکر فلسفی، جامعه‏شناسی و روان‏شناسی را القاء کرد. ممکن است ظاهرش خیلی ساده باشد اما باید بتوانی آن‏ها را هم ارائه بدهی. اغلب فکر می‏کنند سینمای کوتاه برای حرف‏های کوچک است، اما نه، سینمای کوتاه هم خیلی حرف‏های بزرگ می‏زند. اما زمان خاص‏تری دارد. مثل قصه‏ی کوتاه. مثلاً کتاب ” کلیدر ” محمود دولت‏آبادی در چند جلد نوشته شده، در حالی‏که ” اوسنه‏ ی بابا سبحان ” قصه‏ ی کوتاهی از اوست. که هر کدام جایگاه خود را دارد. سینمای کوتاه هم این نیست که همان سینمای بلند است که کوتاه شده است. نه. زمانش فرق می‏کند، تکنیکش چیز دیگر است، فیلم‏نامه‏اش فرق می‏کند. و این اشکال از ماست که به آن نپرداخته‏ ایم. فرصتی هم نبوده که بنشینیم و آن‏را بررسی کنیم. خوب است سمیناری راجع به سینمای کوتاه بگذارند. جالب است در یکی از جشنواره‏ها یکی از دوستان گفت که: حیف دیگر جوان نیستیم که فیلم‏های خود را ارائه بدهیم. در پاسخ گفتم: این مسئله، سینما برای جوانان نیست. خود سینما جوان است. شما لازم نیست حتماً جوان باشید. تو ممکن است صد سال داشته باشی، اما می‏توانی فیلم ارا‏ئه بدهی. درک خیلی از آدم‏ها از فیلم کوتاه، از سینمای جوان، از سینمای تجربی این است.

۱۰٫ فیلم کوتاه تا چه اندازه می‏ تواند فیلم‏ ساز را در ساخت فیلم‏های بلند یاری کند؟

طبیعتاً این نیست که هر کس که فیلم کوتاه می‏سازد حتماً بتواند بعدها فیلم بلند بسازد. این هم نیست که کسی‏که فیلم کوتاه می‏سازد نتواند فیلم بلند بسازد. چون دو چیز جدا است. این هم نیست که هر کس که فیلم بلند می‏سازد بتواند فیلم صد ثانیه‏ای هم بسازد. یعنی یک سینماگر که در نود دقیقه فیلم می‏سازد ممکن است نتواند صد ثانیه فیلم بسازد. مثلاً اگر از سینماگران بزرگ بخواهند که فیلم صد ثانیه‏ای بسازند، همه‏اشان این‏کار را نمی‏کنند. فرم زبان ممکن است حتی برای یک کارگردان بزرگ سینما هم سخت باشد. این بر می‏گردد به این‏که سینمای کوتاه با بلند کاملاً متفاوت است. ممکن است یک نفر مانند تولستوی هم جنگ و صلح را بنویسد و هم مجموعه داستان‏های کوتاه داشته باشد، اما لزوماً این‏طور نیست که هر کسی بتواند داستان کوتاه بنویسد، بلند هم بنویسد. هر یک تخصصی دارد. در ایران سینماگرانی مثل: کیانوش عیاری، عباس کیارستمی، بیضایی، قبادی و … سینما را از فیلم کوتاه شروع کردند. تجربه ‏های خود را نگاه داشتند، که فیلم‏های بلند خود را با آموزش دیگری، فرم دیگری و کار دیگری کار کردند.

۱۱٫ آیا این هم هست که خود فیلم‏ ساز به این شناخت برسد که کارش چیست؟

بله، این هم هست. می‏گوید سینما برای من فرق نمی‏ کند. این‏ گونه مثال می‏زنم، مثلاً برای تبلیغات تلویزیونی، البته به ایران نگاه نکنید، برای آن‏که تبلیغاتی بسیار سطح پایین دارد. اما وقتی شما به تبلیغات در تلویزیون‏های جهان نگاه می‏کنید، خواه چند ثانیه باشد یا دقیقه، چنان روی شما تأثیر عمیقی می‏گذارد که برای فروش فوق‏العاده است. مثلاً جان لوک گدار برای یک نوع لباس چرمی تبلیغ ساخت. منظورم این است که سینمای کوتاه این‏کار را هم می‏کند. می‏تواند هم هنرمندانه باشد، هم تجاری و هم تجاری هنرمندانه و هم هنر تجاری باشد.

