ریتم فیلم گاهی کند است
دکتر محمدرضا صباغ : ریتم فیلم گاهی کند است – زیر نور ماه
- دکتر صباغ
از منظر کار سینمایی که به “زیر نور ماه” نگاه کنیم شاید کار آنقدر شسته و رفته و بیعیب نباشد. ریتم فیلم گاهی خیلی کند است. اما از همهی عیوبی که در هر فیلم سینمایی میتواند – حتی کار بزرگان سینمایی- وجود داشته باشد که بگذریم، آن شجاعتی است که “میرکریمی” در وارد شدن به این مقوله دارد یعنی وارد شدن به زندگی، به تحصیل روحانیت. مسألهی دیگری که در فیلم هست این است که “میرکریمی”، همان وضعیتی که در دانشگاههای ما هست را نشان داده که در حوزههای علمیه هم این موارد را برای طلبههای جوان داریم همان شوخیها، همان انسان بودن این آدمها.
ما وقتی احساس کنیم که روحانیت یک چیز دیگر است، نمیتوانیم به آن نزدیک شویم. البته درست است یک چیز دیگر است به علت اینکه شما وقتی در کلاس نشستید معلمتان از جنس شماست ولی چیز دیگری است. و زمانی در محیط بیرون دانشگاه میخواهید با این معلم ارتباط داشته باشید اگر فکر کنید جنس دیگری است هیچ ارتباطی نمیتوانید با او برقرار کنید. این اشتباهی بوده که در طول سالهای قبل پیش آمده و روحانیت را به گونهای عقب انداخت. در عرض این ۲۶ سال ما خیلی به روحانیت نزدیکتر شدیم آنها را آدمهایی میدانیم که به ما در مقولههایی بهعنوان معلمان اخلاق، دین، زندگی این دنیا و آن دنیا، میخواهند کمکمان کنند ولی از جنس خودمانند. ارزش فیلم میرکریمی در جسارت وارد شدن به این مطلب است. در جسارت این است که اینها هم انسانهاییاند، خواستهایی دارند، تمنیاتی از زندگی دارند. مشکلاتی در زندگی دارند.
صحنههایی در فیلم هست که بسیار زیباست، صحنهای که استادش را در مترو با لباس معمولی غیرروحانی میبینید. استنباط من این است که لازم نیست روحانیت حتماً با لباسهای خاصی مسئولیتاش را انجام دهد جناب استاد جلالی هم همان روحانیت را برای من دارند که مواضعشان اینرا نشان خواهد داد خیلی از کسانی هم هستند که این لباس را دارند و خودتان در جریاناید.
موردی است که میرکریمی به آن میپردازد و فیلم را قدری سنگین میکند. زیر پل و بالای پل، موارد علت و معلولی، علت فساد، فقر اجتماعی که بهنظر من کمی شعاری بهنظر میآید. اما در مجموع فیلمی آگاهانه است. فکر دارد. همینکه وارد این مقوله شده جسارت دارد و ما در حال حاضر لازم است وارد این مقوله شویم به این دلیل که دنیای امروز یک دنیای دیگر است.
زیر نور ماهدر بسیاری از جلسات، که همراه با دوستان بودیم در کمتر جلسهای طلبههای حوزهی علمیه بودند چه بانوان و چه آقایان. چرا که شاید سینما در حوزهی علمیه بهعنوان یک تابو درآمده و شاید علتش در گذشته است شاید سینما ۴۰ یا ۵۰ سال پیش که آمده بهگونهای بوده که حوزه نتوانسته آنرا قبول کند. ولی دنیای امروز دنیای آگاهی است ما یک جابهجایی در قدرت داریم. شما میبینید سزارها از بین میروند ولی تفکر حضرت عیسی مسیح باقی میماند. فرعون با قدرت و ثروتش از بین میرود ولی تفکرات موسی از بین نمیرود. تمام ثروتمندان قریش از بین میروند چرا؟ چون چیزی که از اینها باقی نمانده آگاهی است. این آگاهی میبایست انتقال پیدا میکرد آن آموزشهایی که پیامبران از طرف خداوند باریتعالی آوردند، در میان انسانها همینجور انتقال پیدا کرده است. اگر زمانی بهدلیل بیسوادی و بیدانشی مردم روش انتقال این بوده که یکنفر دانشمند چه در کلیسا چه در مسجد و چه در کنیسه برود صحبت کند و بقیه بشنوند، دنیا اکنون اینقدر پیش رفته که کسی حوصلهی شنیدن ندارد، مخصوصا جوانها. دنیا آنقدر سرعت پیدا کرده که ما هر قدممان مرتجعیم. به روزیم ولی الان مرتجعایم. تا سال ۲۰۱۳ علم دنیا هر ۷۰ روز ۲ برابر میشود. یعنی این علم، وسیلهی ارتباطی نیز هست. شما میبینید که هر روز وسیلهی ارتباطی از طریق کامپیوتر در حال تحول است. ارتباطهای داخل کامپیوتری را مدام تغییر میدهند و تبدیل به مواد زنده میکنند. پروتئینی میکنند که بتوانند سرعتهایش را خیلی بالا ببرند.
