علی اصغر مذهب یوسفی: هیچوقت بدون رودروایسی از خودم سوال نکرده بودم که تئاتر یعنی چه؟
۱٫ با تشکر از حضور شما در آگاه فیلم، مایلیم معرفی اجمالی شما را از زبان خودتان بشنویم؟
آنچه در احوالات سجلیام مرقوم است:
نام: علیاصغر
نام خانوادگی: مذهب یوسفی
نام پدر: محمود
تاریخ تولد: ۵/۹/۱۳۲۷
محل تولد: مشهد
قرار بود که اسم مرا احمد بگذارند ولی در اثر بیتوجهی “علیاصغر” ثبت شده است که هنوز هم بچههای محل و خانواده، مرا ” احمد” مینامند
پدر و مادرم اصلا تهرانیاند، ولی بنده در شهر مشهد در محلهی نوغان، در یک شب سرد آذر ماه پنجاه و اندی سال پیش که سرما واقعا بیداد میکرد متولد شدم و از آن موقع تا امروز سرما و سردی همیشه با من است.
ز سردی ز گرمی ز هر چیز نو
به طالع نه امید دارم شنو
من از درد و درکم نه آبادیم
همیشه به سرما و بیشادیم
ورامین ۲۲/۲/۷۷
تحصیلات ابتدایی را در “دبستان غفاری” و متوسطه را در دبیرستانهای “حاج تقی” و “امیرکبیر” ادامه دادم. علاقهی شدید به نمایش داشتم. در محله با برادر دوستم (شهید حسین غفوریان) سر یک کوچهی بنبست چادر نماز میزدیم و برای بچههای محل، نمایش اجرا میکردیم که دوستم اسم آنرا “سینما آلمان” گذاشته بود. سوژههای این نمایشها به عهدهی من بود. تا اینکه در دبیرستان “حاج تقی” (سیکل اول) وارد انجمن تئاتر شدم در آن زمان آقایان “رضاپور” و “صباغیان” مسئول انجمن و کارگردان نمایشهای این دبیرستان – که هر دو ماه یک نمایش اجرا میشد – بودند. من در قسمت تنظیم نمایشنامه با آنها همکاری داشتم تا بعدها که با این عزیزان افتخار همکاری در آموزش و پرورش و فرهنگ و هنر (اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی) پیدا کردم.
علیرغم میل باطنی، دیپلم ریاضی گرفتم و بعد از اتمام دورهی سربازی (سپاهی دانش) به خدمت آموزش و پرورش در آمدم، در تهران، در رشتهی ادبیات نمایشی ادامه تحصیل دادم و دو مرتبه به محل خدمت در شهرستان قوچان آمدم. در باشگاههای پرورشی آن روز با دانشآموزان تئاتر کار میکردم اولین نمایش جدی را در شهرستان قوچان با نوشتهی “غلامحسین ساعدی” بهنام “چشم در برابر چشم ” در سالن “دبیرستان جوینی” به اجرا در آوردم، در مشهد، گروه “تلاش” را با جمعی از دوستانم تشکیل دادم و نمایش”ترن” نوشتهی “ابراهیم مکی” را به صحنه بردم، بیشتر با آقایان مرحوم “منصور همایونی”، “رضا رضاپور”، “رضا کمال علوی”، “محمد صفار”، به داوری و گزینش تئاتر در آموزش و پرورش، مشغول بودم تا اینکه مجددا به تهران آمدم. با مسئولیت تئاتر در اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران به فعالیت مشغول شدم و علیالقاعده چند نمایشنامه نوشتم که متاسفانه هیچ کدام از آنها به زیور طبع آراسته نشده است.
نمایشنامههای “دکتر کاف را جدی بگیرید”، “حکایت آن سوار که آمد”، “هنگامه رفتن و معرکه ماندن”، “رستم و سهراب”، “سه پلشت”، “و اینک من زنی هستم” و …. را در شهرستان ورامین و تهران به صحنه بردم تا اینکه بازنشسته شدم و فعلا با دانشگاه هنر بوشهر کم و بیش همکاری دارم.