۱۲٫ به ‏نظر شما چه اصولی باید در ساخت فیلم‏ های کوتاه مدنظر قرار بگیرد؟ یا فیلم کوتاه باید دارای چه مشخصه‏ هایی باشد؟

فیلم کوتاه چون کوتاه است هیچ‏کس از این‏که آن‏را می‏بیند بر نمی‏آشوبد. فقط ممکن است که تأثیر نداشته باشد. می‏گوید یعنی چه؟ این چه بود؟ اما وقتی در چند ثانیه یا چند دقیقه چیز زیبایی بیاورید، این‏که ساختار محکمی داشته باشد، بیننده را جذب می‏کند. ساختار فیلم کوتاه می‏تواند پر تکنیک باشد. مهم این است که چه مطلبی را برای بیان انتخاب کنید. مثلاً فیلم ” نان و کوچه “ی کیارستمی؛ بچه‏ای نان خریده، می‏خواهد از کوچه‏ای بگذرد، سگی در کوچه است و او از ترس سگ نانش را تکه‏تکه به سگ می‏دهد که بخورد. در این جاذبه‏ای است و آن ترسیدن همه‏ی ما از دیدن سگ است. ترس بچه را درک می‏کنیم، که او چه‏جور می‏خواهد از کنار سگ عبور کند. کیانوش عیاری هم ” آن‏سوی آتش ” را هم کوتاه می‏سازد و هم بلند. و این نکته‏ی جالبی است. طبیعتاً در سینمای کوتاه همان‏طور که باید نماها جالب باشد، باید دکوپاژ، تدوین فیلم، موسیقی‏ای هم که رویش می‏گذاریم جالب باشد. تبلیغی را برای شما مثال می ‏زنم که در مورد یک‏نوع نوشیدنی است. در آن قهرمانان فوتبال را نشان می‏دهد که یکی از آن‏ها از جلوی اتاقکی می‏ گذرد، می ‏بیند که هر کدام از بازیکن‏ها گوشه‏ای نشسته‏اند و پایشان را بانداژ می‏ کنند. تعجب می‏کند که چرا همه‏ی آن‏ها پای راستشان را بانداژ می‏ کنند؟ جلو که می‏رود یک دستگاه فروش نوشابه را می‏ بیند. پول می‏ اندازد و نوشابه‏ ای بیرون نمی‏آید. عصبانی می‏شود و به دستگاه لگد می‏زند. بعد بچه‏ای از پشت دستگاه بیرون می‏ آید و نشان می‏دهد که دو شاخه‏ ی دستگاه را قطع کرده، آن‏را وصل می‏کند و از پولی که او انداخته یک نوشابه بیرون می‏آید و آن‏را بر می‏ دارد و می‏رود. این تبلیغ چند ثانیه است، من که تعریف می‏کنم طولانی به‏نظر می‏رسد. این فیلم کوتاه است و خیلی هم پرجاذبه است. اما سینمای تبلیغی چیز دیگری است. سینمای کوتاه قصه ‏اش باید جذاب باشد. فکرش جذاب باشد. ما در سینمای خودمان بعضی فیلم‏ها را داریم که خیلی خوب بوده ‏اند و البته انتخاب هم شده‏اند و جایزه گرفته ‏اند.