در چنین زمانی که انتقال اطلاعات توسط هزاران کانال ماهواره است، آیا حوزهی علمیهی ما حق دارد که در اینجا بنشیند و روشهای جدید را نشناسد؟ شبیهخوانیها چرا بهوجود آمد؟ یک زمانی کسی آمد فکر کرد که هرچی از واقعهی کربلا، از مصائب ائمه، از ابوالفضل (ع) ، و از زینب (س) میگویم، شنونده میشنود اما طوری که باید در مغزش جا بگیرد نمیگیرد. خواست این را تصویری کند. شما اگر یادتان باشد قصههایی که در کودکی برای شما گفتند برای مغزتان تصویر شده. سینما این خواسته را دارد، این خواستهی سینما هم خطرناک است. سینما میتواند انتقال تمام این صحبتهایی که دانشمندی یک ساعت مینشیند و خودش را معطل میکند تا یک مطلب را بگوید، در یک صحنه برای شما میگوید. در یک کمپوزسیون صحنه تمام اینرا به شما انتقال میدهد.
پس شناخت سینما از نظر روحانیت خیلی مهم است. شناخت همهی زبانهای سینما، همهی انواع سینما. بهخاطر اینکه کسانی که بهعنوان مجتهد حق دارند چیزهایی نگاه کنند و من حق ندارم نگاه کنم، باید این زبان را بشناسند. باید این کمپوزسیون تصویر را بشناسند، باید این ریتم سینمایی را بشناسند. باید ایننوع صدا را بشناسند. باید بدانند وقتی که “جرج لوکاس” برای فیلم شش قسمتی “جنگ ستارگان” در مصاحبهای میگوید: ” من بارها تورات و انجیل و قرآن را خواندم تا توانستم این فیلم را بسازم” حالا “جنگ ستارگان” چه دارد؟ چه میخواهند از آن درآورند. جناب جلالی فرمودند فیلم “مارمولک” یک چالشی ایجاد کرده است. “مارمولک” بهنظر من فیلمی بود که روحانیت را بزرگ میکرد. کوچک نمیکرد. یک آدم دزد کلاهبردار که لباس یک روحانی را دزدیده همین لباس، مقدسش کرده خوب از این بالاتر میتواند شأن روحانیت را بگوید؟ علت اینکه هنوز مردم ما در مقابل بعضی از فیلمهای ما موضعگیری میکنند به خاطر این است که بعضی از روحانیون ما یا اغلب روحانیون ما، سینما را نمیشناسند. همه مثل استاد جلالی نیستند که سینما بشناسند. دوستان روحانیای که من دارم خوب هم سینما را میشناسند چرا؟ چون بهعنوان تابو وارد این مقوله نشدند. ارتباط دنیا تلویزیون است. حالا تلویزیون موجه جمهوری اسلامی یا تلویزیون غیرموجه ماهوارهای. مگر شما در مقابل آن کسی که تلویزیون غیرموجه نگاه میکند مسئول نیستید؟ شما در مقابل مریم مجدلیه مسئولید نه در مقابل مریم عذرا. برای این وظیفه و مسئولیت باید سینما را بشناسید وارد شدن به مقولهی روحانیت اتفاقا یک قدم مبارکی است.