۲٫ آقای یوسفی! در نگاه شما تئاتر یعنی چه؟
هیچوقت بدون رودروایسی از خودم سوال نکرده بودم که تئاتر یعنی چه؟ با اینکه چندین و چند سال است که مدرس تئاتر هستم نظریات و گونههای مختلف ابراز عقاید در تئاتر را هم خواندهام و هم گفتهام، به راستی تئاتر یعنی چه؟
متاسفانه در جامعهای که در سطح محدود و متوقف و راکدی قرار دارد سرنوشت معانی هم، رقتبار است، وقتیکه مسالهای یا فکری طرح میشود غالبا نفهمیده، نشنیده، ندانسته و نشناخته میگذریم و قاطعانه در برابرش ایستادگی میشود و نه تنها با استدلال، با علم و سخن، بلکه با همهی راهها و طرق غیراخلاقی هم کوبیده میشود و با آن مبارزه میگردد اما تئاتر یعنی :
واقعیتی که شما با نخ کردن یک سوزن، خیاطی کردن یا تمیز کردن عینک و به چشم گذاشتن آن برروی صحنه به وجود میآورید، برای این نیست که تماشاگر شما را باور کند. برای این است که شما خودتان را باور کنید، تئاتر زبانی جهانی برای بیان فراز و نشیبهای روح پیچیدهی آدمی است. زمانی که خویشتن را بر روی صحنهی تئاتر میبریم بدون هیچ رابطهای با خویشتن مواجه میشویم و در این زمان پی به وجود خویش میبریم حقیقتی که در خلال روزمرگی زندگی و آشفتگی ذهن به فراموشی سپرده شده است، حقیقت وجود خود بهعنوان انسانی زنده، رنجور و تاثیر پذیر و درعینحال توانمند، انسانی با هویتی یگانه و منحصر به فرد که رنج میکشد و درعینحال قادر به ایجاد تغییر است .
ما باید هم بازیگر باشیم و هم تماشاگر و آشتی بین دو نیمهی تاریک و روشن وجود انسان معجزهای است که تنها در صحنهی تئاتر روی میدهد، با تئاتر در تماشاگر باید حس ترس و حس همدردی و هم دلی – که با آن در جامعه وفاق بهوجود آید- ، همبستگی و یگانگی پدیدار گردد. باید تاثیر تئاتر بر تماشاگر ایجاد حس طغیان، تمرد، سرکشی و سپس تولید حس امیدواری در ارتباط با تشنگی برای دانستن و آمادگی برای کمک باشد تا شاید بدین وسیله تئاتر چشماندازی روشن برای ستمدیدگان پدید آورد.
“شعبدهبازان لبخند در شبکلاه درد”
“احمد شاملو”
۳٫ اولین تئاتری که دیدید چه نام داشت و از دیدن آن چه حسی پیدا کردید؟
اولین تئاتری که دیدهام و از دیدن آن حسی در من پیدا شده است نمیتواند اولین تئاتری باشد که من دیدهام ولی بهترین تئاتری را که اولین مرتبه دیدم و در من حس خوبی بهوجود آورد نمایشنامه “در اعماق اجتماع” نوشتهی “ماکسیم گورکی”به کارگردانی “مهین اسکوئی” بود . حس خوبی، همدردی و یکی شدن با درد و رنج و هنرپیشهای که نقش محوری داشت (مرحوم زنده یاد مهدی فتحی) .
که البته امروز هم این حس فقط برایم زیباست ولی کارساز نیست، فقط اشک ریختن، غصه خوردن به دردهای مردم، مشکلی را از آنان حل نخواهد کرد، باید تدبیر کرد تا تقدیر شوم را عوض کنیم امروز معتقد به آگاهی و تحرک میباشم .
۴٫ از تاثیر هنر تئاتر در زندگیتان بگویید که اگر دوباره متولد شوید باز هم سراغ تئاتر میروید؟
انسان معیار ارزشها و خالق اعتبارات است. زشتی و زیبایی و پلیدی که ما به چیزها نسبت میدهیم تابعی از پندار پرتویی از فانوس خیال و انگیزهای از زمینههای عاطفی و ذهنی ماست. نسبت ثابتی را که بین صفات یک جسم واحد و بین صفات و اشکال اجسام مختلف موجود است، بشر به منزلهی واقعیت موجودات تلقی میکند:
“نقش کردم رخ زیبای تو در خانه دل خانه ویران شد و آن نقش به دیوار بماند”
بین دو حالت “واقعیت” و “خواب” که به ظاهر متناقض مینمایند، در هم آمیخته و یک نوع واقعیت مطلق یا مافوق واقعیت به وجود آمده است، که عالم هشیاری است. هنر عالم هشیاری است پس لاجرم تاثیر بسزایی در زندگی دارد.
“هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال با که گویم که در این پرده چهها میبینم”
“حافظ”
کار خیال آن است که آرزوهای نایافته را تجسم دهد و به این وسیله نقص زندگانی و طبیعت را جبران میکند. برای من همیشه هنر، زنده و جاویدان است و اگر بنده دوباره هم متولد شوم یا زندگانی جاوید بیابم که هنرمند” به تماشای خیال آمده است” و در مییابد آنچه را دیگران در تکاپوی حیات از ادراک آن چشم میپوشند. نمایش زیستن انسان و قوام شخصیت انسان و به کمال رسیدن را ایفا میکند بازآفرینی نقشهای انسانی و جدال در صحنهی میان خیر و شر که تئاتر در بازسازی شخصیت و هویت میپردازد و از همه هنرها که در آن متبلور و متجلی است بهره میجوید، باز هم اینگونه میبود.
۵ : چه موضوعاتی را میتوان با هنر تئاتر بیان کرد ؟
مسئلهی اول: تئاتر و صحنهی آن جولانگاه محرومیت عقبماندگیها و بروز عقدهها باشد، کودک برای مهیا شدن زندگی فردا باید امروز بازی آن مسائل جدی را از خود درآورد. بچه گربه به دنبال گلوله نخ میرود و با آن بازی میکند و به این طریق چابکی و مهارتی را که برای گرفتن موش لازم است به دست میآورد. عروسکبازی و مهمان بازی دخترکان، تمرین وظائف آیندهی ایشان است. حال ما به بیشتر جوانان و نوجوانانی بر میخوریم که به لحاظ مشکلات زندگی نتوانستهاند در وقت خود به بازی بپردازند و امروز صحنهی تئاتر را انتخاب کردهاند که عقدهگشایی میکنند و این هنجارها چون به موقع انجام نشده است به ناهنجاریها بدل میگردد، که میتواند آفت مهمی در تئاتر باشد.
مسئلهی دومیکه برای تئاتر و آینده حائز اهمیت است: به گروهی از کسانی که به تئاتر گرایش دارند بر میخوریم که علاقمندند و مسئولیت انسانی خود را در تئاتر دریافتهاند و موضوعاتی را که میشود با هنر تئاتر بیان کرد در تماس مسئولیت انسان و وظائف او یادآوری و مطرح میسازند.
۱ : انسان است که شرایط را دگرگون میکند، و یاد دهنده خود نیازمند یاد گرفتن است.
۲: ایجاد و پیدایش و ظهور رویاها در انسان، رویاهای زیبا، محرکترین و آرامش بخشترین چیزی است که باید در تئاتر به آن پرداخت.
۳: استقلال فکری که به دنبال، استقلال فرهنگی میآورد .
۴: بالا بردن سطح فرهنگ عمومی جامعه “آشنایی با جهان و تفکرات جدید”
۶: اجرای یک نمایش مستلزم وجود چه امکاناتی است؟
نمایش در صحنه انجام میگیرد پس صحنهی نمایش، باید قابلیت نمایشی داشته باشد یعنی با استانداردهای تئاتر ساخته شده باشد، سالن مرکزی، سالنهای کوچک، صورتخانه (اتاق گریم)، سیستم و تابلوهای نوری، ایجاد کتابخانهها جهت آشنایی تماشاگران با متن، سالنهای لباس و کمدهای نگهداری لباس، خیاط خانه، کارگاه دکور و ….
۷: تعریف شما از هنر و هنرمند چیست ؟
هنر چیزی است که باطنی را در ظاهر نمایان میسازد. بنابراین هنر دارای یک قشر رو میباشد و یک طبقهی زیرین که در قشر رو نمایان شده است. خصوصا در هر قشر، قشر رو عبارت از چیزهایی است محسوس، یعنی چیزهایی که به حس در میآید (مثل رنگ در نقاشی، مصالح ساختمانی در معماری و حجاری، کلمات و لغات در ادبیات و اصطلاحات در موسیقی)
یک اثر هنری در ظاهر جز محسوسات، چیز دیگری نیست. مثلا بنای مسجد شاه اصفهان در ظاهر فقط آجر و سنگ و گچ است و موسیقی باخ مقداری اصوات است که کوتاه و بلند، تند و آهسته و…..