۱۳٫ برگزاری جشنواره‏ ها تا چه حد می ‏تواند منعکس کننده‏ ی استعدادهای جوان باشد؟

خیلی زیاد. طبیعتاً ما خیلی از جوان‏ها را داریم که کار می‏کنند. جوان‏هایی که از همین جشنواره‏ها پیشرفت کردند. مثل بهمن قبادی و مهرداد اسکویی، یا از مشهد، ساعد نیک‏ذات، مهدی بمانی و نیما جاویدی. که این هم بستگی به خودشان دارد که چقدر رشد کنند. از نظر دانش و اخلاقیات که بسیار مهم است. یک‏بار در یکی از جشنواره‏ها من با محمود کلاری، مینو فرشچی، پوران درخشنده و فریدون جیرانی داور جشنواره بودیم. خانمی فیلمی ارائه کرده بود که از لحظه‏ی اول این داوران آن‏را درک نکردند، با آن‏که انسان‏های بسیار واردی هستند. مثلاً محمود کلاری آدم ناآشنایی نسبت به سینمای کوتاه نیست. یا خانم درخشنده. اما تا آخر به ‏دنبال این بودم که بگویم این فیلم چه دارد و چه می‏گوید. که این فیلم برنده هم شد. پس این روی سازنده‏ی فیلم تأثیر دارد و مطمئناً باعث رشد او می‏ شود. مگر این‏که فیلم را خودش نساخته باشد.

۱۴٫ با توجه به این‏که شما دبیر بخش فیلم جشنواره‏ ی رضوی هستید و با عنایت به این‏که این جشنواره دومین سال برگزاری خود را طی می‏کند، ارزیابی شما از این جشنواره و پیامدهای آن چیست؟

جشنواره ‏ی رضوی همان‏طور که فرمودید سال دوم خود را طی می‏کند. جشنواره‏ای نوپا و جوان است. که سازمانی آن‏را برگزار می‏کند که تجربه‏ ی این‏کار را کمتر دارد. من در جلسه‏ی توجیهی هفتگی‏ام که به‏عنوان دبیر بخش فیلم با آقای فیاضی و حاج آقای علوی داشتم، مطلبی را به ایشان گفتم که؛ حرکتی آغاز شده است، می‏خواهد جشنواره‏ ی فیلم بلند، کوتاه و مستند باشد. چه فیلم ‏‏نامه، فیلم یا عکس باشد، چه تعریفی می‏خواهید از آن ارائه بدهید؟ این است که جشنواره برود به‏طرف جهانی شدن یا در ایران و مشهد بماند؟ گفتم روش انتخاب اطلاعات ما، تعریف تاریخ ما در دنیا تغییر کرده. ما معتقدیم که در تفکرات مذهبی ما چیزهای خیلی بالایی هست. معتقد هستیم که آنان بهترین حرف‏ها را می‏ زنند و معتقد هستیم که پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علم هایی داشتند که کارساز همه‏ ی زمان‏ ها بوده است. اما برای جوان باید آن علم را تعریف کنند که نه بسیار کسان آن ‏را گفته‏ اند و نه جوان ما حوصله‏ی نشستن پای منبر را دارد. زمان تغییر کرده است. وسیله‏ای که می‏خواهد انتقال اطلاعات بدهد، نه آن‏که بگویم بد بوده، نه. خطابه، منبر، وضع و سخنرانی، همه‏اشان خوب است. اما جوانی که حالا می‏نشیند پای کامپیوتر و با اینترنت دنیا و کهکشانی از اطلاعات را به یک‏باره دریافت می‏کند، دیگر نمی‏تواند این‏گونه مطالب را بخواند، حوصله‏اش را ندارد. ممکن است که بعد شروع کند به خواندن و نوشتن و برود پیش استاد. اما روش انتقال اطلاعات اینک‌ باید به شکل سینما باشد، که ما در این کار ضعیف هستیم. حالا این جشنواره آمده با این آیین‏نامه؛ حضور معنوی امام رضا (ع) در تاریخ و فرهنگ مسلمین جهان.