یک فیلمی هست بهنام کفشهای؟ که اصطلاحاً کفشهای یکی از حواریون حضرت مسیح است. پای کسی که میرود پاپ میشود، پاپ اعظم. قصهی فیلم این است که یک کشیش که در سیبری در شوسیهی شوروی مشغول به کار است از طرف کلیسا او را بهعنوان اسقف اعظم معرفی میکنند. از شوروی میخواهند که او را به واتیکان بفرستند در واتیکان اتفاقا پاپ فوت میکند از بین اسقفها این آقا بهعنوان پاپ اعظم انتخاب میشود خوب طبیعتا موضعگیریهایی دارد. موضعگیریهای سیاسی که بین چین و کامبوج و …. صلح برقرار میکند برای گرسنگی اعلام جهانی میکند. در متن فیلم یک جنگ دائمی را نشان میدهد در بین سنتیهای متحجر کلیسا و این پاپی که جدید است. البته سنتیها هم حق دارند. حرفهایی میزنند. کلیسا و واتیکان هیچ به این فیلم برنمیآشوبد که آقا به فلان کاردینال توهین شد شما میبینید یهود، نمیگویم قوم یهود خاصه صهیونیسم به تمام قدرتهای سینمایی سازندهی دنیا نفوذ کرد. دهها فیلم بر علیه خودش میسازد و نهایتا خودش را تطهیر میکند یک اصل در سینما داریم. سینما یک ویژگی دارد شما آن چیزی که نگاه میکنید نیست آن چیزی که میبینید هست شما نگاه میکنید انتخاب میکنید. نگاه میکنید اما در شبکیهی شما همهچیز ضبط میشود. تمام اطلاعات میرود در فایلهای مغزتان. آن فایلها زمانی برمیگردد. برنامهریزی کردن انسان. سینما این کار را میکند. سینمای یهود این کار را میکند. سینمای مسیحیت.
کلیسا میلیاردها دلار سرمایهگذاری میکند که بر علیه خودش فیلم بسازند و نهایتا به نفع کلیساست. این روش را ما باید یاد بگیریم. حوزهی علمیهی ما (البته من در مقامی نیستم که اینرا بگویم) طلبههای جوان ما باید این را بشناسند. نمیدانم شاید باید چندتا واحد سینما برایشان بگذارند که این پدیده چی هست و چه جوری میشود با این برخورد کرد؟ شما هزار بار صحبت کنید با یک تصویر اثر صحبتهایتان رفته است. نه تصویر متحرک، دو ساعت شما موعظه کنید یک تصویر تمام موعظهها را از بین میبرد. یک تصویر میتواند کار دو ساعت موعظه را بکند. اینها در کنار هم، سخنان، تحلیلکردنها.
تحلیل فکر این است که یک کسی جرآت کرده وارد مقولهی روحانیت در سینما شود اینها را به چالش بگیرد و زیر سؤال ببرد. استادانشان یکجور. دانشجوها یکجور و این که یک روحانی برای اینکه مردم را بشناسد باید درون مردم باشد. درون کلاسهای حوزه در حجرهها، توی کلاسهای دانشکده، همه یک چیز بار میآیند. روشنفکرهایی که در برج عاج مینشستند. روحانی و غیرروحانی فرق نمیکند چه رفته باشد فلسفهی دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران خوانده باشد چه فلسفه در حوزهی علمیهی قم. وقتی از مردم دور است به درد نمیخورد. ارزش یک کسی مثل مرحوم مطهری خیلی عالی است برای اینکه همهاش میان مردم بودند. همهاش پای کتاب نبودند. پای کتابیها مدتهاست از بین رفتند کتابهایشان هم منسوخ شده پس وارد شدن به این مقوله، فیلم این کار را کرده سیدحسنی که درون مردم باشد ماشین خرابی که سیدحسن هلش میدهد راه که افتاد جلو پای دختر مردم میایستد چرا؟ چون که سید حسن نمیداند. برای اینکه اینجور زن و اینجور دختر را نمیشناسد. یک روحانی این را هم باید بشناسد مثال آقای جلالی خیلی زیبا بود عیسی مسیح برای مریم مجدلیه آمد اصلا برای او آمد برای اینکه یک نماد زن است. در جهان این بدترینش است. روسپیگری بدترین کاری است که میتوانسته بکند من فکر میکنم که شروع خیلی خوبی بود بقیهی سینما را باید بشناسیم بچههای ما طلبههای جوان ما در حوزهی علمیه باید با زبان سینما آشنا شوند با زبان سینمای کلاسیک، مدرن و پست مدرن آشنا شوند و بتوانند صحبت کنند مثل الان که اگر کسی کامپیوتر نداند یعنی بیسواد است و دنیای فردا، جوان فردا در مقابل با روحانیت چیز دیگر است. جوانی است که دنیا اینجورش کرده سرکش، طاغی اینها قاصرند نه مقصر. چه طور ما ۲۷ سال که جمهوری اسلامی داریم معلمان ما که همه مسلمان بودند، معلمان دینی داشتیم. این وضعیتی که پیش آمده برای چیست؟ دنیای امروز را باید بشناسیم. وسائل ارتباطی دنیای امروز را باید بشناسیم سینما را بهعنوان گستردهترین وسیلهی ارتباطی جهان باید بشناسیم. والسلام
- ارسال ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.