آنچه هنر مجسم میسازد واقعیت ندارد، ولی حقیقت دارد، این مطلب قابل کمال توجه است که هنر اگر تقلید بود آنچه واقع است مجسم مینمود ولی هنر تقلید نیست هنر از تخیل سرچشمه میگیرد.
واژهی هنر را در بسیاری از مکالمات روزمره بهکار میبریم ولی آیا تا بهحال اندیشیدهایم که منظور از بیان کلمهی هنر چیست؟
هنر پشتوانهی انسانیت و آموزگار مسئولیت و محزب به جهالت و سستی و کجرویهای فردی و جمعی است و از عوامل موثر در تخریب اعتقادات سست و بیپایه و گرایشهای بیاساس بهشمار میرود و مانع و دافعی است که از هرگونه انتشار انحطاط در سطح جامعه جلوگیری میکند. دنیای هنر دنیای عاطفی است و با وجود سر و کار دارد نه با جسم .
هنر کوششی است برای ایجاد صور لذتبخش، صوری که حس زیبایی ما را ارضاء میکنند و حس زیبایی وقتی راضی میشود که ما نوعی وحدت و هماهنگی حاصل از روابط صوری در مدرکات حسی خود دریافت کرده باشیم پشتوانهی هنر؛ عرفان، فلسفه، مذهب، فرهنگ و اصالت تکیهگاههایی هستند که راه ترقی هنر را هموار میسازند. البته موقعیتهای داخلی و تبادلات فرهنگی و نوع رژیم در جوامع مختلف و برداشتهای کلی و عینی و ذهنی، را نباید از نظر دور داشت. هنر بیان احساسات پاک و بیآلایشی است از یک جناح که تصویری از عواطف ذکر شده را برای جناح دیگر روشن میسازد و این یک رابطه انسانی است، رسالت هنر است .
گرایشهای مناسب هنری باعث تربیت صحیح و سازندهی عواطفی پاک، برای بشریت است. هنر وسیلهای است برای تعالی انسان و پرورش استعدادهای او و هنرمند انسانی تمام عیار و مسئول، انسانی فارغ از تمایلات، انسانی پاک و بیآلایش،خودآگاه و رئوف، محکم و استوار، غضبناک و دلرحم، جنگجو و مصلح، مقتدر و افتاده، بیثروت و غنی و بالاخره انسانی استثنایی که نه افراطی باشد و نه درمانده، بلکه عاقل و مدبر و بالاخره انسانی متمایز٫
هنرمند، درخت سیب پر باری است که میوهاش نوشداروی جانبخش هر مذهب، فرقه و طبقه باشد.
یک هنرمند: یک انسان تمام عیار و خالص است، خلوصی که از همان محرومیتها و محدودیتها به وجود میآید و شعارش مردمی زیستن و مردمی گفتن است، رسالت هنر را با ذکر یکی از سخنان دکتر علی شریعتی به پایان میبرم :
” …. و اگر خفهام کنند
سازش نخواهم کرد
و حقیقت را قربانی مصلحت نمیکنم
و اما آن قوم
اگر موفق شوند که مرا بردار کشند
و یا همچون عینالقضاه
شمع آجین کنند
و یا مانند زوردانو
در آتشم بسوزانند
حسرت شنیدن یک آخ را هم بر دلشان خواهم گذاشت ….”
هنر، گویای تحولات روحی و خواستههای باطنی و شورشهای درونی افراد است و امروز این عواطفاند که میبایستی جریحهدار شوند تا اتحاد همگانی به وقوع بپیوندد و وقتی صحبت از شناخت هنر به میان میآید، حتما و قطعا هنرمندانی که مهر استاندارد دارند، نمایندگان هنر نیستند، بلکه افرادی که آلایش و تجمل را از وجود خویش و ذهن خویش دور نمودهاند نیز هنرمندند، چه بسا این اشخاص، از آنهایی که به نام هنر و در خدمت استبداد و اشرافیت رجز میخوانند ارزش بیشتری داشته باشند زیرا خالصانه و هنرمندانه به تزکیهی نفس خویش پرداختهاند.
هنرمندان آنانی هستند که هنرمندانه زیستهاند و هنرمندانه و منظم و ماهرانه میخواهند کوره راه سرنوشت مردمشان را به جهان سرسبز و بشر دوست زندگی هنری مبدل کنند، برای رسیدن به خلوص و انسانیت تنها تکیهگاهی که میتوانیم بیابیم مذهبمان است.
