تقابل مدرن و پست مدرن
گوست داگ
ghost dog
تقابل مدرن و پست مدرن
- دانوش یزدان پناه
- تاریخ ارسال: ۱۷ مرداد ۱۳۸۶
- کانون تحلیل گران سینما
- منبع: سایت آگاه فیلم
فیلم “گوست داگ” و سینمای “جیم جارموش” دو موضوع قابل بحث هستند. فیلم “گوست داگ” که جای بحث بسیاری دارد.
در ابتدای بحثم یک نکته مشترک را که در همهی فیلمهای “جیم جارموش” وجود دارد بگویم. در فیلمهای او ما از بازیهای سینمایی و جلوههای ویژه و بازی دوربین چیز زیادی نمیبینیم طوریکه یک فیلم اکشن را بهطور ایستا خیلی جالب درآورده است. فرم و محتوا با هم خوب جور شدهاند.
اما نکتهای که در مورد فیلم “گوست داگ” جالب است؛ اینکه این فیلم در هر کشوری به نمایش در آمد هیچگاه عنوانش ترجمه نشد مثلا هیججا نگفتند “روح سگی” یا مانند آن. حالا در مورد شیوهی سامورایی. ساموراییها فرهنگ بسیار بسیار غنیای داشتند و آن چیزی که ما از آنها میدانیم فقط از طریق فیلمهایی بوده که دیدیم و ساموراییها بیشتر همراه با یک فضای خشونتبار در ذهنمان جای گرفتهاند. در فیلم، آن کتابی هم که دختر داد یک سری آموزشهایی است که نشات گرفته از “دائو” و هنرهای رزمی است که این هنرهای رزمی همه منشور اخلاقی دارند. این هنرهای رزمی در کشور ما یا کشورهای دیگر گرتهبرداری شده و تبدیل به یک ورزش رزمی بدون منشور میشود. و معتقد بودند که منشورش را نگوییم چون ممکن است با اساس نظام ما منافات داشته باشد. در صورتیکه هر ورزش رزمی که از آسیای دور وارد فرهنگ ما شده است یک سری اخلاقیات هم دنبال خودش دارد – در این مورد خاص، در طول فیلم دیدیم که در آن کتاب خیلی از آن موارد اخلاقی را یادآور شده بود که میتوانست بعضی جاها مذهبی باشد و ما را به “اوستا” ارجاع دهد- گاهی اوقات اخلاقی هم نبود بلکه به نوعی فلسفه درونی بود که راجع به این هم میشود زیاد بحث کرد.
یک نکتهی دیگر راجع به “گوست داگ” اینکه این فیلم در زمانی ساخته شد که هجوم “پستمدرنیسم” در اروپا و امریکا بود و خودتان میدانید که “پستمدرن” یک فلاشبکی به سنت میزند. “مدرنیسم” آمد و گفت سنت به درد نمیخورد و همهچیز آنرا باید دور ریخت و در واقع همهچیز سنت را بههم ریخت. اما “پستمدرن” آمد گفت که نه یک چیزهایی در سنت وجود دارد که ما آنرا نفهمیدیم یا بد فهمیدیم، همان بحثی که اجسام و نباتات را قائل به روح میداند و میشود با آنان ارتباط برقرار کرد. در این فیلم هم شاخصههایی را برای ما خیلی برجسته میکرد در نقطهی مقابل کسانی که سنتی بودند – مثل همان فردی که روی پشت بام خانهاش کشتی میساخت، یا آن بستنی فروش و یا خود “گوست داگ” که زندگی خیلی سادهای داشت- افراد مدرن را گذاشته بود – همان گانگسترهای پیری که ما در جای جای فیلم میدیدیم. افرادی شبیه گانگسترهای دههی ۳۰ و ۴۰ و یا ۷۰ با تیپهای خاص. و دیدیم که همهی آن گانگسترها دچار مشکلاند. همه بد هیکل، دست و پا چلفتی و خنگ که به انیمیشن علاقمندند- یک جورایی به مدرنیسم حمله کرده بود. در مورد عقایدی که آن گانگسترها در فیلم داشتند خیلی جالب اشاره کرده بود. یکی از آنها یک ماشین مدل امریکایی داشت که خیلی بزرگ بود و در پارکینگ جا نمیشد. میخواست بگوید این مدرنیته که آنها درگیرش هستند روزی تبدیل به سنت میشود.
“پستمدرن” هم که میآید به آینده نگاه میکند از گذشته هیچچیز را حذف نمیکند و حتی تیپهای این “پستمدرن”ها هم یک تیپ آمیخته با تیپ امروزی بود و بهعنوان مثال “گوست داگ” نیامده بود تیپ سامورایی برای خودش درست کند. و نشان دهندهی این بود که آنها در اصل ماهیت را برای خودشان حفظ میکنند تا اینکه بخواهند اسیر آن فضایی که مرهون تکنولوژی آن روز هست بشوند و این تقابلی که “جیم جارموش” بین “مدرن” و “پستمدرن” گذاشته بود خیلی جالب بود. این فاصلهگذاری بین دو نگرش را “جارموش” خیلی زیبا به تصویر کشیده بود.
بازدیدها: ۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.