در جلسات ما این‏را برای خود این‏طور معنا کرده‏ایم که؛ این نیست که مثلاً شخص عکس از گنبد بگیرد و بگوید امام رضا. از این کارها خیلی انجام شده‏ است. آن‏چه که ما می‏خواهیم حضور معنوی امام با تفکراتی که داشته‏اند و موارد دیگر است. در سینما، عکس و فیلم‏نامه این تعریف را ارائه کردیم. کار، کار جوانی است و تا کنون هم صورت نگرفته بود. سال قبل حتی در شأنیت اسمش هم نبود. اسمی که برای آن انتخاب شده بود. خوب هم برگزار نشد. مشکلی که هست این است که درباره‏ی این موضوع فیلم کم ساخته شده است. یعنی کسی به این فکر نبوده. فکر می‏کنم جشنواره‏ی امسال هم فیلم زیادی نداشته باشیم. فوقش ده یا پانزده فیلم کوتاه و یکی، دو فیلم بلند. اگر امسال خوب برگزار شود و درست پیش برود و شهرداری موفق به ارائه‏ی بهتر آن شود، جای امیدواری برای سال بعد دارد که جوانان شروع کنند به فکر کردن و فیلم‏نامه نوشتن، عکس گرفتن و فیلم کوتاه و بلند ساختن. جشنواره‏ی رضوی در ایام تولد امام رضا(ع) برگزار می‏شود. من به این جشنواره امیدوار هستم، چرا که مکان خوبی (فرهنگ‏سرای بهشت) را هم به آن اختصاص داده‏اند و شهرداری هم به اندازه‏ ی خودش کمک ‏های لازم را ارائه داده است. گر چه بعضی فکرها درباره‏ ی شهرداری این است که، شهرداری و کار فرهنگی، هنری، آن‏هم برگزاری جشنواره! اما خود آقای فیاضی علاقه‏ مند است و کار را انجام می‏دهد. امیدوار هستیم که سال بعد قدرت‏مندتر انجام شود و بودجه‏های بالاتری به آن اختصاص داده شود.

۱۵٫ چه تصویری از سینمای امروز آمریکا و اروپا دارید؟ و دورنمای آن‏را چگونه می‏بینید؟

چرا نمی ‏پرسید دورنمای سینمای امروز ایران را چگونه می‏ بینید؟

عرض کردم که سینما هنر عصر صنعت بود. این اصلاً خواسته ‏ی هنری است که با تغییر فرم زندگی، فرم اجتماعی، فرم اقتصادی، خودش را تغییر بدهد. اگر یک زمانی ششکین آن نقاشی‏ها را می‏ کشیده، در زمان دیگر، پیکاسو یا سالوادور دالی لزومی ندارند که آن‏طور بکشند. برای چه؟ برای آن‏که هر کس زبان بیانش با دیگری متفاوت است. می‏داند که اینک باید چه بگوید که مورد توجه باشد. دلیلی ندارد که ما چون می‏توانیم با یک دوربین عکاسی، عکس زیبایی بگیریم که شامل جزئیات بسیار ریز هم باشد، دیگر آن‏را نکشیم. نقاشی یک چیز است، و عکاسی هم یک‏چیز. سینما هم روندی در طی زمان دارد. این‏که آینده‏ی سینمای آمریکا و اروپا چیست؟ باید بگویم که آن‏ها دو گونه فیلم می‏سازند. (آن‏ها می‏خواهند همیشه بازار را در دست بگیرند. برخی معتقدند که اگر فیلم هنری ساخته شود در آمریکا که جشنواره‏ی اسکار را دارد، پخش نمی‏شود و در آن پارتی بازی هم هست، بعضی مسائل را نگاه می‏کنند. اما خوب فیلم‏ ها ساخته می‏شود و در جشنواره هم برنده می‏شود و جایزه هم می‏گیرد. در دنیا هم پخش می‏شود. فکر هم در آن هست. مثلاً شما فیلم داستان وست‏سایت را که ببینید فکر در آن است و از نوع آمریکایی هم هست. القاء اندیشه است، اما از نوع آن‏ها). یکی این‏که عقب نگر و گذشته نگر شده‏اند، اگر متوجه باشید فیلم‏های گذشته را بازسازی می‏کنند، مثل: پستچی یک‏بار زنگ می‏زند، تایتانیک یا برباد رفته. چون این فیلم‏ها فروش رفته است. دیگر فیلم‏های علمی، تخیلی می‏سازند که در آن‏ها برداشت‏های خاصی مورد نظر است. این دنیا، دنیای پر جاذبه‏ای است. که ما این‏ها را نمی‏توانیم درک کنیم. یعنی چه فیلم‏هایی که برادران تارانتبنو ساخته‏اند یا فیلم‏های دیگری که ساخته می‏شوند. اما مطمئن باشید که آینده‏ی سینما را، آینده‏ی سیاست‏هایی که در جهان حاکم است اداره می‏کند. ظاهری هم نیست، باطنی است. من فیلمی دیدم که خیلی جالب بود. قبل از انفجار برج‏های دو قلوی آمریکا بود. فیلم خیلی دم دستی هم بود. یک تروریست را آمریکایی‏ها می‏گیرند، بعد که او را می‏برند تا بازجویی شود سوار هلی‏کوپتر، این مرد که اتفاقاً عرب هم هست، نگاه خبیثانه‏ای به این دو برج می‏کند، که اصلاً این شگفت‏آور بود که چرا این ‏فکر را کردند. این فکر هست که باعث می‏شود که آن شخص با آن دو برج چنین کند؟ یا کار دیگری می‏خواهند بکنند؟ نمی‏خواهم وارد بحث سیاسی شوم، اما یک موقعی در سینمای آمریکا، هرچی bad man بود، چینی بود. حتی دکتر نو، اولین فیلم جیمز باند، شخصیت مقابل چینی بود. چرا؟ چون آمریکا با چین در آن زمان جنگ داشت. در جنگ سرد هم، همه‏ی این‏ها کلاه پوستی داشتند، یا از آلمان شرقی یا شوروی بودند. حالا هم که با اعراب جنگ دارند، این‏دسته عرب هستند. از این موضوعات استفاده می‏کنند و خیلی هم دیدنی می‏شود. مثلاً همین فیلم ” خانه‏ ی شن و مه ” که شهره آغداشلو بازی کرد، چقدر ایرانی‏ها را بد نشان داد. آمریکا از همه‏ی وسایل تکنیکی خود برای سینما استفاده کرد. سینمای آمریکا هنوز جهان‏گیر خواهد بود. اگر از نظر اقتصادی باشد، فروش‏های بسیار بالایی هم خواهد داشت. یک مشکلی هم که آمریکایی‏ها هم با آن مواجه هستند، سالن‏های سینما است. آمدن مردم به سالن‏های سینما کمتر شده است. اما گاهی که فیلمی چون، اسپایدرمن دو که می‏سازند، در عرض یک‏هفته همه ‏ی پولی که خرج این فیلم کرده‏اند را در می‏آورند. احتمالاً به‏طرف فرم‏های تلویزیونی کشیده خواهند شد. کارهای محکم‏تر تلویزیونی. بخصوص با حضور ماهواره ‏ها و تبلیغاتی که در این بین صورت می‏گیرد می‏توانند درآمدهای لازم را داشته باشند.