رسالت هنر، جویای صداقت ذاتی در یک هنرمند است زیرا این صداقت است که انسانها را به یکدیگر نزدیک میسازد و اتحادی را که لازمهی بسیاری از زمانها و بسیاری از مکانهاست ایجاد میکند برای پرداختن به هنر و تقاضای رسیدن به رسالت آن هوشیاری آگاهانهای مورد احتیاج است که به مقتضی زمان شکل گرفته باشد.
هنرمند باید زرنگیهای زمانه را بشناسد و زیرکان دغل کار را از مومنین آگاه تشخیص و زمان را بدست گیرد.
۸: آقای یوسفی! مایلم از منظر شما نیم نگاهی به تاریخچهی تئاتر داشته باشیم.
آغاز نمایش در هر سرزمینی را باید در آداب، رسوم و مناسک مذهبی همان قوم و فعالیتهای انسانی برای تنازع بقاء جستجو کرد. از سوی دیگر، انسان بدوی که در بیان افکار و عواطف خود ناتوان بوده حرکت را به کمک طلبید و از طریق حرکات موزون سعی در بیان افکار و عواطف خود کرده و برای درک لذت و به عنوان نیایش و سخن گفتن با خدایان خود شروع به انجام حرکات ( رقص ) میکند .
بنابراین اولین هستههای نمایشی در درون همین مراسم جادویی و رقصها است که شکل میگیرد.
حکاکی از یک معبد مصری ( ۱۳۵۰ ق م ) نشان میدهد که قبل از یونان، نمایش در مصر وجود داشته است ولی آنچه واضح و مبرهن است که تئاتر در یونان شکل گرفته و قوام و دوام یافته است .
ریشههای هنر نمایش در یونان باستان را در مراسمی میدانند که برای ستایش دیونیزوس خدای اساطیری برگزار میشده است.
(دیونیزوس) خدای حاصلخیزی و تاکستان و شراب بود و از آنجا که شراب عمدهترین ثروت یونانیان به شمار میرفت، این مراسم برای آنها از اهمیت خاصی برخوردار بود.
نخستین مکالمات نمایشی در قرن ششم قبل از میلاد (توسط تس پیس) ابداع شد و بدین ترتیب تراژدی، شکل گرفت و نمایشنامه نویسانی مثل: “اشیل”، “سوفوکل”، “اوریپید” در تراژدی دارای آثار متعددی شدند و دیگر کمدی است که بدون شک “اریستوفان” هنوز هم از کمدینویسان طراز اول جهان است.
در یونان باستان، صحنهآراییها بسیار ساده برگزار میگردید، نویسنده، وظیفهی هدایت بازیگران را نیز بر عهده داشت و بازیگران نیز همیشه از میان مردان انتخاب میشدند، تعداد آنها غالبا ۳ نفر بود و بازیگران ماسکهایی را بر چهره میزدند.
ارسطو فیلسوف یونانی، کلیهی قواعد و اصول نمایشنامه نویسی یونان باستان را در کتابی تحت عنوان “فن شعر” ( بوطیقا ) تنظیم و در باب اصول وحدتهای سهگانه ارائهی نظر میدهد .
رومیان با اینکه به تقلید از تئاتر یونان بر آمدند ولی هیچ وقت نتوانستند پا جای یونانیان بگذارند.
از تراژدی نویسان مشهور روم “سنکا” و از کمدی نویسان “سیسیلیوس استاتیوس” نیز باید نام برد.
با ظهور مذهب مسیح و سقوط امپراطوری رم تئاترهای مذهبی که به انجام مراسم عشاء ربانی و دیگر مراسم پرداخته میشد به وجود آمد، نمایش در این دوره که به نمایشهای قرون وسطایی معروف شده است به دو دسته تقسیم میشوند : ” نمایشهای سایکل و نمایشهای غیر سایکل ”
نمایشهای “سایکل” از داستانهای انجیل گرفته شده و به مرگ و رستاخیز حضرت مسیح و مصائب یاران او میپردازد. اما نمایشهای غیر سایکل بیشتر موضوعهایی اخلاقی، فولکلوریک، جدی و حتی کمدی دارند.
اهمیت نمایشهای اخلاقی در قرون وسطی بیشتر از آن جهت است که راه را برای نمایشهای غیر مذهبی هموار کردهاند و به مرور زمان سکوها از حیاط کلیسا به بازارچهها منتقل میشود و بدین ترتیب صحنهی نمایش دوباره استقلال خود را باز مییابد و در کنار این پیدایش جدید، تئاتر در اروپا و نمایش در شرق ادامه مییابد، ولی از آنجایی که نگرش انسان شرقی و غربی دربارهی هستی و نیستی متفاوت بوده هر کدام از آنها در شیوههای بیانی راه جداگانهای را رفتهاند.
یکی از این پایگاههای تئاتر شرق تئاتر هند است که از دو حماسهی بزرگ هندوان یعنی” رامایانا و مهاباراتا” استفادهی شایانی شده است. گذشته از هند در سایر سرزمینهای شرق چون چین، ژاپن، ویتنام، تایلند، ترکیه و ایران سنت نمایشهای عروسکی به صور گوناگون وجود داشته است. همچنین در چین در زمان “کنفسیوس” در دربار امپراتوری بازیگرانی وجود داشتهاند که به اجرای صحنههای قهرمانی در ستایش نیاکان خود میپرداختند.
مشهورترین نویسندگان چینی تا اواخر قرن ۱۴ یکی “کان هن چینگ” است و دیگری “وانگ شیافو” میباشد.
نمایش در ژاپن یکی از شناخته شدهترین انواع نمایش شرقی در جهان است. نمایشهای ژاپنی همچون سایر انواع نمایشهای شرقی ریشه در فلسفه، مذهب و آئینهای اجتماعی دارد.
در ایران قبل از اسلام در برخی از آئینهای اساطیری و مذهبی مثل آئینهای پرستش میترا، سوگ سیاووش و همچنین مراسم نمایشی مغکشی و کوسه برنشین وجود داشته است. به قول “پلوتارک” – مورخ یونانی- تاسیس تماشاخانهها در شهرهای شوش و پرسپولیس توسط “اسکندر مقدونی” انجام گرفت. اما پس از اسلام نمایش کمکم پیکرهای مستقل پیدا میکند. از آن جمله نقالی، پردهداری و نمایشهای عروسکی است. اما مهمترین رخداد نمایشی در ظهور نوعی نمایش حزنانگیز مذهبی بود که بعدها با عناوینی چون شبیه و تعزیه مشهور شد. از تکیههای مهم دیگری که در عهد ناصری در تهران وجود داشت و در آن هنر تعزیه اجرا میشد “تکیه رضا قلیخان” ، “تکیه سرتخت” ، “تکیه قورخانه” ، “تکیه عزتالدوله” و “تکیه سرچشمه” قابل ذکر است.
در دوره “رنسانس” دوباره تمدن و فرهنگ باستانی یونان و روم بعد از حدود ده قرن مورد شناسایی قرار گرفته و در آن بینش “اسکو لاستیکی” جای خود را به بینش “اومانیستی” میدهد و اما مهمترین واقعهی نمایشی در دورهی رنسانس، ابداع نوعی نمایش با عنوان “کمدیا دلارته” است.
یکی از اشکال نمایشی در دورهی “رنسانس” “اپرا” است که یک شعر نمایشی را بر اساس موسیقی مینویسند که اولینبار “افسانه اورفه” به این شکل به نمایش گذارده شد .
برخلاف “تراژدی کلاسیک” که بیشتر شامل آثاری بیرنگ و بو میباشد تراژدی با نام “ویلیام شکسپیر” شکوفاترین نوع نمایش است. “شکسپیر” با خلق نمایشنامههایش گویای نبوغ و استعداد هنری خاص است و آثاری چون “هملت”، “لیرشاه” ، “مکبث” و … سرآمد تمام نمایشنامهها میباشد، و دیگر رخداد مهم پس از “شکسپیر” ، ایجاد “کمدی کلاسیک” با نام “مولیر” است که خود از شگفتیهای عالم تئاتر است. پس از آن، نمایشنامهنویسانی مانند “راسین”، “کرنی”، “گوته”، “شیللر” خود صاحب نام و کارهای جدی هستند.