۱۶٫ چرا برخی فیلم‏ ها به قسمت دوم و سوم می‏ رسد و گاهی هم آن اثر گذاری اولی را ندارد؟

همیشه همین‏ طور بوده است. یک فیلم را که می‏ سازند، آماده‏اش می‏کنند برای قسمت‏های دوم و سوم. اصلاً فکرشان این است که چنین کنند. کشش آن‏ها هم به‏قدر اولی هست. اما گاهی چون فیلم اول جذاب است و ناشناخته، بعضی‏ ها می‏روند به سمت ساختن قسمت‏ های دوم و یا سوم. تنها می‏ خواهند که این‏ها هم دیده شود، هر چند که جذابیتی هم نداشته باشد. خودشان هم انتظار ندارند. کمتر هم سراغ داریم که قسمت‏ های بعدی فیلم‏ ها آن اثر فیلم اول را داشته باشد. البته بعضی فیلم‏ های موفق هم بوده ‏اند. مثل: سوپرمن، بازگشت به‏ آینده، اسپایدرمن و …

در ایران بیش‏تر شکست تجاری است. یک فیلم ‏ساز اگر فیلمش را نفروشد دیگر چه فایده دارد که فیلم بسازد. یکی از عواملی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که فرم قصه‏ های‏شان را جدی‏ تر کنند. اگر می ‏خواهند سینمای تجاری هم بسازند باید فکری پشت سرش باشد. تجارت، فقط تجارت نیست. می ‏تواند یک چیز را هم القاء کند. مثل سینمای هیچکاک. این نیست که ما حتماً یک فیلم با چارچوبه ‏ی تنها هنرمندانه بسازیم، چیزی مثل ” سگ اندلسی ” که خب کمتر کسی هم آن‏را می‏پذیرد. نه این‏که بگوییم بد است، نه. خوب است، اما باید دانست که مخاطب ما مردم معمولی هستند. این‏را من همیشه به شاگردانم گفته‏ ام. باید از سینمای داستانی جذاب و تأثیرگذار استفاده کنیم. که هم فرمش خوب باشد و هم زبانش خوب باشد و هم مردم را جذب کند. و می‏بینیم که مهرجویی این زبان را دارد. مثل: میهمان مامان، اجاره‏ نشین‏ها که جذابیت خاص خودش را دارد. یا فیلم‏ های حاتمی‏ کیا، آژانس شیشه ‏ای ، ارتفاع پست، از کرخه تا راین و … که مخاطب را می‏ کشاند و حرفش را هم می‏زند. ما این‏گونه سینما می‏ خواهیم که مردم را جذب کند. که البته عوامل دیگری هم هست که باعث می‏ شود سینماگر انگیزه‏ ی کار نداشته باشد.


  • دوم دی ماه ۱۳۸۳
برچسب ها: آگاه فیلمتجارتسینماصنعتکانون تحلیل گران سینماکسب و کارمحمدرضا صباغهنر
درباره آگاه فیلم

شبکه آمورش مجازی سینما

نوشته‌های بیشتر از آگاه فیلم
قبلی آرمائیس آقامالیان
بعدی پاییز را دوست داریم

پست‌های مرتبط

20 آذر 1403

روش نگارش طرح فیلم‌نامه داستانی

مجید
ادامه مطلب

20 آبان 1403

سایه سار ادب

مجید
ادامه مطلب

13 دی 1402

“بیگانگان در ترن” اثر “هیچکاک” (21 شهریور 1376)

مجید
ادامه مطلب

23 اسفند 1397

فیلم‌نامه‌نویسی با ۲۱ سوال کلیدی

آگاه فیلم
ادامه مطلب

21 شهریور 1397

روز ملی سینما ۲۱ شهریور ماه ۱۳۹۵ رباط طرق

آگاه فیلم
ادامه مطلب

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

جستجو برای:
آخرین نوشته‌ها
  • دموی تحلیل فیلم «امیلی» 12 تیر 1404
  • چگونه می‌توانیم با تلاشی واقعی، در کار موفق شویم؟ 10 تیر 1404
  • دموی تحلیل فیلم “مین” Mine 2016 8 تیر 1404
  • سینما در قاب: سفر به دنیای فیلم و هنر 6 تیر 1404
  • دموی تحلیل فیلم “ایرما خوشگله” 4 تیر 1404
دسته‌ها
تمرین کن!

logo-samandehi

توجه:

برای استفاده از محتوای آموزشی، لازم است با هویت واقعی ثبت نام انجام دهید. این برنامه‌های آموزشی فقط برای استفاده شخصی شماست. هر گونه انتشار محتوای این برنامه، پیگرد قانونی دارد.

تمامی حقوق معنوی و مادی "سیف دات آی آر" ("مربی و مشاور فیلم‌سازی") متعلق به "مجید سیف العلمایی" بوده که طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌نماید. ©1403
ورود
استفاده از موبایل
استفاده از آدرس ایمیل
آیا هنوز عضو نیستید؟ اکنون عضو شوید

بازنشانی رمز عبور
استفاده از موبایل
استفاده از آدرس ایمیل
عضویت
قبلا عضو شدید؟ اکنون وارد شوید

بروزرسانی 2 دی 1383

سینما هنر عصر صنعت

در کنارتان هستیم.

با ما تماس بگیرید.

سوالی دارید؟

کارشناسان ما آماده پاسخگویی به شما هستند.

پشتیبانی آنلاین

کارشناسان ما آماده پاسخگویی به شما هستند.

هنر اگر چه نان نمی‌شود، اما شراب زندگی است.

اطلاعات تماس

با یک کلیک در کنارتان هستیم.
آدرس مرکز

ایران، خراسان رضوی، مشهد

تلفن تماس

تلفن تماس

ارسال پیامک

ارسال پیامک

پست الکترونیکی

پست الکترونیکی

[gravityform id="2" title="false" description="false" ajax="false"]
::: درخواست خود را به‌صورت کامل برای ما ارسال نمایید تا آن را بررسی کنیم :::