نهضتهای ادبی یکی پس از دیگری شروع میشود، در قرن ۱۹ با سبک “ناتورالیسم” به وسیلهی “امیل زولا” تحول جدیدی صورت میگیرد . “امیل زولا” با تاکید بر طبیعت در مجموعهای از مقالات نظریات “ناتورالیسم” در نمایش را به سال ۱۸۸۱ منتشر میکند. یکی از پدیدههای جالب در زمینهی نمایشنامهنویسی قرن ۱۹ ظهور “هنریک ایبسن” است و دیگر نابغه “اگوست استرینبرگ” میباشد، ولی با ظهور “ناتورالیسم” “اندره انتوان” برای اولینبار آثار “ناتورالیستی” به روی صحنه میآورد و مهمترین گروه نمایشی تاسیس میگردد و فصل نوینی را در تاریخ نمایش میگشاید که باعث رونق شیوههای “ناتورالیستی” در اجرای نمایشها میگردد. منجمله تئاتر هنر مسکو که توسط “استانیسلاوسکی” در سال ۱۸۹۸ در مسکو تاسیس میشود .هدف از تاسیس چنین گروهی یافتن شیوههای نو برای اجرا نمایشنامهها بود. اما بیگمان اجرای نمایشنامههای “انتوان چخوف” بیشترین شهرت را نصیب این گروه میکند درعینحال “استانیسلاوسکی” نخستین کسی است که شیوهی بازیگری بر مبنای دانش روانشناسی را برای تربیت بازیگر پیشنهاد کرده است .
اما قرن ۲۰، قرن مکاتب گوناگون نمایشی است. “اکسپرسیونیسم” در آلمان “ابزورد در فرانسه” نمایشهای آئینی و تجربی در لهستان میباشد که بعد از “ناتورالیسم” با شروع “سمبولیسم” به وسیلهی “مترلینگ” آغاز میگردد و بعد با نمایش “اکسپرسیونیستی” “و اپیک” در آلمان ادامه مییابد. که از پدیدههای مهم نمایشی در قرن بیستم ظهور نمایشنامهنویس، کارگردان و نظریهپردازی است به نام “برتولت برشت” که شیوهای نو نیز در زمینهی اجرای نمایشهای خود دارد که اصطلاحاً به نام “نمایش اپیک” شناخته شده است.
در همین زمان در روسیه تغییرات اساسی در هنر و ادبیات بنا به انقلاب سال ۱۹۱۷ انجام میشود و نوعی از ادبیات رئالیستی “سوسیالیستی” (کارگری) به وجود میآید که “ماکسیم گورکی” نخستین کسی است که اینگونه نمایشها را بهوجود آورده است. با آغاز قرن ۲۰ نمایش در فرانسه بیشتر از هر کشور دیگری تحتتاثیر جریانهای ادبی و هنری پیشرو (آونگارد) قرار گرفته و افکار و عقاید مکاتبی چون “کوبیسم”، “دادائیسم” و “سوررئالیسم” راه یافته و صحنهی نمایش نیز محل برخورد این افکار و عقاید میگردد. “ژاک کوپر” یکی از نخستین کارگردانان فرانسوی است که بر علیه اصول “ناتورالیستی” در نمایش قد علم میکند و یا جنجالیترین چهرهی نمایش فرانسه “آنتونن ارتو” مبحثی را تحت عنوان “نمایش و همزادش” ارائه میدهد.”ژان آنوی” شروع نمایشهایی با درونمایهی فلسفی و اجتماعی را مطرح میسازد که “ژانپل سارتر” و “آلبر کامو” که گروه “اگزیستانسیالیستی” و “انارشیستی” از این گروه میباشند و دسته دوم شامل “ساموئل بکت”، “آرتور آدامف” “اوژن یونسکو”و “ژان رنه” را میتوان نام برد که به نام نمایشنامهنویسان اپزورد معروف شدهاند.
بحث جدیدی وارد هنر این دوره میشود بحث بازیگر و بدنش که بهوسیلهی “گرتوفسکی” مطرح میگردد. استفاده از بازیگر و انعطاف بدنی و دیگر اثر ادبیات سیاهان و بهوجود آمدن نمایشهای اجتماعی فیالمثل نمایش “کلبه عمو تم ” و نمایشنامهنویسانی مثل “اونیل” و “ترونتون وایلدر” و “آرتور میلر” میباشد.
۹ : جایگاه هنر تئاتر در مشهد را چگونه میبینید؟
نسبت به اینکه مشهد هم یکی از شهرستانهاست و تئاتر در شهرستانها وجود ندارد ولی میتوان ادعا کرد که هنوز نیم نفسی و نیمه جانی از این تئاتر باقی است. به طور کلی میتوان گفت که از ۱۰ نفر صاحب نام در هر رشته ۷ نفر آن خراسانی هستند. ادبیات و هنر مشهد همیشه باعث افتخار و شکوفایی بوده است و اگر امروز هم تتمه نیمه جانی از آن باقی است به مدد همان شوکت و اقتدار کذشته است.
در گذشته شخصیتهای بزرگی مثل: “حبیب اژدری”، “عبدالحسین نوشین” و “منصور همایونی” و در دورهی میانه با مدیریت جناب “محمد علی لطفی” هنرمندانی مانند “داریوش ارجمند”، “رضا دانشور”، “داوود کیانیان” و “رضا صابری” است که متاسفانه از آن دوران فقط “رضا صابری” در مشهد است. که او هم هر دو سه سالی نمایشی را به تهران میبرد.
دورهی جدید تحصیل کردههای تئاتر بهاضافهی جوانان علاقهمند با دست خالی، چراغ رو به موت تئاتر مشهد را بر پا میدارند در هر حال تئاتر در مشهد از وضعیت خوبی برخودار نیست.
مشهد به لحاظ وضعیت جغرافیایی “مرکز شرق ایرا ” دومین شهر زیارتی جهان است که هتل و مسافرخانههای فراوانی دارد ولی از نظر فرهنگی شاید به پای یک روستا نمیرسد، حتی در مقایسه با مسائل فرهنگی شاید از دیگر شهر ها (اصفهان، شیراز، تبریز) در مقام پایینتری قرار گرفته باشد.
۱۰ : آیا مهمترین علت ضعیف بودن آثار، کمبود آموزش است؟
ضعیف بودن آثار تئاتر در مشهد، از وضعیت تئاتر در کشور متابعت میکند و تنها این مساله به کمبود آموزش مربوط نمیگردد. اگر ما عمد و مسئلهمان تئاتر باشد بهدنبال ضعفهای آن که آموزش هم یکی از آنهاست میرویم ولی امروز متاسفانه اگر تئاتر را سر پا نگه میداریم برای اینکه فقط و فقط یک تئاتر هم داشته باشیم و این در حول و حوش همان تئاتر شهر و صد فامیل این هنر است. تئاتر یک هنر اجتماعی و رفتارگراست، گفتوگو از مکالمات سیاسی میشود، جای نقادی، اعتراض، و تکلیف در جهت سامان یافتن وضع بشر است و میشود در یک فضای آزاد از آن استفادهی شایانی گردد و به قولی تئاتر از انسان میگوید. به وسیله انسان میگوید، با انسان میگوید، پس صد درصد هنری انسانی است.
۱۱ : وضعیت هنرمندان تئاتر مشهد را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر ما هنرمندان را به کسانی که کار هنری میکنند اطلاق کنیم بله هنرمندان تئاتر آنهایی که از جیب دولت میخورند، دولتی شدهاند و بنا به سیاست و سفارش دولت پشت میز نشین که اصلا نه کاری انجام میدهند، نه حوصله و ضرورتی را هم حس میکنند که کار تئاتر انجام بدهند و نه سواد و پشتکار این کار را دارند.
قدیمیها هم به علت بیماری و گوشهنشینی، افسرده حال روزگار میگذرانند. فقط میمانند جوانها که یا تحصیل کردهی این رشته هستند که یکی دو سه سال است که شروع به کار کردهاند، آنها بدون هیچ چشمداشتی با هزاران مشکل و خورده فرمایش و سنگاندازی همان پشت میز نشینهای بیخاصیت، لاجرم ادامه کار میدهند و وضع رضایت بخشی هم ندارند.
۱۲ : آقای یوسفی! بهعنوان سخن انتهایی نظر خود را در مورد شبکه آموزش مجازی سینما که برای اولینبار در کشور راهاندازی و در بخش خصوصی توسط آگاه فیلم برنامهریزی و اجرا شده است را بگویید .
البته هر کاری که وضع تئاتر کشو منجمله تئاتر مشهد را عوض کند کار خوبی است. اصولا فکر بکر و ماندگاری میشود که تئاتر کشور بهخاطر خرده فرمایشهای اداری چشم از کمکهای دولتی ببندد و تئاتر را به خصوصیسازی نزدیک کند یکی از منظرها و دریچههای امیدوارکننده همین راهاندازی، توسط آگاه فیلم است .
مشهد – ۱۵ آبانماه ۱۳۸۵
بازدیدها: ۱
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.